سلام خانوما میاین یه لحظه ؟
من یه خواهر دارم پسرش 6 ماهه اس .پسر منم 15 ماهه اس .ولی خانواده ام پسر منو خیلی بیشتر دوست دارن .چون از اول پیش نودشون بزرگ شده وابسته ان بهش .ولی وقتی خواهرم میاد اونجا بچه منو اذیت میکنن نمیزارن آزادانه بگرده هی میگن بگیرش میوفته رو بچه .هی باید مواظبش باشم محدودش کنم .بچم اذیت میشه .به نظرم بهتره هر کی مواظب بچه خودش باشه خواهرم مواظب باشه منم همینطورولی فقط به بچه من میگن چون اون کوچیکه . الان همسرم ماموریته من خونه مامانم بودم .مامانم ایناهم مهمون داشتن زنگ زد به خواهرم گفت شماهم برای شام بیاید .منم پاشدم زود اماده شدم اومدم خونه خودمون .گفتم شب موقع هیئت رفتن بیان دنبالم باهم بریم .نگفتم بهشون به خاطر بچه ام میرم .گفتم کار دارم که میرم . به نظرتون کارم درسته ؟لطفا منطقی جواب بدید یه تعداد محدودی از دوستان هستن میان مثلا میگن من بودم دیگه اونجا نمیرفتم من بودم قیدشونو میزدم یا من بودم میزدم با خاک یکسانشون میکردم و... 😂😂از اینا نمیخوام جواب منطقی میخوام

۱۵ پاسخ

ن عزیزم کارت درست نیست.شما باید مراقب بچه خودت و کارهاش باشی
نمیشه بگی وسایل آشپزخونه چون مال مامانمه به من ربطی نداره خودش مراقب باشه ک بچه من ظرفی نشکنه. منم اگه جایی باشم که بچه کوچیک تر اونجا باشه قطعا مراقبم ک از سمت بچه من آسیبی ب اون کوچیکه نرسه. ب نظر من منطقی نیست حرفت

ببین جفتتون حق داریدا ولی من بیشترحقومیدم به خواهرت ومادرت
چون اون هرچقدم مواظب بچش باشه بچه ی تو بزرگتره وشیطون ترم هست و عقلشم نمیکشه که یه وقت فک میکته بچه ی خواهرت عروسکه میزنه چش و چال بچه رو درمیاره😂
پس یه ذره مهرخاله ای خرج اون بچع کن و مواظب جوجه ی خودت باش ☺️
ناراحتم نشو این روزام میگذره🤗

بچه شما سن کنجکاویش هستش عزیزم بنظرم بهترین کار رو کردی چون اون بچه هم کوچیکه خدای نکرده ممکنه حواستون نباشه واتفاق ناخوشایندی پیش بیاد

حق با اوناس عزیزم باید مراقب باشی

کار عاقلانه و درستی کردی، الان بچت تو سنی هست که بخاطر رشد مغزیش نمیشه محدودش کنی

خب اون بچه کوچیکه نمیفهمه ولی بچه‌ی تو یکم بیشتر میفهمه و باید مواظبش باشی
من پسر خواهرم بزرگتره و پسرم رو اذیت میکنه
سعی میکنم وقتی خواهرم هست نرم اونجا یا تایم کمتری برم ولی اینجوری نیست که اصلا نرم میرم و مواظب بچمم

اره عزیزم کارت درسته چون اون کوچیکتره و بچه شما هم که متوجه نمیشه چه رفتاری میکنی بهتر که رفتی تا کسی بهش چیزی نگه منم بودم همینکارو میکردم

بنظرم الان که اون بچش کوچیکه و نمیتونه راه بره شما باید بیشتر مراقب بچت باشی. بعد که اونم بزرگتر شد تونستن باهم بازی کنن دیگه هر کی مراقب بچه خودش باشه

عزیزم بنظرمن نباید سرهمچین چیزی بری بهشون بگو ک جفتمون باید مواظب باشیم چون منو خاهرمم شرایط تورو داریم پسرمن کوچیکتره و خاهرزادم بزرگتر ما جفتمون مواظبیم تازه من اگ خاهرم نیاد خونه مامانم اینا نمیچسبع بهم انقد بهم وابسته ایم

کارت درسته عزیزم

عزیزم کاملا حق دارن
خب اون بچه ۶ ماهس باید بیشتر مواظب باشن دیگه
و خودت باید ضمنا خیلی بیشتر مواظب باشی که فرصت به کسی نرسه

