خانوما میخوام تجربه بچه دارشدنمو بگم وقتی ده روز از به دنیا اومدنش گذشت برگشتم خونمون خونه ی مامانم بودم همه مسئولیت بچه رو خودم گردن گرفتم هیشکی کمکم نکرد شوهرم ذره ای درکم نکرد خیلی شبا رو تا ساعت ۳ بیدار میموندم به خودم فوش میدادم ک چرا ازدواج کردم چرا بچه دار شدم خیلی افسرده بودم اصلا از بچه ام لذت نمیبردم ولی بعدش ک چهلم بچم گذشت به همه چی عادت کردم خداروشکر دخترم خیلی آرومه اصلا اذیتم نکرد بعد چهلم دیگه شبا برا شیر بلند نمیشه ساعت ۱۱ می‌خوابه ساعت شش بلند میشه روال همه چی اومد دستم افسردگیم کمتر شده دخترم بزرگ شده دیگه مثل روزای اول بوی نی نی نمیده🥺 خیلی دلم تنگ شده ولی الان خیلی لذت میبرم صبا ک از خواب بلند میشم دخترمو میبینم ذوق مرگ میشم یه حس خیلی خوبی دارم ک نمیتونم توصیفش کنم همه بهم میگن مامان کوچلو وقتی به دخترم میگن برو بغل مامانت خیلی حس خوبی می‌گیرم الان منم یه مامانم عاشق دخترم ولی روزای اول خیلی اذیت شدم هیچوقت نمیخوام به اون روزا برگردم.........

۱۳ پاسخ

خدادخترت حفظ‌کنه عزیزم❤️❤️
شرایطم دقیقا عین شرایط خودت بوده ولی من بدتر روانی و جسمی داغون بودم هیچوقت دلم نمیخواد اون روزابرگرده

عزیزم شاید باورت نشه من از روز اول تنها بودم خودم مامانم سرما شدید خورد منم دست تنها بودم تا ده روزگی

افرین به این ارادت .
کلاااا بدن زن تو هر زایمانی تا ۴۰روز له و داغونه
تغییر هورمونی از یه ور ،خستگی های زن
توقعات مرد،
باززززز سر بچه اول مادر خیلی اذیت میشه
سر بچه دوم به بعد انگار عادی تر میشه و لذت بخش تر

من همسرم کمکم بوداماخیلی باهام دعوامیکرد وبهم برمیگشت،مامانم اصلابچه رونمیدادودنبال قودومه وچیزای علفی بود ومن بایدهمش مواظب بچه میبودم که چیزی بهش نده
ازهمه اینابدتر عفونت بخیه ها واحتقان سینه بودم،تادوماهگیش جدوابادمو دیدم

خدا نگهدار دختر گلت باشه
روزای اول بعد زایمان سخت ترین روزای زندگیته مخصوصا بچه اول

من امروز بردمش بازار انقد گریه کرد ابرومو برد 🥲

اره اتفاقا منم خیلی دوسش دارم و مث شما اصلا دلم نمیخواد برگردم به اون گذشته ام وای خیلی سخت بود الانم سخت هس کولیک پسرم هنو خوب نشده ولی الان بیشتر دلنشینه

ماشاءالله خدایی با سن کمت باریکلا از ۱۰ روزگی تونستی آفرین

منم مردم از اين روزها حتي دخترمو شيرخشكي كردم از بس رعايت غذايي ميكنم واسه رفلاكسش خيلي اذيتم واسه رفت امد دكتر وافسردگي از طرف شوهرم كه رفتارش بامن تغيير كرد اصلا از وقت زايمانم تاالان كنارم نخوابيد دخترم 5ساله كنارش ميخوابه فقط دوس دارم اين روزها بگذرن زود از رفلاكس وكوليك خسته ام

خدارو شکر که الان حالت خوبه
منم اوایلش اذیت شدم ولی به مرور بهتر شد اوضاع خدارو شکر

آخی عزیزم خدا قوت بهت مامان نمونه❤️❤️❤️❤️❤️

من ک دو ماهش تموم شد. بازم از خستگی پارم پس کی بی قراریش تموم میشه😩😩

خدا دخترت رو برات حفظ کنه

سوال های مرتبط

مامان آقا کیان مامان آقا کیان ۴ ماهگی
الان ی تاپیکی دیدم یاد روزای اول زایمانم افتادم🥴 ،چقدر ما زنا گناه داریم با اون حجم از به هم ریختگی هورمونی چجوریییی واقعا!! تونستیم از پسش بربیایم
با همه ی عشقی ک به بچم دارم خدارو واسه وجودش هزاران بار شکر میکنم 💕
ولی حتی یه لحظه ام نمیخام به اون روزا برگردم ،زردی ،کولیک،بیخابی ،کم تجربگی،استرس ،استرس استرس ،استرسسسسس 🥴🤐
اصلا چیه این هورمون ک وای وقتی به اون روزا فکر میکنم یک روانی به تمام معنا شده بودم ی لحظه ک مامانم میرفت از جلو چشمم و پیش منو بچه نبود حس بی مصرف بودن بهم دست میداد میخاستم زار بزنم حس میکردم الان بچه بیدار میشه و وااااای😭
وقتی کیان ی گریه کوچولو میکرد دقیقا جلو چشامه ک قلبم تیر میکشید ،حس ناکافی بودن بهم دست میداد🔪
روزایی ک اگه مامانم پیشم نبود ،این ادم الان باید با افسردگی شدید دست و پنجه نرم میکرد ،وقتی بچه نداشتم حتی ی شبم خونه مامانم خابم نمیبرد ولی وقتی بچم بدنیا اومده بود اونجا سرمو ک میزاشتم خابم میبرد😂
از وقتی مادر شدم میفهمم مادر بودن یعنی چی قدر مامانمو بیشتر میدونم ،خدا مادرامونو برامون حفظ کنه و اونایی ک مادرشونو از دست دادن روحشون شاد باشه❤️