سلام دوستان لطفا راهنماییم کنید ممنون میشم.
دخترم دیشب خونه مادر و پدرم خوابید،هر چی گفتیم برگرد گفت دیگه برنمیگردم،شما عصبی هستین و سرم داد میزنین و منو دعوا میکنین من دیگه نمیخوام شما پدر و مادرم باشین، و اصلا دلش نمیخواد برگرده،من امروز صبح با مشاور حرف زدم یه سری راهکار داد که باید قانون بزارین تو خونه و رفتار من و همسرم برای کودک دلچسب باشه تا محیط خونه رو دوست داشته باشه و فراری نباشه، حالا منظور از رفتار دلچسب چیه؟ ازش که پرسیدم گفتن جلسه بعدی توضیح میدن، باور کنین از هر امکاناتی بگین در اختیار بچم هست،پارک و بازی و گردشش هم همیشه برقراره،براش کتاب میگم قصه میگم،غذاهای مورد علاقشو میپزم،من فقط هرازگاهی که حرفمو گوش نمیده سرش داد میزنم و اخم میکنم، تو همین گهواره دیدم بعضی مامانا بچهاشونو میزنن من تا حالا دست روش بلند نکردم ،تروخدا بگین دلچسب یعنی چی؟ دخترم همش ۴ سالشه و مارو تو این چشالش گذاشته

۹ پاسخ

سلام عزیزم ان شالله مشکلت حل میشه مشاور خوب بهت راهکار میده
ولی یه چیزایی باید برا بچه قانون باشه
مثلا من شهر غریبم دخترم از اول بهش گفتم بدون خودم خونه کسی نره حالا شما نزدیک خانوادت هستی بگو شب هر کسی خونه خودش میخوابه ویه قانونه
یا مثلا میریم شهرستان خونه عموش پیش خونه پدربزرگشه میره بازی می‌کنه ولی میدونه که وقت ناهار یا خواب بیاد پیش خودم چون از اول براش حد و حدود رو توضیح دادم که عصرا میخوابن و استراحت میکنن
به نظرم دیگه نذار شب بمونه تنهایی جایی یه جاهایی رو پدر و مادر باید حد وحدود مشخص کنن و قانون بذارن برا بچه
شماهم اگر دوست داره روز بره اشکال نداره ولی شب فقط خونه خودتون باشه و زیاد این رفتارشو سخت نگیر اومد خونه باهاش حرف بزن

عزیزم لطفا لطفااروم بش خودتو نا راحت نکن و اینکه بعضی .قتا سرش داد میزنی و با صدای بلند باهاش حرف میزنی چیز غیر عادی نیست چون مامانا وااااقعا خسته ان و گاهی به تنها بودن و‌ پناه بردن به جای امنی احتیاج دارن اما شغل مادری بدون مرخصی هستش پس اول قبول کنیم که مادر های خوبی هستیم وبه ارامش نیاز داریم .حالا همین مورد رو با دخترت در میون بذار و راهکار بذار مثلا بهش بگو چهار شنبه 2ساعت من میشم عروسکت و بچت میشم حالا تو نازمو بکش ببین چجوری بهات رفتار میکنه به احتمال زیاد چیزی که خودش دلش میخوا رو در تو جبران میکنه و به نوعی کمبودشو میتونی بفهمی البته شاید لازم باشه چندین مرحله تکرار کنی تا کامل دستت بیاد.مثلا خودمم زیادی پسرمو دعوا میکردم و داد و بیدا و هر لحظه امر و نهی کردن خودمم از خودم راضی نبودم چ برسه به بچم الان قانون گذاشتم فقط دوشنبه ها تنبیه کنم و هر کاری کرد منم با خنده و البته اعتماد بنفس میگم بذار دوشنبه بیاد حساب کارتو میذارم کف دستت باور کن بچم عاشق این روش شده

نباید بزاری بمونی حالا با زبون خوش ببرش یا با زور
بنظرم اینکه همه چی در اختیار بچه بزاری نه تنها خوب نیست بلکه لوسش میکنه و نتیجشم همینه، دقیقا دختر جاریم این طوری بود

ودقیقا بچه ها این متوجه هستن مثلا من بادخترم بازی می کنم تمام هواسم به دخترم هست ولی پدرش فقط جسمش بزور پیشش تمام روح فکر و ذهنش دنبال این که سریعا از وقت گذاشتن با بچه اش فرار کنه برای همین دخترم رابطه خوبی اصلا با پدرش نداره

موقعی که با بچه وقت می گذرونی تمام فکر ذهنت باید تو همون لحظه باشه باید فکر کنی یه بچه ای داری باهش مثلا خمیر بازی می کنی نه این که هواست به صد جا باشه

همه ی بچه ها همینن، مگه ما خودمون نبودیم، با وجود تمام امکاناتی که تو خونه ی پدریم وجود داشت، باز دلمون میخواست تابستون بشه و یه شب در هفته اجازه داشته باشیم خونه ی پدربزرگم با بقیه نوه ها بمونیم و خوش بگذرونیم، بچه های الانم همینن، از بس پدربزرگ مادربزرگا کاری به کارشون ندارن و اینام آزادی عمل کامل دارند، دوست دارند که اونجا بمونن. پسر منم همینه، چیز عجیب غریبی نیست.

