سلام مامانا میخوام از تجربه ی سزارینم بگم،، به نظر شخصی خودم که دوقلو بودم خیلی راضی بودم من خیلی بیخیال رفتم اتاق عمل آمپول از کمرم بهم زدن چند بار اول پاهام بی‌حس نمیشدن فکر کنم ۷،۸تا آمپول به کمرم زدن برا من که درد داشت و پاهام میلرزید و خیلی اون لحظه ترسیده بودم شاید یکی اصلا درد نداشته باشه براش و یکی اره به هر حال بدن هر کس متفاوت هست من وقتی شکمم رو باز کرده بودن قشنگ متوجه میشدم دارن لایه به لایه من فقط میگفتم وای کی به لایه ی ۷میرسه اصلا درد رو متوجه نمی‌شدم فقط آدم وقتی احساس کنه دارن شکمش رو میبرن ی جوری میشی دیگه بهم آرامش بخش زدن و درست یادم نیست و عمل به خوبی پیش رفت. اومدم بخش واقعا ساعت های اولیه خیلی زیاد درد داشتم فقط بهم شیاف میزدن و میگفتن باید تحمل کنی خیلی واقعا حالم بد بود مخصوصا منی که کم‌خونی مینور بودم با مسکن اینا چند ساعت بعدش دردام کمتر شد و قابل تحمل بود واقعا بلند شدن به قدری سخت بود انگار اولین بارم بود یاد گرفته بودم به هرحال با تمام سختیش ۲روز اول سخت بود و بعدش دیگه دردی نداشتم فقط دراز کشیده بودم تا ۶،۷روز که بعدش حالم خوب شد و تونستم بلند شم کارام رو انجام بدم درسته هنوز وقتی چندین ساعت و خیلی کار میکنم باز یکم جای عملم درد میکنه ولی دیگه میتونی بعد ۷روز به کارای شخصی خودت برسی یعنی میتونی تمام کار هم انجام بدی ولی استراحت باعث میشه زودتر خوب بشی و من دکترم مینا آزمون و بیمارستان کوثر بود واقعا خیلی زیاد راضی بودم از همه لحاظ خوب بودن و شما از تجربتون بگید.🙂🙃 راستی بچه هام هم ۳۷هفته ۲روز که دکترم تاریخ رو تایین کرده بود بچه هام دنیا اومدن و دستگاه خداروشکر نرفتن و دختر هستن هر دو

۸ پاسخ

من که با اینکه دکتر خودم نبود و جوان بود صبح رفتم بیمارستان و بستری شدم تا ظهر هم عمل کردم واقعا راضی بود اولین ایستادن و راه رفتن اصلا درد نداشت برام
دیکلوفناک هم آب روی آتیش بود

عزیز دلم، خداروشکر
منم بگم حالا ک شما گفتین
من برای طبیعی‌ رفتم(دوست داشتن طبعیی باشم) قبلشم بگم فوقالعاده ورزش پیاده روی کردم
یک هفته قبل عید رفتن بيمارستان و بهم سوزن فشار زدن و شک بهم وارد شد و دهانه رحمی ک یک سانت باز بود شد صفر
هفت فروردین رفتم بستری شدم دوباره، بهم سه تا سوزن فشار، چهار تا شیافت رحمی(ک دردش از زایمان سزارين بيشتره)، نصف قرص شل کننده دهانه رحم و ساعتی یک بار معاینه ک دردش فوقالعاده زياد بود انجام داد ولی باز هیچ تاثیر نداشت تا ساعت یازده روز بعد ک امدن معاینه کردن با همه‌ی اینا و دهانه رحمم دو شد امدن و کیسه اب بچه رو پاره کردن اینم بگم توی پنج دیقه سه تا درد منظم داشتم و دردددد داشتم(دکترا می‌گفتن چون دهانه رحمت بستست درد توی خودت میپیچه و درد بیشتری داری تا بقیه
امدن و کسیه اب پاشا رو ترکوندن متوجه‌ شدن پاشا مدفوع کرده و ضربان قلب پاشا امد پاین و ضربان قلب خودم بالا متوجه شدن بند ناف دو دور دور گردن پاشا بود و ماما دستشو از داخل واژنم کرد توی شکم ک پاشا خفه نشه و نیاد پاین با هموو لباسا و تخت منو بردن اتاق عمل آخرين چیزی ک دیدم توی راه رو ساعت بود که ساعت 11/40دقیقه بود منو بردن توی اتاق عمل فقط یادمه همه مرد بودن یکی سوندمو زد یکی ازم سوال پرسید اسمت چیه بچت چیه یکی شکممو بتادین زد و دکترم با تیشرت و شلوارک و یه دکتر مرد (اورژانسی بودم) امدن بالا سرم و منو بیهوش کردن چون وقت نبود و پاشا ساعت 11:48دقیقه به دنیا امد(توی دفترش زده)
میتونم بگم درد داشت خیلی زیاد، خیلی زیااااد ولی ارزشو داشت ❤️

