وقتتون بخیر دخترا‌....مامانم باز بخاطر دیسکس آمپول زده منم یه مدته پیششم
زن داداشمم که بالا میشینه اکثرا نهارشام پیش ماست چون داداشم اکثرا شیفته ...خلاصه چن روز پیش زن داداشم اومد پایین گفت فلان روز دلمه درست کنیم هوس کردم گفتم باشه .خونه مامانم جلوش خیابونه ما هم داخل راهرو نشستیم دلمه پیچیدیم و دخترم و برادرزادم که از دخترم ۵ماه بزرگتره جلو در روی روفرشی نشسته بودن باری میکردن که یهو زن داداشم جیغ زد تا سرمو برگردوندم دیدم یه چیزی افتاد داخل جوی آب دم در خونه سریع گوشیو درآوردم و خشک کردم و گذاشتیم داخل برنج ...همون لحظه به زن داداشم گفتم. من ندیدم إلا انداخت یا پسرتو اونم هیچی نگفت ...بعداز چن دقیقه قسمم داد قضیه رو نه به مامانم نه به داداشم بگم به این ماه محرم قسم راست میگم چن بار قسمم داد.بعدازظهر بود و وقتی شب ساعت ۱و۲شب شد داداشتم از سرکار برگشته بودمستقیم رفته بود بالا .دیدم داداشم درو محکم کوبیدبدپن سلام گفت چرا بچتو تربیت نمیکنی چرا ادبش نمیکنی چرا مراقبش نیستی وبدون گوش کردن به حرفام باعصبانیت درو کوبید و رفت ....بعدش من بهش پیام دادم که پایین میزارمش

۱۱ پاسخ

ووی زن داداشت چه سلیته هس..این منو میخواد تا بشورمش پهنش کنم افتاب

چقدر حریف بوده زن داداشت
من بودم که برخورد میکردم با هردوشون. تذکر میدادم
میگفتم دست بزار رو قرآن ک کار بچه من بوده
بعدشم میگفتم خواستی گوشیت حواست باشه به من ربطی نداره
هیچوقت کوتاه نیا
وگرنه بار بعدی رفتار بدتری باهات خواهند داشت

بگو مثلا باید چکار کنم ؟؟؟بچه رو بکشم ب خاطر یه گوشی پکستنی؟؟؟اصن از بچه ها بپرس ببین کی انداخته

کو پس عکس

بقیش کو

شاید یه وقت داداشت فهمیده مجبور شده بگه

خب بقیش

چی رو قسم داد نگی

خب چه مسخره

خب گلم

داداشت چ‌ب حرف زنشه

سوال های مرتبط

مامان صدف(کچی کورد ) مامان صدف(کچی کورد ) ۲ سالگی
دخترا سلام
مدتیه إلا هیچی نمیخوره
دکترم بردم فقط آزمایش خون و مدفوع گرفتن
فعلا نتونستم ادرار بگیرم که ببینم تشخیص دکتر چیه و چه داروهایی میده بهش
خلاصه دیروز آبگوشت درست کرده بودم له کردم نخورد بعدش دیدم دست میگنه تو ظرف نخود های درسته رو‌دونه دونه میخوره یه مقدار ریختم تو کاسه جلوش گذاشتم اینم تکیه داده بود تلویزیونو نکا میگرد همزمان میخورد که یهو به سرفه افتاد دیدم دهنش حدودا ۳تا توشه محکم از کمرش زدم ۲تا بیرون اومد دیدم بچه داره خفه میشه به این ماه محرم قسم دخترم یه جوری صورتش کبود شد وپاست سرفه میکرد کم مونده بود خفه شه از من بعید بود اینقد شجاعانه و فرز این کارو کنم
انگشتمو تا ته کردم تو حلقش با یه بار و یه نخود درست ته ته گلوش حس کردم. انگشتام نسبت به سن و وزنم باریکن به سختی بیرون کشیدمش داش خفه میشد
خدایا شکرت
تو این ماه محرم یه کاری کردم گفتم قطعا خدا بخاطر همون دخترمو نجات داد اصلا غیر قابل باور بود که من که خیلی تو این مساعل دست و پاچلفتیم چطوری بچمو اینقد فرز و زیرکانه نجات دادم .
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامان جونیا خوبین گل هاتون خوبن؟
میخواستم از تجربه از شیر گرفتن مهراد براتون بگم اصلا فک نمی‌کردم انقد آسون و راحت باشه، با مشورت دکترش شیر تدریجی قطع کردم چون به شدت وابسته بود اینطوری که چند روز اول ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر به هیچ وجه بهش شیر ندادم بعدش کردم ۱۰ تا ۱۲ و ۴ تا ۶ تا چند روز تا میومد سرگرمش میکردم به شدت شیر شب وابسته بود گذاشتم بخوره اصلا سختگیری نکردم بعد چند وقت دیدم واسه شیر شب بیدار نمیشه تا دمه صبح ولی از صبح تا بیدار شدنش خیلی می‌گفت بده، بعد دیدم الان بهترین فرصت که شب بیدار نمیشه روز هم به تدریج کم شده از داروخانه تلخک گرفتم یه بار زدم تا اومد بخوره دید اون مزه رو دیگه نمیده رفت دوباره یه ساعت بعد دید ای بابا اون ممه رو لولو برده همین و تمام فقط روز بعدش صبح طبق عادت بیدار شد براش یه شعر خوندم خوابید هیچی هم بهش ندادم که خواب از سرش بپره، یه مامانی چند وقت پیش بهم گفت صبر کن اصرار به گرفتن نکن به وقتش میفهمی خودش دیگه میل نداره و همین شد به زور ازش نگرفتم. امیدوارم همه مامانایی که تو این مرحله هستن به راحتی و آرامش بگذرونن
ترک شیر مادر 25 ماه و ۲ روز
مامان ائلوین🧑‍🍼🌕 مامان ائلوین🧑‍🍼🌕 ۲ سالگی
سلام خانما دارم دیوونه میشم 😢 عموی بچم یه ساعتی میشه پسرم رو آورده پیش من بعد مامانم میخواست بوسش کنه پسرم نمیذاشت برگشت به مامانم یه حرف خیلی بد زد اعصابم انقد خورد شد برگشتم یه سیلی زدم بهش خیلی گریه کرد خودمم گریه کردم اون بی شرفا یادش دادن خودشون فقط با فحش با همدیگه حرف میزدن عاشق اینم بودن بچه هم از این حرفا یاد بگیره شوهر بی شرفم کلا به مادرش به شوخی اینا فحشای زشت میداد کلا ناموسی
حالا دارم اون حرفا رو از پسرم میشنوم بعد یکم پیش دوباره باز همون حرف زشت رو تکرار کرد بازم به مامانم گفت روی دستش زدم می‌دونم تنبیه بدنی جواب نمیده توروخدا یه راهکار بدین بچه رو چیکار کنم از یادش بره سنش کمه متوجه نمیشه. اون موقع ها میگفتم به بچه این حرفا رو یاد ندین لج میکردن با من علاوه بر این یدونه هم 👍🏼 با این انگشت شست میگن بیا
اونو هم یادش دادن ... تازه بچم به مامان و بابام می‌گفت مامانی و بابایی یادش دادن حالا اسم پدر و مادرم رو میگه من با این بی وجودا چیکار کنم گفتم طلاق میگیرم راحت میشم از دست فحشاش و کتکاش حالا پسر خودمم داره شبیهش میشه با زن برادرش در ارتباطم البته نه که همیشه حرف بزنیما در حد خیلی کم بنظرتون بهشون بگم که یادش ندن؟ آخه می‌دونم بازم لج میکنن