مامانا من هیچ سال شبای محرم بیرون نرفتم امسال دخترام خونه مامانم بودن،همسرم خونه مادرش ،و منو آرن تنها بودیم ب سرم زد آرن و بردارم با کالسکه بریم بیرون،بعد که رفتیم خیابونا خیلی شلوغ بود،یه آقای و دیدم افتاد دنبالم ولی فکر نمیکردم دیگه بخواد ادامه بده لحظه ب لحظه با من هم قدم بشه،خلاصه منم گفتم خداروشکر که رفت،نگو این عوضی پشت سر منه ،یه جا تو شلوغی خودش و از پشت چنان جسبوند ب من و اون چیز لعنتیش که س ی خ شده بود از پشتم حس کردم حالم بد شد ،اولش هنگ بودم و بعدش منم تو مردم جلو جمعیت آنقدر با مشت و لگد زدمش ،در آخر اومد از بین جمعیت فرار بکنه لگدمو بردم بالا یه دونه دیگه زدم تو کمرش
همون شب اومدم رفتم حمام خودم و حسابی شستم ،کمرم و همش کیسه و لیف و اینچیزا میکشم ،ولی اون حسی که کمرم و یه لحظه از پشت گرفت خودش چسبوند از یادم نمیره و همش حسش می‌کنم هر لحظه ،حالم از مردای عوضی بهم میخوره ،بخدا یه جوری ریش و سیبیل و مشکی واسه امام حسین پوشیده بود،میدیدین میگفتین پسر پیغمبره ،این حس چندشه نمی‌دونم چیکار بکنم از بین بره😌

تصویر
۲۸ پاسخ

چقد عوضی
آشغال حر.... و... م... زاده
عزیزم میدونم چ حس بدی بهت دس داده ولی بره به جهنم بهش فک نکن

متاسفانه بعضی مردای ریشو ک..؟؟!س لیس فکر میکنن هر زنی ارایش کنه تیپ بزنه خرابه
این فکر خراب سالهاست ک تو ایران مخصوصا بین مردای سطح پایین و ندید بدید زیاد هست
بهتره بهش فکر نکنی و بدونی یجا تاوانشو دخترش و زنش پس میدن شک نکن ک پس میدن
چون همیشه قانون طبیعت همین بوده مرد کثافط کاری کنه بچه هاش تاوانش میدن

چقد حس بدیه
متاسفانه نمیشه بهش فک نکرد و فراموش کرد ..تا مدت ها هی برات مرور میشه
بسپار به گذر زمان عزیزم 🤍
منم مجردیم وقتی موقع خرید فروشنده موقع حساب کردن و کارت گرفتن دستمو لمس میکرد همچین حسی بهم دست میداد وقتی می‌رفتم خونه فقط با مایع دستامو میشستم ک اون حس کثیف بره

ببین عزیزم اصلا نمیخواهم ناراحتت کنم ولی این جو جاها جوری بپوش کن از این اتفاق نیوفته همه نوع آدمی هسته اون از روی بدن شما تحریک شده و این کارو انجام داده شما نگران نباش اتفاقی که افتاده اگه به هر کسی از اطرافیانتم بگی بیشتر خودت اذیت میشی از نظر من اصلاً به کسی نگو که چی شده اینجوری برا خودت بهتره

من تو سن فکر می‌کنم حدودا ۶ یا ۷ سالگی اینو تجربه کردم متاسفانه از ترسم قلبم داشت وایمیستاد هیچی نمفهمیدم از کارش اما همیشه اون حس بد باهامه

منم تجربش کردم 💔💔💔💔

کاریش نمیشه کرد
متاسفانه اون ضربه خودشو زد و رفت و توهم همیشه تو ذهنت میمونه
واقعن چقد کثیقن همچین مردایی،واقعن مریضن
خدالعنتشون کنه

خدا لعنتش کنه

اوخ چه انگشتری 😍

وای عزیزم چه حس بدی.
انشالله اون مرده خاک برسربره به درک.
بهش فکرنکن گلم.

