۶ پاسخ

فداسرت کرده محل نمی‌دن به یک ورت
شما هم برو با کسی دیگه گرم بگیر هرچی کم محلی کنی آنها بیشتر میسوزن اصلا مثل خودشون برخوردکن

عزیزم به پشمت

دختر عمو کیه آدم میشه ؟؟انقد مهم نیستن برام که یادم نیست

باور میکنی من الان 5ساله دختر عموهامو ندیدم

ب کبدت😅

.به یه ورت حوصله داریااااا چقدحساسی

سوال های مرتبط

مامان رادیـن🧿💙 مامان رادیـن🧿💙 ۵ سالگی
سلام دوستان بنظرتون حق دارم اعصابم خورد باشه یا نعععع😤😏







ما نزدیک 5 ماهی میشه آمدیم خونه جدید بعد دختر همسایه بالایی مون ( همسن رادین هست) بعد دو،سه ماه آمد گفت میشه با رادین بازی کنم یا نهععع بعد رادین گفت نه من نمیخام باهاش بازی کنم حالا چند هفته ای میشه میان باهم بازی میکنن ولی اصلن مراعات نمیکنه دختر همسایه‌ مون از ساعت ۱۲ میاد تا ۲ بعد ساعت ۲بهش میگم برو خونتون دیگه هم همسرم از سرکار میاد هم میخایم غذا بخوریم بحرف نمیکنه باید چند بار بهش بگم مامانش هم اینقدر بیخیال فقط بلده صداش بزنه دلوین نمیکنه بهش بگه دلوین بیا خونه دیگه ساعت ۲ ظهره تو این هفته هر روز داره میاد اول ها که می آمد اینطوری نبود الان پرو شدع دختر همسایه مون
خلاصه بعد کلی که پسرم بهش میگه برو خونتون می‌ره باز بعدازظهر میاد 😩 چند ساعتی هست😤😐 باز همین چند شب میبینم ساعت ۱۰ و نیم میاد با رادین باز می‌کنه تا ساعت ۱۱ موندم ببخشید این مادرش عقل نداره جلو دخترش رو بگیره اصلن به حرف مامانش هم گوش نمی‌ده باید با کتک ببرتش خونه ولی وقتایی باباش هست ( بعدازظهر ها به حرف پدرش گوش میده) حالا میاد اشکالی نداره ولی بهش میگم برو ساعت ۲ بابا رادین میخاد بیاد دیگه گوش نمی‌ده خیلی پروو هست بنظرتون چیکار کنم ؟؟؟؟🫠 مشکلی نداره میاد بازی میکنه ولی نه دیگه ساعت ۲ ظهر نمیره خونشون و ساعت ۱۰ و نیم شب میاد
مامان آقامحمدفرهان🤍 مامان آقامحمدفرهان🤍 ۵ سالگی
سلام .خانما لطفا بخونید و نظرتون بدید بچه های شمام مثل پسر من وابسته ان؟؟؟ینی تنها ی بازار نمیتونم برم حتی .میشینه گریه می‌کنه ک منم بیام
ی مدت میرف مهد بهتر بود هرچند ک اونم چون پسر خالش اونجا بود میرف راحت الآنم باشگاه می‌ره باید خودم ببرمش بیارمش
دیروز مامانم اینا اینجا بودن ب خواهر کوچیکم گفتم تو ببرش باشگاه
من دیگ مهمون دارم نرم
لباس پوشیدن حاضر رفتن پایین جلو در دیدم خواهرم زنگ زد ک فرهان گریه می‌کنه میگه من نمیام هرچی بهش گفتم تو با خاله برو منم نیم ساعت دیگ میام نرف ک نرف منم گفتم ولش کن بیاید بالا
مامانم اینام کلی ناراحت شدن ک کاش ما نمیومد طفلک بچه از کلاسش جا موند
ینی ب حدی عصابم بهم ریخته ک از دیشب با پسرم حرف نمی‌زنم
با همسرمم قهر کردم گفتم یخورده ام تو وقت بزار بچه با توام بیاد بیرون با توام بگرده شاید بهتر شد انقد با من می‌ره میاد فقط منو میبینه
نمیخام مقایسه کنم ولی بچه میشناسم از فرهان کوچیکتر خیلی مستقلن