مشاوره الکی خواسته پول بگیره پسر من حاضر نیست جایی بمونه چون وابستس حالا دختر شما مستقله وخیلی راحت میتونه جایی بمونه شما میگی ایراد داره فقط براش قانون بذار بگو هر جا بریم شب بابد برگردیم خونه خودمون ومهههم تر اینکه پدر ومادرتون باید همکاری کنن یعنی کاملا جدی بگن شب باید بری خودتون بخوابی پسر منم میرفت خونه همسایه بازی کنه میرفتم دنبالش میگفت عیب نداره بذار بمونه منم به پسرم گفتم اگه نیای دیگه پدرو مادری نداری سریع اومد باباشم دعوا کرد که حق نداری بری خونشون فقط تو کوچه بازی میکنی

زیاد سخت نگیر بچه ها دوست دارن جایی باشن که ازادن مثلا دختر من عاشق مامانم هست اصلا ازش جدا نمیشه چون مامانم کلا دعواش نمیکنه هرکاری که هستی انجام بده ۱۰بار تو روزم دعوا میکنن بازم از خونشون دل نمیکنه

با خودش آروم حرف بزن
بگو مامان مگه ما با هم بازی نمیکنیم، مگه قصه نمی‌خونیم، پس چرا میگی دعوا میکنیم تو رو
بذار کم کم حرف بزنه و بعد بهش قول بده که سعی میکنی‌ کم کم خودتو اصلاح کنی و دخترتم قول بده که بیشتر حرف گوش بده

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
مامانا شرایطمو میگم به من بگین من چه کاری بکنم درسته ، پسرم ۴ سالشه ، حرف زدنش در حد جملات ۶ کلمه ای هست ،شعر میخونه نقاشی در حد آدمک ، رنگ آمیزی هنوز درست انجام نمیده ، رنگا رو بلده حیوونا و میوه ها رو بلده اشکال هندسی رو بلده ، وقتی با هم سناش مقایسه اش میکنم میبینم عقب تر از هم سناش هست ، بردمش گفتار درمانی اونجا حالم خوب بود گفتم کم کم راه میوفته شرایط بهتر میشه اما گفتار درمانش هر سری یه چیزی میگفت یه بار میگفت نقص توجه داره یه بار میگفت بی بی دیجیتال یه بلر میگفت مشکل ارتباطی داره و ....آخرشم منو فرستاد پیش همکارش که کاردرمان حسی حرکتی هست پسرم اصلا توجه بهش نمیکرد میزفت بلزی میکرد میگفت نگاه دستور پذیزی نداره در صورتی که پسر من تو خونه هر کاری بگم انجام و گفت پسرت علائم اوتیسم داره ، اون روز من مرگ رو جلو چشمام دیدم ده سال پیش داداش بیست سالمو از دست دادم اون روز برام سخت تر از از دست دادن برادرم بود فقط خدا میدونه چی کشیدم همون روز بردمش پیش فوق تخصص روان پزشکی کودک چند تا سوال ازش پرسید جواب داد صداش کرد جواب داد گفتم گفتاردرمانش گفته توجه اش پایینه گفت براش دارو مینویسم واسه توجه اش گفتم پسر من مشکلش چیه ؟ گفت یکم مشکل ارتباطی داره ارتباط برقرار میکنه اما ضعیف ( پسرم با کسایی که میشناسه خیلی صمیمی هست ولی از غریبه ها خجالت میکشه ) گفتم بهم گفتن اوتیسم گفت نه نگران نباش یکم بی بی دیجیتال شده اونم با چند جلسه کاردرمانی راه میوفته ، ولی من از اون روز دیگه اون آدم سابق نشدم روی حرکات پسرم حساس شدم الان بپر بپر میکنه میگم نکنه اتیسم داره ، دیگه اونجا نبردمش فقط تو خانه رشد انلاین کاردرمانی و گفتار گرفتم ، مهدم ثبت نامش کردم