به سلامتی عزیزم مبارک باشه. کل هزبنتون چقدر شد؟

منم بیمارستان کوثر زایمان کردم. خیلی ازشون راضیم. رسیدگیشون خوبه
ولی من با یه بی حسی، بی حس شدم. و من هیچی حس نکردم جز جدا کردن بچم از شکمم که بدنم تکون خورد. درد نداشتم ولی حس بدی بود

با سلامتی و دلخوشی عزیزم برای منم دعا کن زایمان راحتی داشته باشم بچه هامم سالم دنیا بیان خیلی استرس دارم
۳۵ هفته چند کیلو بودن؟

بسلامتی گلم و دل خوش
من خاطره بدی از سزاریانم دارم و دوست دارم بتونم طبیعی زایمان کنم ، درد سز خیلی بده

خداروشکر عزیزم

ای جان بسلامتی مبارکه
پمپ درد نداشتی؟

سوال های مرتبط

مامان هدیه زهرا مامان هدیه زهرا ۵ ماهگی
#تجربه_سزارین
پارت دوم
تو اتاق عمل اول متخصص بیهوشی خیلی مهربون بهم مشورت داد که وقتی میترسم، بی حسی خوب نیس و باید بیهوش شم. چون وقتی وارد اتاق عمل شدم، خیلی ترس داشتم و اینو همه شون متوجه شدن . یکم باهام حرف زدن تا ارومم کنن. و تصمیم گرفتن که بخاطر ترسم، بیهوشم کنن. و اینکه از عوارض بی حسی بهم گفتن که بعداز اینکه بی حسی تموم میشه، سردرد های شدید دارن .
دستگاه تنفس بهم وصل کردن و همونجا دیگه تو یه لحظه بیهوش شدم.
بیدار که شدم، ساعت ۲ و نیم بود.
دیدم تو اتاق ریکاوری ام و پرستار بهم شیاف میزنه تا درد نداشته باشم.
آرامبخش و شیاف خیلی خوب بود . باعث شد وقتی که به هوش اومدم، اصلا دردی نداشته باشم. واقعا خوب بود . اصلا نیازی به پمپ درد نداشتم. همه کسانیکه با ما سزارین کرده بودن هم همینطور بودن، هیچکدوم پمپ درد نداشتن . و همه مون با شیاف و سرم و آمپول ، آروم بودیم و هیچ دردی نداشتیم‌ . و بخاطر اینکه بیهوش هم شده بودم، هیچ عوارضی نداشتم و حالم اوکی بود.
تو این زمینه ی بعد از عمل، بیمارستان و عواملش خیلی مهمه. من که واقعا رااضی بودم. رسیدگی شون عالی بود.
مامان حامـی🤍🍃 مامان حامـی🤍🍃 ۷ ماهگی
سزارین پارت پنجم📌
توی ریکاوری هم حالم واقعا اوکی بود پاهام که خب طبیعتا حسی نداشت و زودتر دوست داشتم برم بخش.انگار یک ساعت و نیم توی ریکاوری بودم
دیگه توی همون بیحسی دوبار شکمم رو فشار دادن.درد خیلی کمی حس کردم که قابل تحمل بود. دیگه هم نیمدن فشار بدن.
بعدش رفتیم بخش اون قسمت که همسرم بچه رو دید اونم یه تراژدی بود برای خودش😁

