پارت ۱۱۸
تموم شد..
دست کشیدم به اشکام..
نمیدونستم باید چیکار کنم..
_خوبی؟؟
غمگین همونطور که رو زمین نشسته بودم به لبه تخت تکیه دادم..
زانوهام و جمع کردم و دستام و روشون گذاشتم..
_خوب؟اره..خوووب ام..!
سایش روم افتاد و بعد کنارم مثل خودم نشست و گفت..:نباید برمیگشتم..!
اب دهنمو قورت دادم..
_من برم همه چی درست میشه..!
اخم تو کالمشو حس کردم..:کجا بری یه دختر تک و تنهاا..
کنایه زدم..:گرگ زاده ام..باالخره منم دختر اون فاحشم..
_هیییسسس...!
_با نگفتنش..حقیقت عوض نمیشه..
صداش گرفته بود..:از کجا میدونی حقیقته؟؟
چونم لرزید..:اقا بزرگ گفت من حالل زادم..گفت مامانم اونقدرام زن بدی نبوده..با
بابام محرم بودن..
صدای نفس عمیقش دلم و لرزوند..:پس دیگه از چی ناراحتی؟؟
_شاید واسه دلخوشیم گفته..
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.