پارت ۶
خلاصه من گول تبلیغات ماما و بهداشت رو خوردم اینجوری پدرم دراومد تازه بخیه هام خیلی اذیت می‌کرد بدنم خیلی ضعیف شد هنوزم که هنوزه نتونستم درست حسابی سرپا بشم افتادگی رحم پیدا کردم موقع ادرار استخون های لگنم درد میگیره کمردرد دارم و.... یعنی اینکه میگن طبیعی بدون عوارض بعدش چرته ولی درکل اگه برگردم عقب باز هم طبیعی رو انتخاب میکردم با همه این اوصاف چون دلم میخواست برای یه بارم که شده تجربه اش کنم با تمام عذابی که کشیدم تازه من لگنم خوب بود برای زایمان و بچم ۳۷۰۰ بود ولی یه توصیه به مامانای که میخوان زایمان طبیعی بکنن حتما ماما همراه بگیرید خیلی خوبه برا من میومد موقعی که رو توپ بودم کمرم رو ماساژ میداد یا رو تخت خوابیدم نزدیک سه ساعت مدام کنارم نشست من هر ۳۰ ثانیه درد داشتم با تمام توانم دستاش رو فشار می‌دادم خیلی بهم آرامش میداد این کار و اون هم همراهی می‌کرد بنده خدا تازه با اینکه مذهبی نبود میدونست من مذهبی ام برام دعا و قرآن پخش می‌کرد آرامش بگیرم و گاهی هم موزیک بی کلام میذاشت خلاصه اگه اون نبود من خیلی کم میوردم با اینکه بعضی از حرفاش باعث شد من بترسم ولی خب بچه من درشت بود اون فهمیده بود برا همین حدس میزد که نتونم طبیعی بیارم که به لطف خدا تونستم دوتا درد نکشیدم 😃
الهی همه مامانا به سلامت نی نی هاشون رو بغل کنن و خدا اونایی که نی نی میخوان رو دامنشون رو زود زود سبز کنه 🤩❤️

۵ پاسخ

میگی گول خوردی ولی راضی بودی از طبیعی با اینکه سخت بوده؟

اتفاقا بهداشت بما گف طبیعی نیارین ایران طبیعی بدون بخیه نیس هرسریم یکی میاد اندازه گیرتون میکنه

من شوهرم انقدر اصرار می‌کرد بهم طبیعی بیار اما من سزارین آوردم چون واقعا نمیتونستم

