۱۱ پاسخ

راجب لابیا پلاستی بگو بیشتر

عزیزم مگ بعد زایمان ادم خون ریزی نداره؟ چجوری لابیا پلاسی کرد برات؟

ی سوال بخیه زیبایی چطوری منظورم اینه برای تنگ کردن واژن بخیه زیاد میزنن از داخل یا از بیرون زیاد میزنن

گلم بیمارستان خصوصی بود ؟
و اینکه دکترت کی بود

دکترم گف نمیشه بایذ از زایمانت 6ماه بگذره

ایول بهش ...عجب کار خوبی کرده .پس اونجا قشنگ از دوباره ساخته😁
درد نقاحتش کم بود؟

لابیا پلاستی بعد از زایمان ممنوعه ک😐مو به دکترم گفتم گفت اکیدا ممنوعه چنین کاری

چه خوب ک همچین کاری کرد الان درد لابیا هارو نداری؟

دمش گرم
من زایمانم میوم داشتم چندتاشا برام دراورد یکیش جاموند تورحمم هزینه اون میوما ک در اورد رو جدا گرف

سزارین بودی یا طبیعی

بسلامتی و قدم نو رسیده مبارک
طبیعی بودی

سوال های مرتبط

مامان محمدحسن💙زینب🩷 مامان محمدحسن💙زینب🩷 ۲ ماهگی
مامان نورا کوچولو ❤️ مامان نورا کوچولو ❤️ ۲ ماهگی
#تجربه_زایمان۱
۲۱ اردیبهشت بود دکترم نامه داده بود برم برای بستری که فرداش عمل بشم،صبح رفتم بیمارستان بوعلی نوار قلب گرفتن دکترم مهر زد اومدم خونه ،یه روز قبلشم دکتر بیهوشی رفته بودم تو بيمارستان آتیه
عصری ساعت ۴ وسایلارو جم کردیم رفتیم بيمارستان خیلیییی استرس داشتم که پذیرش نکنن بگن زوده فعلا جا داری صبر کن یا بچه چرخیده باشه
من سزارین اجباری بودن بخاطر بریچ بودن دخملی دکترمم یزدانفر بود نامه داد بهم برای بيمارستان آتیه .۳۸ هفته ۲ ردز بودم
موقع پذیرش اول گفتن دکتر اینحا باید سونو کنه تا تایید کنه ،دکتر شیفت هم جلالی بود که دکتر خوبی بود خدایی
انقد طول داد سونو میترسیدم بگه چرخیده بفرستنم خونه😂😂
آخرش گفت این میچرخه چون کج شده یکم بریچ کامل نیس
گفتم بخدا از ۱۵ هفته این بریچ مونده نمیچرخه خیالت راحت 😂🤦‍♀️رحممو با دوتا دستش محکم گرفت یکم چرخوند گفت الان بریچ شد نامه داد😂😂
اونشب بيمارستان بستری بودم رسیدگیشون واقعا عالی بود از لحاظ تمیزی عالیییی بود کلا خیلی رازی بودم
صبم ساعت ۵ گفتن لباسای عمل رو بپوشید آماده باشید میان برا سوند
ینی انقددددد ک سر سوند اذیت شدم اصلا سر عمل اذیت نشدم
مامان گلاره چاوم مامان گلاره چاوم ۱ ماهگی
هرینه زایمان سزارین اختیاری در بیمارستان مادر
قبل از هزینه ها اینو بگم بیمارستان مادر خوب هست اما اونی نبود ک مد نظرم بود و فقط چون دکترم اینجا میشست یه جورایی مجبوری رفتم
دکترم منو ارجاع داد ب روانپزشک برای نامه فوبیا ک 500 تومن هزینه ویزیت بود، بعدش باید تو کلاس های امادگی بیمارستان حتما شرکت میکردی و مدرکش میگرفتی ک 2ملیون هم اونجا پرداخت کردم
من دیگه کمیسیون نرفتم دکترم گفت خودم هماهنگ میکنم با کمیسیون بیمارستان، زیر میزی دکترم هم 20 ملیون گرفت
من شنبه صبح با مدارکی ک داشتم و نامه سزارین رفتم بیمارستان مادر که چون نامه کمیسیون نداشتم ب جای ساعت 7 ساعت 9بستری شدم.(تا به دکترم زنگ زدن و دکترم با کمیسیون هماهنگ کرد طول کشید)
ساعت 12 ظهر عمل شدم و 1 شب بیمارستان موندم که اتاق خصوصی نگرفتم و خیلیم پشیمونم چون اتاقاش کوچیکه و 3تخته اگه شانس شما هر 3تا تخت پر باشه واقعا کلافه میشی
بیمه تامین اجتماعی به خاطر فوبیا فقط 20 درصد از هزینه هام تایید کرد اما بیمه تکمیلیم همه هزینه هام تایید کرد و کل پرداختی ما به بیمارستان 8نیم ملیون شد که 1نیم هم دارو خریدیم درکل شد 10 ملیون