خاک برسربیشعورس بکنن

عزیزم چند وقت غیبت داشتی من چک میکردم دلم واسه تاپیکات تنگ شده بود ازت انرژی مثبت میگیرم

باورم نمیشه اگر من بودم سکته میکردم

عزیزم من این حسو تو بچگی تجربه کردم از کسی ک هم سن پدرم بود و من اصلا چیزی نمیدونسدم .هنوزم یادش میفتم حالم بهم میخوره خدا ذلیل کنه امثال این جور مردا رو

متاسفم همچین حسی تجربه کردی
ایشالا خدا جوابشو بده

خدا لعنت کنه اینجور ادمارو
امام حسین به کمرش بزنه

متاسف واقعا بعضیا واقعا حیونن😔😔

عجب مردای بدی پیدا میشن😔

این همه زن خراب تو خیابون هس چسبیده به شما

ببین چنلن میزدیش و دادوهوار میکردی ک بقیه میومدن چوب تو.‌...‌ میکردن
بیشوررررر
حالم بدشد


ولی درکل مراقب خودت باش ماشاءالله خوشتیپی سعی کن لباست زیاد چسب نباشه

هرکس که ریش بذاره یا مشکی بپوشه. مسلمون نیست
ینی مسلمون واقعی نیست

من یبار شب یود رفتم اشغالا ببرم یکی دم اشغالی افغانی بود فک کتم سینم رو گرفت 😐

خدا لعنت کنه همچین آدمای حروم زاده ای رو
عزیزم بهش فکر نکن شما که مقصر نبودین

متنفرم از این حس خدا لعنتشون کنه یه بار بیرون بودیم با شوهرم
شوهرم جلو رفت منم پشت سرش حامله هم بودم یه مرد اومد دستشو کشید به باسنم قشنگ باسنمو لمس کرد 😭😭😭چون شوهرم پیشم بود هیچ کاری نتونستم بکنم خدا لعنتش کنه

خدا لعنتشون کنه من مجرد بودم چندبار برا اتفاق افتاد کاش همون موقع یه چاقو داشته باشیم بزنیم به اونجاشون

فقط یه بار رفتم هئیت اونم دیدم مرتیکه عوضی که پنجاه سال داشت گوشی و میزنه به خط باسنم

ای امام حسین بزنه به کمرشون منم همچین تجربه ای رو دارم واقعا خیلی حس بدیه آدم اصلا نمیتونه فراموش کنه

ای کثافت خیلی زیاد شدن اینجور آدما من میترسم تنها تا سر کوچه برم بهش فکر نکن گوشی منم یه بار ازم دزدین دست مرده خورد به دستم انقد دستمو شسته بودم که قرمز شده بود

خدا لعنتش کنه کثافت بی ناموس
سعی کن بهش فکر نکنی فشش می‌دادی آبرو براش نمیذاشتی لجن
ب همسرت گفتی ؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۱ سالگی
واقعا بعضی ها چقدر ...!نمی‌دونم چی بگم
دیشب رفتیم پیتزا بخوریم .پسرم پیش من بود .دستش تو دستم بود .رفتم پیتزا سفارش بدم .یکم رفتیم اونور تر .رو صندلی یه مرد نشسته بود .پسرم هم پیشم بود ولی دستمو ول کرده بود .مرده به پسرم گفت چه پسر خوشگلی بیا گوشیمو بگیر .پسرم هم کنجکاو شد .یهو رفت سمتش .رفتم پسرمو بگیرم که بیارمش این طرف .همون موقع دست پسرمو گرفت گفت حالا که اومدی گوشیمو گرفتی یه بوست کنم .صورتشو گرفت تو دست که صورتشو ببوسه ( با اون همه ریش 😐)گفتم نه ممنون صورتشو نبوسید.اصلا هنگ کردم