چن روز پیش با خواهرم اینا رفتیم پارک پسرش از فرهانم کوچیکتره چن ماه میرف برای خودش دوست پیدا میکرد میرف بازی فرهان میگف چرا سامیار دوست پیدا می‌کنه بیاد با من بازی میگفتم توام برو باهاشون دوست شو بازی کن میگف ن نمیخام
امسال باید بره پیش دبستانی میترسم واینسته گریه کنه
مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۵ سالگی
سلام شبتون بخیر اومدم یه چی تعریف کنم و برم😂
بهتون گفتم قبل از عید از دیوار خونه اجاره کردم ۱تومن ریختم طرف کلاهبردار بود خطش رو خاموش کرد
حالا امروز رفتم بانک شماره کارتش، گفتم من اشتباهی به این شماره کارت پول ریختم
خانمه گفت اوکی من زنگ میزنم ولی هیچ اطلاعات مشتری رو به شما نمیدم
به یه شماره زنگ زد گفت خاموشه یه شماره دیگش هم سه بار زنگ زد جواب نداد آخرسر من صادقانه گفتم که بابت این ماجرا از من ۱ تومن کلاهبرداری کرده
و خطش خاموشه
همینو که گفتم زنه خوشش اومد گفت ا چه جالب پس بزار بیشتر زنگ بزنم
انقدر زنگ زد تا جواب داد بهش گفت من کارمند بانکم ۱ تومن گرفتین خط رو خاموش کردین این خانم خیلی پیگیره حاضره بیشتر از پولش خرج کنه تا پیگیری کنه هی اصرار داشت که اشتباه شده من پولی نگرفتم
آخرسر شماره منو داد بهش ،گفتش که زنگ بزن پولو بهش برگردون
هرکاری کردم هیچ شماره ای بهم نداد
بعد بهم گفت قبل اینکه شما واریز کنین ده دقیقه قبلش ۲ تومن واریزی داشته و سریع انتقال داده به یه شماره کارت دیگش بعدش شما ۱ تومن واریز کردین یک رب بعدش انتقال داده
همرو به یه شماره کارت انتقال می‌داده
و اینکه این خانم آبادان سکونت داره
خلاصه من اومدم خونه دیدم یه شماره ناشناس پیام داده 😂😂
فقط نگم براتون چه حالش گرفته شده بود😂
۵۰۰ تومن برگردوند موند بقیش که میگه چند روز دیگه میزنم 😅پایین اسکرین شات های پیام رو میزارم
مامان گل پسر مامان گل پسر ۵ سالگی
سلام خانما خوبین خیلی حالم بده حالم گرفتس تورخدا بیان بگین چ کار کنمپسرم یه دوست داره همسن خودش همسایمونن بعد پسرم همیشه عشق فوتبال همش دوست داره فوتبال بازی کنه .چشم گوشش کلا بستس تااینکه این دوستش میاد باهم بازی میکنن پسره همش میگ بریم تو تختت پسرم میگ بیا فوتبال اون فوتبال دوست نداره یکی دوبار تو تخت شک کردم بهشون نزاشتم برن تواتاق بازی کنن تا پسره میومد میگف بریم تواتاق درهم ببندیم من نمیزاشتم امروز خودم زدم ب خواب ببینم چ میکنن امدن گوشی بردن ازخودشو عکس گرفتن پسرم رمز گوشی بلد نیس فقط دوربین روصفحع هست امد گف مامان گوشی باز کن تو نبین من شک کردم گوشی باز کردم رفتم تو گالری دیدم پسره شلوارش دراورد واینکه پش هم دیدن میگن امپول بازی .خیلی حالم بد شد امروز سه نفر بودن یکی دیگ هم پیشش بود خیلی حالم بده پسرم کلی دعوا کردم اونا انداختم بیرون پسرم کلی گریه ک ب بابام نگو میکشم .من قصدپ این ب باباش بگم ولی ن جلو خودش خیلی حالم بده چ کارکنم زنگ مامان پسره میزنم میگ کمال سنشون داشتن امپول بازی میکردن ولی باباش میگم خودمم دعولش میکنم .