۱۲ پاسخ

با همین کارهاشون مردم ک زده کردن این بچه ها برکت هیئت و روضه هستن بخدا

اح من ک حالم از روضه بهم‌میخوره

مادرشوهرت که تورو برده بود هیچ دفاعی نکرد از نوه ش؟ میگفتی اون تمرکزی که بادوتاصدای بچه بهم بریزه مفت نمیارزه !

اتفاقا روضه خونی که این حرف رو زده، بقیه حرفاشم چرته
همون تو مجلسش نشینین
چون بچه ها باید تو روضه و هیئت امام حسین بزرگ بشن
اتفاقا روضه جای بچه هاست نه پیرا

من میرفتم مسجد ختم قرآن توی ماه رمضون بعد بچه ها رو راه نمیدادن
دبستان بودن باهاشون دعوا کردم شما باید جذب کنی اینا رو با خدا آشنا کنی با قرآن
بعد از خونه خدا میندازیشون بیرون
کسی حق نداره تعیین تکلیف کنه کی بیاد تو مراسم امام حسین کی نیاد این بچه ها آینده ساز مملکتن باید با امام حسین هم آشنا بشن از همون بچگی خوبه خودشون مداحی میکنن از بچگی نوکرت بودم امام حسین

من مسجد میرفتم بچه های خودم و خیلی بچه های دیگه می اومدن بازی میکردن سروصدا میکردن بعد خادم مسجد هعی چشم غره میرفت یا بولی میگفت بشینید اخوند مسجدمون خیلی مرد با شعوری بود توی روضه گفت ببینید کاری به این بچه ها نداشته باشید بذارید سرگرم باشن بذارید شلوغ کنن همینااا همین بچه ها قراره فردا روزی جای ما تو این مسجد بشینن بذارید دل زده نشن انقدر این مرد دلنشین حرف میزد و بچه ها راحت بودن که من علاقه شدیدی پیدا کرده بودم برم ولی متاسفانه جاشو عوض کردن و منم خیلی وقته دیکه نرفتم

اعصاب خوردی نداره ولش کن بابا

منکه از اول نرفتم چون بچه این سنی رو واقعا نمیشه کنترل کرد گفتم هم خودم اذیت میشم هم اون

اشتباه میکنی اهمیت میدی عزیزم مثل بقیه خودت بزن به بیخیالی و جوابشون نده

من رفتم داشتم عذاداریمو میکردم سینه میردم چهارنفر هی اومدن گفتن حجابتو حفظ کن اونجا باهاشون خندیدم کفتم چشم، رفتم بیرون یه عالمه گریه کردم

روضه هم شد جا
واسه بچه مناسب نیست

متنفرم از همچین روضه خون هایی،، روضه اتو بخون دیگه چرا حرف اضافه میزنی..مگه میشه ادم بچه دار جایی نره

سوال های مرتبط

مامان شاهان❤️👑 مامان شاهان❤️👑 ۱ سالگی
درددله..
دلم ميخاد از اين خونه برم
از طرفي هم وقتي بهش قك ميكنم گريم ميگيره🥲
از اين خونه متنفرم در عين حال عاشقشم
عاشقشم چون اولين خونه اي ك بعداز ازدواج اومدم توش
از همه گوشه ش خاطره دارم شاهان اينجا ب دنيا اومده كلي هاطره خوب توش دارم
از طرفي سخت ترين و بدترين حالا هم بخاطر اين خونه بوده و همسايگي با مادرشوهر!! انقد حرصم دادم انقد اذيتم كردن پشتم ب شوهرم حرف زدن ازم ايراد گرفتن چه كارا.. چقد اشكمو دراوردن چقد زرت و پرت بارم كردن…
الانم كه كم كم دارن شروع ميكنن ب دخالت تو بچه داري
مثلا امروز ساعت ١ ظهر شاهان گريه ميكرد كه بريم حياط
بهش گقتم گرمه مريض ميشي داشتم توضيح ميدادم
صدا گريه ش رفت مادرشوهرم بدو اومد كه واي چرا گريه ميكنههه بچچچچممممم
گقتم ميخاد بره بيرون گفت خب ببرش🙄😑 گقتم گرمه آتيشه گرمازده ميشه
به زور از بغلم گرفت گفت وااا بهتراز اينكه ك اينجوري گريه كنههههه و رفت سمت حياط
منم گقتم نه بهتره گريه كنه تا مريض شه ولي اهميت نداد و رفت….
اسيرم از همه اسيرررررررررر
دعا كنين خونه دار شم😢