واقعا جامعه خراب شده .حالا نمیگم مرد بدی بود یا نه ! ولی آدم که از قصد و منظور بقیه خبری نداره! اصلا یه لحظه هم نمیشه چشم از بچه برداشت .گفتم که حواستون به بچه هاتون باشه که کسی یه لحظه هم حتی نگاه بد بهشون نکنه چه برسه چیز دیگه
و اینکه اصلا نذارید غریبه بچتونو ببوسه .به غیر از بحث بهداشتی که معلوم نیست چه مریضی داشته باشن .به حریم بچتون احترام بذارید که خودشون هم بعدا یاد بگیرن 😍🤍
مامان آرتین مامان آرتین ۱ سالگی
سلام ماماناامروز برا اولین بار خودم تنها از ساعت ۵ آرتین بردم پارک با کالاسکه کلی دورش دادم جوری ک تو کالسکه خوابش آورد نیم ساعتم آوردمش خونه تو پارک ی بچه ۳ سالش بودا زورش ب بچه های دیگه نمی‌رسید گیرش داده بود ب آرتین آرتین میخواست سر سره بازی کنه جیغ میزد می‌گفته ن نباید تو بازی کنی مال کنه اینجا انگار وسایل ارثیه پدری این بچه بود بردمش سمت تاب اونجام اومد پشت سرمون منم اعصابم نمی‌کشید مادر هم فقط میخندید بذبچش ک داره زور میگه منم بش گفتم مگه مال تو اومد آرتین هل بده من تا حالا آرتین کنارش بچه نبوده نمی‌دونستم عکس العمل آرتین چطوره ولش کردم ببینم چکار می‌کنه دیدم خداروشکر نموند ک کسی بخواد بزنش پسر ک اومد هلش بده آرتینم دست گذاشت رو سینشو گفت نه سری بعد ک باز اومد هلش بده دیدم آرتین هلش داد پسر ک بش دستشو گرفته بود جلو سر سره ک آرتین نره آرتین میزد زیر دستش بش غر میزد ک بره سوار بشه دردش ب جونم خداروشکر ک من نباشم از پس خودش برمیاد
مامان حامی مامان حامی ۱ سالگی
منو پسرم حموم بودیم بعد شوهرم سرکار بود یهو در حمومو باز کرد گفت سلامممم من تعجب کردم چون اخر شب میومد گفتم چرا یهو اومدی ترسیدم اونم گفت اومدم دوش بگیرم برم مواظب باش بچه سر نخوره… گفتم نه بابا من خودمو شیتم پی تو بیا تو حموم من برم بیرون لباسمو بپوشم بچه رو ازت بگیرم. همینکه درو بست بچم سر خورد با صورت خورد زمین لبش پاره شد فکش باد کرد… شوهرم یه کولی بازی دراورد که نگو میزد تو سرش داد میزد وای بچم چی شد صورتش خونیه بچه هم درد داشت هم از داد و بیداد باباش ترسید. یه پنج دقیقه گریه کرد بهش شیر دادم خوابید. حالا شوهرم میاد میگه من گفتم مواظبش باش… فقط میگه مواظب باش یه بار نشد ببرتش حموم خب بچه از دیدن تو ذوق کرد با اینکه من دستاشو گرفته بودم سر خورد مگه تقصیر من بود. حالام قهر کرد رفت… من خودمو صورت خونی بچمو دید حالم بد شد ولی اون انقدر وحشی بازی دراورد فرصت نداد منم احساساتمو بیان کنم . همیشه همینه من باید قوی بشم چون اقا نمیتونه خودشو کنترل کنه. میریم واکسن بزنیم یا دکتر ببریمش من باید بچه رو نگه دارم چ‌ون میگه من نمیتونم حالم بد میشه. حالم از این وضع بهم میخوره
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
دیشب اینقدر فکرم درگیر بود امیر شایانم شب نمی‌خوابه وخیلی دیر می‌خوابه و من میام خونه بابام شب رو هم همینجا می‌خوابم تا کمتر فکر کنم تا یکم فکرم مغزم از خونه ساکتمون خونه ای که دیوارهاش منو میخورن از غم از سکوت از خونه از حال و هوای بدش فرار کردم خونه بابام موندم من نزدیک ۴ صبح بود خوابم برد و خواب بد دیدم ، من همیشه قبل اینکه چه اتفاق خوب چه بد بخواد بیوفته خواب هام رو میبینم از قبل قشنگ بهم الهام میشه و حس ششم خیلی قوی دارم دقیقا یه ماه پیش خواب بدی دیدم و تعبیرش به بستری شدن امیر شایان و مشکل قلبیش دراومد چندین ساله که اینجوری شدم دیشب هم خواب دیدم جنینی دارم سقط میکنم که از بدنم خارج شد و افتاد زمین و جلوی چشمای من تک تک سلول هاش داشت ازبین می‌رفت من فقط می بوسیدمش و گریه میکردم جنینم از بین رفت ومن مونده بودم با درد وگریه وغم بزرگ همیشه ام توخواب هام گریه میکنم و همین چیزهایی که تو زندگی واقعیم داره اتفاق میوفته من خوابش رو میبینم اینکه اون جنین همین امیر شایانه منه که این بیماری و مشکلاتش داره ازبین میبرنش قلبش آسیب دیده و کاندیدای پیوند قلبه نمی‌دونم واقعا چی درانتطاره پسرمه ولی بااین وضعیتش آینده خوبی نمی‌بینم حس بد همیشه باهامه همش بهم الهام میشه که شاید یه درصد امیر شایانم عمرش کوتاه یا خیلی کوتاه تر بشه باوضعیت بیماریش ومشکلاتش بچم داره ذره ذره جلوی چشمام مثل جنین تو خوابم ازبین می‌ره و من هیچ کاری نمیتونم کنم کاش می‌توانستم