وای عزیزم چطوری این همه درد تحمل کردی طبیعی واقعا سخته

خب اینجوری که تو تعریف کردی من ریدم تو خودم 🥲

سوال های مرتبط

مامان کوچولو مامان کوچولو ۴ ماهگی
تجربه زایمان ۴
بعد از اینکه نی نیم رو دیدم اصلا قابل توصیف نیست واقعا تمام درد ها ارزش رسیدن به اون لحظه رو داره ولی بعد از به دنیا اومدن دیگه نمی تونستم و ازشون می خواستم زودتر کار رو تموم کنند ولی متاسفانه بخاطر پارگی رحم مجبور شدن ببرنم اتاق عمل با زدن بی حسی از کمر کارشون رو انجام دادن دکترم می گفت اگه اونجا بخیه می‌زدیم خیلی درد می کشیدی
خدارو شکر من اصلا پشیمون نیستم و اگه برگردم عقب باز هم طبیعی زایمان می کنم
واقعا دکترم عاللللللی بود بدون آمپول فشار و بدون دادن استرس با دادن ورزش و حتی زدن مسکن باعث می شد درد الکی نکشم
قطعا زایمان پروسه سختیه ولی اینکه اون موقع کی کنارت باشه خیلی مهمه
یه تجربه دیگه ای که کسب کردم اینکه اصلا زایمان پیش متخصص خوب نیست چون اصلا برات زمان نمیزارن ولی دکتر من یه گروه بودن یه ماما همراه بود که مدام مراقبم بود بهم آبمیوه وخرما می داد فشارم نیوفته و قلب جنین مدام چک می کرد یکی دکتر خودم که ماماست معاینه می کرد و همه چیز دست اون بود و یه دکتر متخصص که فقط آخرش اومد بخیه زد
مامان همتا مامان همتا روزهای ابتدایی تولد
(پارت آخر تجربه زایمان طبیعی)
در آخر بگم که تنفس درست واقعا به کار میاد خانمهایی که می‌خوایم طبیعی زایمان کنین
دوم اگه به حرف ماما گوش کنین خیلی زود کوچولوتون و بغل میکنین اما هرچقدر بخواین کار خودتون و بکنین و گوش نکنین به حرفشون طول می‌کشه
سوم اینکه اگه شرایطتون مثل من نبود بنظرم دردا رو خونه بکشین خیلی بهتره چون فضای بیمارستان کلا به آدم استرس وارد می‌کنه
چهارم اینکه درداتون که بیشتر شد اگه ماما همراه نداشتین از تخت بیاین پایین و خودتون ورزش کنین چون رو تخت خیلی دیر تر میگذره روندش کند تر پیش می‌ره
پنجم اینکه قبول کنین که در زایمان طبیعی قراره خیلی در بکشین اگه با این موضوع کنار بیاین خیلی راحت تر میشه واستون من خودم من خودم تصورم خیلی فرا تر از این دردا بود خدایی
در حین اون انقباض ها هم بلند با خودتون صحبت کنین که من میتونم طبیعی زایمان برای خودتون انرژی مثبت بفرستین به بعدش فک کنین که کوچولوتون و میزارن رو شکمتون صحیح و سالم از افکار منفی واقعا جلو گیری چون فقط خودتونین که اذیت میشین
من واقعا راضی بودم از اینکه طبیعی و انتخاب کردم هرچقدرم برگردم عقب انتخابم همینه شاید باورتون نشه وقتی که دخترم مامانم آورد تا شیرش بدم با خودم گفتم دومی رو هم حتما میارم (می‌دونم خیلی پوست کلفتم 😂😂😂)
این از تجربه من امیدوارم بدردتوت بخوره
مامان فراز قشنگم🥹🧸 مامان فراز قشنگم🥹🧸 ۱ ماهگی
پارت ۴