تا چند ساعت بی حس بودم اثر بیحسی که رفت درد دلم شروع شد.اینم بگک من دکترم مخالف پمپ درد بود و من پمپ دردی نداشتم❌❌❌
اولین تزریق رو زدم که مرفین بود و چند ساعتی اوکی بود بعدش شیاف گذاشتن و یکی دوبار دیگه باز تزریق کردن.
من پنج صبح دردم به اوج رسید که اخرین و قوی ترین مرفین رو زدن که من یک روز کامل خوب خوب بودم.
اولین راه رفتن سخت بود اما شدنی.درد داشت اما نه که نتونی از پسش بربیای.

الان روز سوم من دردی ندارم اما موقع بلند شدن و راه رفتن خیلی سختمه که اونم طبیعیه هفت لایه شکم بریده شده و قرار نیس بی درد باشه

بیمارستانمم بیمارستان نیکان اقدسیه بود که من راضی بودم از رسیدگی

اگر سوالی دارین همین پست بپرسین📌🩷
مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 ۸ ماهگی
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم
مامان کایان🩵👶🏻 مامان کایان🩵👶🏻 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت دوم✨

وارد اتاق عمل شدم سؤال‌های مربوطه رو پزشکای اتاق عمل و پرستارا کردن و رفتیم برای عمل آمپول اسپاینال اصلا درد نداشت مثل آمپول زدن عضلانیه شاید کمتر باید شل نگهداری خودتو بعد اسپاینال هم گفتن بخواب فقط یه مسئله ای که بود من قشنگ سر نشده بودم دیدم دارن شروع میکنن به لایه لایه باز کردن شکمم بهشونم میگفتم چرا میفهمم میگفتن این حسه ولی در صورتی که بچه میخواست بیاد فشارهایی که بهم وارد کردن واقعا دردم میگرفت دیگه من آستانه صبر و تحملم از اونجایی که خیلی بالاست دردشم تحمل کردم ولی شما به این موضوع خیلی دقت کنید من پزشک بیهوشیم فکر کنم خیلی ناشی بود ساعت ۸:۴۷ دیقه بود پسر قشنگم به دنیا اومد با وزن ۳/۳۰۰ خلاصه که همه دردا فدای یه تاری از موی پسرم بعدشم که دیگه بخیه زدن و رفتم ریکاوری دردام قابل تحمل بود پمپ درد گرفتم ولی به نظرم لازم نبود با شیاف و قرص مسکن هم دردا اوکی میشه ساعت ۱۰/۳۰ دیقه بود که بردنمون بخش تا هشت ساعت که بهم چیزی ندادن بعدشم فقط مایعات خوردم نسکافه زیاد مصرف کنید که سر درد نگیرید و اصلا سرتون رو تکون ندین و صحبت نکنید
هزینه بیمارستانم آزاد ۵۰ میلیون شد ۳ تومن اتاق خصوصی ۳ تومن پمپ درد ۷/۵۰۰فیلمیرداری عکاسی روز زایمان و روز بخش و دکور و دیزاین اتاق ۵ میلیونم دکترم دستمزد گرفت
مامان هیرمان🩵 مامان هیرمان🩵 روزهای ابتدایی تولد
✔️تجربه زایمان سزارین✔️
✔️پارت دوم✔️