کل هزینه من برای زایمان سزارین اختیاری با زیرمیزی دکتر و بیمارستان و هزینه های اضافی کنارش شد 32500
امیدوارم کمکی باشه برای کسایی ک میخوان سزارین بشن
چون من قبل از اینکه خودم سزارین بشم خیلی از هزینش میترسیدم چون همه میگفتن کله هزینه ها ازاد حساب میشه و سر از 60،70 ملیون در میاد
انشاالله هرکی هر مدلی دوس داره زایمان کنه و خاطره خوبی براش بمونه❤
مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 ۳ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان مهندسِ بقیع💚 مامان مهندسِ بقیع💚 ۱ ماهگی
خلاصه
دکترم رسید و منو بردن اتاق عمل
از رفتار و رسیدگی اتاق عمل بیمارستان سیدالشهدا هم بگم باید بگم عالی بود
منو خوابوندن روی تخت جراحی پزشک بیهوشی که مرد هم بودن اومدن بام صحبت کردن و خلاصه میخواستن هواسمو پرت کنن
پرستارا اونجا میگفتن خودت که خیلی خوشکلی کاش به خودت بره😂
گفتم البته اخلاقش به خودم نره بهتره
پرسیدن آخرین بار کی خوراکی خوردم منم گفتم ۶ صبح یدونه خرما‌
گفتن پس باید از کمر به پایین بیهوش شم که خداروشکر انتخاب خودمم‌کمر یه پایین بود چون قبلا بیهوشی کامل رو تجربه کرده بودم و میدونستم اصلا خوب نیست
دکتر بیهوشی یه امپول زد وسط کمرم
خدا شاهده اصلا متوجه نشدم
دکترم اومد بالای سرم کلی بهم آرامش داد واقعا دکترم عالی بود و من ازش راضی بودم (خانم دکتر خوان پایه دکتر زایمانم بودن
دکتری که هروقت مشکلی داشتم بهشون پیام میدادم با صبر و حوصله جواب میدادن
و تو مطبشون بدون توجه به شلوغی با صبر و حوصله به همه سوالاتت پاسخ میدادن
بهم آرامش و قوت و قلب میداد خلاصه بگم دکترم از همه نظر عالی عالی بود.)
مامان Shahan♡ مامان Shahan♡ ۱ ماهگی
تجربه زایمان (سزارین1)
38 هفته بودم رفتم پیش دکتر که نامه بستری بگیرم دکترم تاریخ زایمان همون 40 هفته زده بودکه داخل سونو بود 3/13 انقد اصرار کردم گفتم استرس دارم میترسم دردم بگیره نامه بستری3/6 داد
دوشب قبل عملم رفتم پیش دکتر آمپول بتامتازون 6تا شبی 3تا زدم برای ریه بچه بهم گفت ساعت 9 صبح برم بیمارستان صبح ساعت 4 سوپ رقیق و له شده بخورم من اون شب تا صبح بیدار بودم قرآن میخوندم خیلی استرس داشتم تا صبح شد حاضر شدیم با شوهرم مادرشوهرم رفتیم سمت بیمارستان مامانم قرار بود بابام بیاره
خلاصه رفتم تشکیل پرونده دادیم 1 ساعتی طول کشید من داخل بخش زنان بودم همسرم کارای بستری پایین انجام می‌داد ساک بیمارستان برام آوردن لباسامو عوض کردم فشار ضربان قلب بچه رو گرفتن ازم سوال میپرسیدن بعدش رفتم داخل اتاق بهم سرم و سوند وصل کردن خیلی از سوند میترسیدم ولی آنقدر درد نداشت یک سوز یه ثانیه ای بود نفس عمیق خیلی خوبه بکشی دوساعتی گذشت هنوز دکترم نیومده بود بیمارستان خلوت فقط من تنها بودم تو اون بخش استرس نگرانیم بیشتر می‌شد تا اینکه شوهرم مامانم آمدن پیشم آروم شدم ساعت 12 شد 1 شد هنوز دکتر نیومده بود من سردم شده بود میلرزیدم یکم یک پرستار امد ساعت 2 اینا بود فکر کنم ویلچر آوردن که بریم اتاق عمل لرزم بیشتر شده بود شوهرم مامانم دیدم دوباره اشکام می ریخت میترسیدم تا دم در اتاق باهام بودن بعد جدا شدیم اینو بگم من بشدت از زایمان طبیعی میترسیدم تو دوران بارداری استرس زیادی کشیدم برا اینکه دکتری قبول کنه سزارین انجام بده