ساعت ۱۱و ۵ دیقه بود که گل پسرم بدنیا اومد یعنی کل پروسه ی زایمان من واس دکترا ۱۰ دیقه اینا شد،بعد شروع کرد به بخیه زدن و بخاطر ریز بودن بچه و آماده بودن خودم بخاطر تنفس ها و همکاری هام‌ زیاد بخیه نخوردم یادم رفت بپرسم ولی چیزی که شنیدم با همکارش صحبت می‌کرد فک کنم ۵تا بخیه اینا بود بعدش دو سه بار شکمم رو فشار دادن تا لخته هارو خارج کنن که این مرحله از زایمان دردناکتر بود برام. آها راستی ماما همراه هم سر زایمان بود که رسید گفت وای دختر تو چه زود فول شدی یعنی عملا هیچ زحمتی برای من نکشید و کاری نکرد😐😂من خودم خودم رو آماده کردم،بعد دیگه آوردن ریکاوری و بعدش هم بخش و فرداش هم که مرخص شدم.
خلاصه که من درد هام رو تو خونه کشیدم و رفتم بیمارستان بنظرم اینجور خیلی بهتره چون کنار همسرم بودم و بهم دلگرمی میداد تا اینکه بیمارستان باشم و هی انگشتم کنن🥲در نهایت هم طبیعی هم سز درد داره و در کل زایمان بی درد وجود نداره بستگی به بدن طرف داره که کشش رو داشته باشه یا نه.
مامان آنا مامان آنا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی، قسمت سوم
من بیمارستان صارم تهران زایمان کردم. کل زایمانم ۴ ساعت نشد و خیلی خوش‌زا محسوب می‌شدم. دکتر دکتر کرم‌نیا بود و از لحظه‌ای که اومد تا بعد تولد بچه کنارم بود و کلی بهم دلگرمی داد. بخیه‌هامم خودش زد و کارش حرف نداره. از اول بارداری هم من رو تشویق و حمایت کرد و واقعاً براش مهمه که کسی که می‌خواد طبیعی زایمان کنه. ماماها و محیط زایشگاه خیلی آروم بود و همه چیز داشت. همسرم از اول کنارم بود و حضورش خیلی تأثیر داشت. من همش نگران بودم که بعد اون همه درد کشیدن نتونم و سزارین بشم که خدا رو شکر اتفاق نیفتاد.
من باز هم برگردم عقب انتخابم زایمان طبیعیه. حالم از کسانی که سزارین شدند خیلی بهتره و احساس می‌کنم خیلی سلامت‌ترم.
برای تحمل اون درد خیلی آمادگی روحی و ذهنی لازمه و من خوشحالم که از پسش براومدم. موقع زایمان به خودم می‌گفتم این همه زن در طول تاریخ تونستن و تو هم می‌تونی و سعی کردم به بدنم اعتماد کنم. امیدوارم همه زایمان راحت و خوبی رو تجربه کنند.
مامان دیاکو💙 مامان دیاکو💙 ۶ ماهگی
یه چیزی که من کفش کردم😂 و خواستم باهاتون درمیون بزارم اینه که من وقتی حامله بودم خیلی روحیم ضعیف شده بود و با این که زایمان اولم هم طبیعی بود اما همش به خودم تلقین میکردم که من نمیتونم و بیشتر شبا گریه میکردم از این که من نمیتونم درد طبیعی رو تحمل کنم ،خواستم برم سزارین اختیاری اما خانوادم نزاشتن و بنظرشون سزارین وحشتناک بود 😕درحالی که من حسرت اونایی که سزمیشدن و می‌خوردم همش میگفتم خوشبحالشون که درد طبیعی نمیکشن 🥺وقتی تازه دردام شروع شده بود من وحشت کرده بودم و همش گریه میکردم چون میدونستم این دردا قراره چندین برابرشه و آخرم هم روحیه ی ضعیفم کار خودشو کرد و طبیعی نتونستم و سز اجباری شدم ،وقتی زایمان کردم همسایمون که دوتا بچه طبیعی آورده و الان بازم حامله بود اومد و حالشو برام گفت درست مثل من بود همش میگفت طبیعی نمیتونم به دردا فک میکنم وحشت میکنم و...دیروز رفته طبیعی نتو نسته اونم سز اجباری کردن،خواستم بگم اونایی که می‌خوان طبیعی زایمان کنن خیلی باید روی خودتون کار کنید چون زایمان طبیعی روحیه ی خیلی بالایی میخواد
مامان دختری🤍✨ مامان دختری🤍✨ ۲ ماهگی
ماما گفت چند تا درد رو طی کنی میریم اتاق زایمان و من اصلا باورم نمیشد داره تموم میشه انقد از زایمان طبیعی چیزای وحشتناک شنیده بودم فکر میکردم اون درد وحشتناکی که میگن هنوز مونده😅
خداروشکر همکاری نی نی خیلی خوب بود و به قول ماما چندتا زور خووب نیاز بود تا بچه سون شه بیرون 😂🤌
من چون خوب خوب بلد نبود زور بدم مرحله زور زدم تقریبا زیاد طول کشید ولی باز انقدی سخت نبود 🥲👌
همینطور دو سه تا دردو طی کردم و گفتم دیگه نمیتونم سرش داره میاد بیرون