بردنش روی تخت کنارم تمیز کردن و اوردن کنار صورتم یه عروسک سفید برفی بود نمیدونم چی زدن تو سرمم ولی اینجا ها داشتم خواب میرفتم خلاصه بیدارشدم دیدم عملم تموم شده بخیه هامم زده بود دکترم و خدافظی کرد رفت. منو بردن تو ریکاوری حدود ۳۰ دقیقه اونجا بودم و بعدش منتقل کردنم به بخش. ماساژ رحمی هم همونجا تو اتاق عمل انجام دادن اصلا توی ریکاوری و بخش انجام ندادن. توی بخش که اومدم تا ۳ ساعت بعدش بی حس بودم بعد کم کم بی حسی رفت و کم کم دردا میومد سراغم اومدن مسکن زدن پمپ درد هم نگرفتم حقیقتا فراموش کردم. دردش زیاد بود خودم از خونه شیاف برده بودم همسرم گذاشت برام ۲ تا. من ۱۲ ظهر از اتاق عمل اومدم بیرون تا اخر شب ساعت ۱۲شب اومدن گفتن باید بلند شی راه بری سوند هم بکشیم کشیدن سوند هم مثل وصل کردنش در حد یه سوزش ریز بود و با کمک پرستار بلند شدم برعکس یسریا که میگفتن اولین راه رفتن سخت بود برای من اصلا سخت نبود یکم درد داشت ولی قابل تحمل بود اصلا اون چیزی که میگفتن نبود چند قدم راه رفتم و اومدم روی تخت اذیتی من بیشتر از این پهلو به اون پهلو شدن بود. بعد راه رفتن شکر خدا دردام کم شد تاساعت های ۳ شب درد داشتم بعدش دیگه خیلی کم شد دردم و صبح اصلا درد زیادی نداشتم قابل تحمل بود اینم بگم من خودم شیاف برده بودم و هر ۵ ساعت دوتا برام میذاشت همسرم و مادرم. صبحونه و شام هم ندادن بهم گفتن فقط چای نبات و مایعات بخور یکم گرسنگی بد بود برای منِ شکمو.
مامان shahan💙 مامان shahan💙 ۲ ماهگی
مامان رقیه سادات مامان رقیه سادات ۵ ماهگی
قسمت ۸
.۱۱ونیم بیحس شدم همون لحظه که سوزنو زد به کمرم بیحس شدم و اصلا هم سوزنش درد نداشت خوابوندنم رو تخت یه چی زدن جلو صورتم و شروع کردن ۱۱ ونیم که شروع شد ۱۱و ۴۰ دقیقه صدای گریه دخترم اومد و من با ارامش ترین بودم از اون لحظه به بعد و هیچ دردی نداشتم ولی هی از حال میرفتم حین عمل که دکتر بیهوشی میگفت چی زدن به این تو زایشگاه که این هی از حال میره ولی اون لحظات انقدرررر اروم بودم بعد اون همه درد شدید که دلم میخواست بخوابم دکترم گفت بخواب .ولی نمیتونستم اب دهنمو قورت بدم اصلا حس نمیکردم گلومو .۱۲ اومدم ریکاوری بهم پمپ درد و اینا وصل کردن که خیلییییی خوب بود پمپ درد و پیشنهاد میکنم حتما درخواست بدید دردتون رو فوق العاده کم میکنه .دیگه اونجا گفتن باید بتونی پاهاتو تکون بدی تا ببریمت بخش دخترمم فقط تو اتاق عمل چند ثانیه دیدمش .شکمم رو یه بار تو ریکاوری فشار دادن که هیچ حسی نداشتم تا ساعت ۱ونیم دیگه حس پاهام برگشته بود و یکم درد داشتم که هی برام مسکن زد ۱ونیم اومد ببرنم بخش دوباره شکممو فشار داد که یکم درد داشت ولی بهم گفت شکمتو تا میتونی بده تو مثل وقتی میخوای بگی شکم ندارم تا کمتر دردت بیاد که واقعا کار ساز بود .۱ونیم دیگه رفتم بخش وتا حدود ۷ صبح ۳ بار دیگه شکممو فشار دادن که دردش خیلی قابل تحمل بود .پمپ درد و شیاف نمیزاشت درد داشته باشم.
مامان فندوق مامان فندوق ۵ ماهگی
سلام به همه مامانا
امروز از تجربه ی سزارینم میگم
اول از همه اصلاااا اصلا سمت تاریخایی که حتی نزدیک به رند هستن هم نرید.....
من دکترم 4/24 نوبت داده بود بهم فکر نمیکردم به خاطر رندی انقدر شلوغ باشه! با اینکه وی ای پی بودم اما اصلا راضی نبودم خیلی شلوغ بود