چون بچه ی شما هم خیلی کوچیکه هنوز و نمیتونه رفتارشو کنترل کنه میدوه چیزی پرت میکنه بالاخره بقیه میخوان مواظب نینیه دیگه باشن . منم باشم همش دنباله بچم باشم خسته میشم همین الان هم با اینکه بچه ای نیست ولی خیلی میگن وای بگیرش . خسته شدم دوست دارم برم خونه ی خودم . من باشم به خواهرم میگم یکم بچتو جمع کن پسر منم نفس بکشه 😅

خونه ی عمو من قشنگ برنامه گذاشته برای دختراش،دختراش هر کدام دوتا بچه داشتن یکجا که میومدن اصلا یک وضعی بود.
برای همین گفتن تا بچه هاتون بزرگ نشده باهم یکجا نیاین هم شما اذیت میشن هم ما اصلا آمدن تونو نمی‌فهمم.
بنظرم من تا بچه هاتون بزرگتر نشدن یکجا نرین خونه مامان جون و باباجون

منم دقیقا تو شرایط شما هستم
الان دیگه رفت و آمدم و کمتر کردم نه اینکه قط رابطه کنم دقیقا بچه منو خیلی دوس دارن اما راضی نیستم ب خاطر دوس داشتنن احساس مالکیت کنن ک هر چی بگیم ناراحت نمیشه این زیاد پیش ماست

عزیزم کاری نمیتونی بکنی جز اینکه شیش دنگ حواست به بچت باشه براش اسباب بازی ببر، خودت باهاش بازی کنی ، قبل از اینکه کسی بهت چیزی بگه خودت اقدام کنی ، این شرایط تا بزرگ شدن بچه ها ادامه خواهد داشت و ‌....

سوال های مرتبط

مامان فسقلی جون🧒💜 مامان فسقلی جون🧒💜 ۱۶ ماهگی
سه،چهارروز پیش من و پیثری خونه ی مامانم اینا بودیم. داداشم و پیثریش هم بودن. بچه داداشم خیلی واقعا سن بدی رو میگذرونع، مامان باباشم به هیچکدوم از اصول روانشناسی اعتقاد ندارن و تازه بچه دومم اومده و اصلا این بزرگه نابوده. بچه داداشم سر یه توپ بچه منو زد من اندکی دعواش کردم که دیگه نمیزنیا بچه ها رو نبابد زد و اگه تکرار بشه دیگه باهات بازی نمیکنم. امشب داداشم کشوندم کنار که خیلی ناراحت شدم بچمو دعوا کردی. گفتم ببین بچه من یکسالشه بچه تو ۵سالش. اون متوجه میشه و باید دعوا یا تنبیهی باشه ( تنبیه بدنی نه ها😐) که متوجه کار بدش بشه وگرنه یاد میگیره و همش میزنه. بچه منم اگه بعد از دوسال ونیم بچه کوچیک تو رو زد تو دعواش کن. قبلش من باید حواسم باشه چون قشنگ متوجه میشه ولی نمیتونه دفاع کنه. گفتم خواهربرادریمونم خاطر بچه ها اسیب نبینه، بچه تو بچمو زد دعواش میکنم بچه منم بچتو بعد دوسال و نیم زد دعواش کن. که بفهمن کارشون اشتباهه. الان نمیدونم کارم و حرفام درست بوده یا نه😐✌🏼
مامان نورا مامان نورا ۱ سالگی
مامانا قبول دارین یه قسمت از سختی بچه داری دخالتای بقیس؟؟
نورا پشتش زخم شده جوری که خون میاد.به خاطر آناناسه..قبلا ام خورده اینجوری شده ولی چاره نداشتم دوباره بهش دادم چون سه روز بود غذا نخورده بود فقط اینو دوست داشت دوبار خورد.
حالا به خاطر این ویروسه اسهالم شده تندتند پوشک کثیف میکنه تا میاد پماد روش بمونه دوباره باید تمیزش کنی اثر نمیکنه..امشب رفتیم خونه بابام اینا..مامانم با یه حالت عصبانی..اخه این بچه چرا اینجوری شده..پوشکش نکن بازش بزار تا خوب بشه..در صورتی که اطراف مقعدشه بین اونجا اصن ربط به پوشک نداره...بابام، باید بهش ویتامین آد بزنی..خواهرم ،از پماد دختر من بزن این بهتره..مامانم، وازلین باید بزنی تو گوش نمیدی...شوهرم، اینو بشور تند تند تا خوب بشه..اون یکی خواهرم اینو هی نشور آب به آب شده پاش خوب نمیشه...بهش لیمو شیرین بده..ماست بده..خاکشیر بده...بابااااا...من درد خودم کممه..بخدا دیگه اشکم دراومده بود..به حرف کی گوش بدم کیو راضی نگه دارم