توی مدت زور زدم ماما همش بهم میگفتی باریکلا شیر زن آفرین مامان همش بهم انرژی میداد که من تونستم اون مراحل طی کنم 🥺
ماما نگاه کرد و گفت دیگه کرون کردم و بریم اتاق زایمان 😍🤍
زود سوار ویلچرم کردن نمیشد پیاده برم ممکن بود نی نی وسط راه دنیا بیاد😂
زود رفتم رو تخت زایمان اونجا مامای مسئول پایین تخت وایساده بود
کلا پنج دقیقه فکر کنم طول کشیدن یا کمتر چند تا زور خیلی محکم زدم و قشنگ حس میکردم سرش داره خارج میشه
یدونه زور که زدم یهو همه دردم رفت حس کردم خالی شدم هیچی دردی نداشتم اون لحظه دیدم دختر نازم دنیا اومد جسم داغشو انداختن رو شکمم چقد ناب بود حسش😭
زود محکم بغلش گرفتم صفت چسبیدمش هی قربون صدقش میرفتم 😍😅
نمیزاشتم برش دارن ببرن کاراشو کنن🥲
پرستارو میگفتن عشق بازیتو بزار واسه بعدا 😂
بخیه هم خوردم ولی کم آمپول بی حسی هم دردی نداشت نسبت به درد زایمان😅👌
برا بخیه وقتی میزدن خیلی کم یه چیزایی حس میکردم ولی خیلی نبود دردش چون من اصلا گل حواسم پیش نی نی بود 😁
قسمت بدش فقط فشار دادن شکم خیلیی برا من حس بدی داشت😮‍💨
چون من خودمم صفت میکردم بدتر دردم داشت ..
اگه برگردم عقب طبیعی انتخابمه💓
اینم بگم هر بدن فرق می‌کنه من خداروشکر لگنم مناسب بود .
مامان جوجه رنگی🐣🐦 مامان جوجه رنگی🐣🐦 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۸
۴۰ هفته ۵ روز زایمان کردم
بچم ۳۵۰۰ وزنش بود
ناخن هاشم بلند بود چون تا آخرین هفته مونده بود
یه شب بیمارستان خوابیدم بعدش مرخص شدیم
الان که به زایمانم فکر میکنم میبینم با اون همه دردی که کشیدم ارزشش رو داشت که زایمان طبیعی رو تجربه کردم حتی اگه یه زمانی زایمان بعدیم سزارین باشه بازم پشیمون نیستم که زایمان طبیعی رو تجربه کردم وقتی بچمو دیدم بدن داغشو حس کردم خیلی خوب بود یه حسیه نمیشه توصیف کرد 🥹
درد طبیعی همون لحظه که بچه بیاد درد تموم میشه ولی سزارین بهوش که میای شکمت ۷ لایه پاره شده ولی بازم هر دو تا زایمان بخیه ها درد دارن
تخت کناریم سزارین کرده بود سه تا سرم بهش وصل بود که یکیش پمپ درد بود هر چند ساعتم هی میومدن براش شیاف مسکن میزدن
منم درد داشتم ولی فقط روز اول شیاف میذاشتم بعدش دردم آنچنانی نبود فقط بخیه هام حس میکردم که سفت بودن که خودشون یکی یکی افتادن
خداروشکر میکنم که زایمانم یه خاطره خوب شد برام
زایمان چه سزارین باشه چه طبیعی هر دوتاش درد و عوارض داره و دست خودمونه کدوم راه رو بریم
و البته بدن با بدن هم فرق می‌کنه بعضیا فقط یه نوع زایمان براشون راحته
مامان آقاعلی مامان آقاعلی ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 5
صدای گریه بچم رو که شنیدم خیالم از بابتش راحت شد انقدر ماما و پرستار دور تختش جمع شده بودن من اصن نشد ببینمش ، اون روز من تنها کسی بودم که داشتم طبیعی زایمان میکردم همه لحظه به دنیا اومدن بچه توی اتاقم بودن 😂 ساعت 4عصر بود که پسر نازم به دنیا اومد دیگه زودی بعدش بیهوش شدمو تا یک ساعت و نیم بعدش به هوش اومدم به شوهر و مادرم که دم در بودن گفته بودن بیان پیشم
مامای شیفت هم دوبار اومد شکمم رو فشار دادن درد خیلی زیادی داشت یعنی من دیگه ذره ای جان و تحمل درد کشیدن رو نداشتم
ولی الحمدلله به خیر گذشت با اینکه سختی داره ولی وقتی به چشمای پسرم نگاه میکنم بغلش میگیرم تمام اون سختی ها برام شیرین میشه
دیگه یکم که گذشت و ی یک ساعتی هم خوابیدم ، درواقع خمار بودم فکر کنم از عوارض داروها بود 😴 پاشدم مامانم یکم غذا بهم داد و پرستار اومد کمکم کرد بلند بشم که هم راه برم هم خون و لخته ای اگه هست به واسطه ایستادن خارج بشه کمکم کردن برم سرویس تا بدنمو بشورم و لباس بخش رو بپوشم با درد بخیه حرکت برام خیلی سخت بود اینکه جابه جا بشم و یا بشینم دیگه کم کم آماده شدم ساعت 8 شب بود با ویلچر بچمو گذاشتن بغلمو بردنمون به سمت بخش