من بیمارستان نجمیه تهران بودم، اگر برگردم بازم سزارین رو انتخاب میکنم اما سزارین اونجوری که فکر میکردم راحت نبود و واقعاااااا سخته
توی اتاق عمل برق منو گرفت😑 بعدشم اولاش کلا از هوش رفتم گفتن ضعف کردی..... سوند رو برام بعد بی حسی زدن که خوب بود واقعا، ماساژای شکم با اینکه هنوز بیحس بودم دردناک بود شدید مخصوصا اخری بعد ریکاوری،کلا دو سه باری ماساژ دادن.... درد به شدت زیاده واقعا وقتی از رو تخت میخوان جا بجات کنن خیلی بده من پمپ درد گرفتم تا وقتی اون بود قابل تحمل بود اما بعذش که تموم شد شیاف اصلا جواب نمیداد..... حتما پمپ درد رو بگیرین به نظرم اما خب کلا بعد اینکه شکم کار کنه دردا هم کمتر میشن انگار
در کل اصلا فکر نکنید که عمل آسونی هست.... واقعااا پدرم دراومد😑ولی بازم ترجیح میدم به طبیعی چون فوبیای طبیعی داشتم.
مامان نیلا🐥 مامان نیلا🐥 ۱ ماهگی
خب پارت دو داستان سزارین
وارد اتاق عمل شدم نگم که چه استرسی داشتم و مثل بید میلرزیدم منو تحویل اتاق عمل دادن مستقیم رفتم رو تخت اتاق عمل نشستم آمپول بی حسی به کمرم زدن و اصلااااا هیچی حس نکردم واقعا خیلی خوب بود و اصلا درد نداره نگران نباشید
آروم کمکم کردن خوابیدم دستامو بستن پرده رو کشیدن و دکترم کارو شروع کرد همش حس میکردم دکترم داره با شکمم کشتی میگیره 😅 یعنی فشار رو حس میکنید ولی به هیچ وجه متوجه درد نمیشید
دخترم به دنیا اومد آوردن نشونم دادن و بردنش کاراشو انجام بدن
دکتر منم داشت بخیه میزد و من همینجوری داشتم میلرزیدم بهم آمپول زدن لرزشام رفت و عملم تموم شد بردنم ریکاوری تو ریکاوری یه بار ماما شکممو فشار داد یه بار دکتر که بی‌حس بودم متوجه نشدم بعد که حسم رفت ماما اومد گف باید ماساژ بدم منم سفت‌ دستشو گرفتم و نمیذاشتم چون خیلی ترسیده بودم اما آروم فشار داد و خیلی درد نداشت
موقع تحویل به بخش هم دوباره پرستاری که اومده بود منو تحویل بگیره فشار داد که اونم درد نداشت البته درد داشتااا ولی قابل تحمل بود
پارت بعدی رو هم سعی میکنم زود بذارم از لحظه ای که وارد بخش شدم
مامان پسری مامان پسری ۴ ماهگی
مامان رامان مامان رامان ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت آخر
بعد از بخیه توی لیبر تنها بودم دوبار خودم پسرمو شیر دادم فقط چون تبم رفت بالا ساعت ۹ رفتم بخش حتی ی جا پسرم گریه کرد دیدم کسی نمیاد خودم پاشدم ی هو پرستار اومد کلی داد زد سرم که چرا تنها پاشدی اگر سرت گیج میرفت چی درصورتی که خیلی حالم خوب بود تااینکه منو بردن بخش مامانمم اومد از ذوق نمیتونستم درازبکشم قشنگ اومدم بخش دوساعت بود نشسته بودم ولی اونایی که سزارین بودن حالشون بد بود مامانشون شیاف میزد براشون با همراه میرفتن سرویس نمیتونستن بچه رو شیر بدن ولی من خیلی حالم خوب بود زایمانم سخت بود ولی انگار بعدش خیلی راحت تر بودم صبحشم مرخصم کردن خونم اومدم فقط سه روز اول یکم زیاد مینشستم نمیتونستم قشنگ بلند شم وگرنه درد بخصوصی نداشتم که سوزش بخیه و اینا داشته باشم .اصلا دلم نمیخواد به روز زایمانم فکر کنم چون واقعا سخت بود زایمانم ولی وقتی پسرمو میبینم یادم میره از بس که شیرینه ایشالا هرکی آرزو داره دامنش سبز بشه خیلی حس قشنگی داره خیلی🥺