تجربه زایمانم
من خوب طبیعی بودن اون دوتا بچه هام امروز رفتم بدون درد گفتم خوب تا رفتم اینا معاینه کردن گفتن دو سانتی و رسیدن ازم چه علایمی داری نمی‌دونم چی بهشون گفتم بچه ام خودش سفت شل می‌کنه به دکتر زنگ زدن گفتن وبعد گفت دکتر بستریش کنید و گفت پرستار خانم شوهرت صدا کن رفتم سمت شوهرم با چشای اشکی ترس گریه بهش گفتم بیا بستریم باید بکنی شوهرم وقتی دید گریه میکردم دست پاش گم کرد بدبخت

۰ پاسخ

مقالات مرتبط

چطور یک پرستار بچه خوب پیدا کنید؟
چطور یک پرستار بچه خوب پیدا کنید؟
انواع گریه نوزاد
معنی انواع گریه نوزاد و ترجمه هرکدام
مزایا و معایب داشتن پرستار بچه
مزایا و معایب داشتن پرستار بچه
آرام کردن گریه نوزاد
بهترین روش آرام کردن گریه نوزاد

سوال های مرتبط

مامان آیهان وماهلین مامان آیهان وماهلین ۲ ماهگی
سلام خانم ها دیروز خیلی درد داشتم رفتم بیمارستان نوار قلب ازم گرفتن گفتن زیاد خوب نیست معاینه مم کردن گفت ۳ سانت باز شدی گفتم خب الان وقت زایمان مه گفتن نه یه هفته دیگه بیا واسه زایمان بستریم نکردن دیگه الان یکم میترسم گفتن نوار قلبش خوب نیست چکار کنم به نظرتون؟
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان توت فرنگی🍓 مامان توت فرنگی🍓 ۲ ماهگی
من امروز دکتر معاینه لگن کرد برام قرص گل مغربی نوشت گفت هم بخور هم یدونه سوراخ کن شیاف کن یا نمی‌دونم چی اینو‌ نفهمیدم
بهش گفتم خیلی دودلم بین طبیعی و سزارین گفت حالا تا اوایل شهریور صبر کن سزارینم بخوای بکنی بچه باید بیاد پایین ولی گفت لگنت عالیه برای طبیعی
تاریخ زایمانم گفت تا ۱۵ ۲۰ شهریور وقت داری گفت عجله نکن بچه جاش خوبه
مشاهده ۳ پاسخ
مامان مهرو🥰 مامان مهرو🥰 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی🟣
پارت دوم

رفتیم زایشگاه و ازم nst گرفتن و مجدد معاینه کردن. هنوز همون ۲ فینگر بودم اما سر بچه اومده بود پایین و انقباضمم زیاد بود اما نامنظم. به دکترم زنگ زدن و ایشون گفتم بفرستینش سونو بیوفیزیکال و بیاره جوابشو همون زایشگاه. خلاصه من درد نداشتم اما انقباضام هی شدید تر میشد . رفتیم سونو و دکتر گفت یه دور بند ناف شل دور گردنشه و بقیه چیزا اکیه.دیگه رفتم زایشگاه و سونو رو دیدن و به دکتر گفتن و دکتر گفته بدون دوباره nst بگیرین و معاینه کنین که با اجازتون گفتن ۴سانتی و انقباض های بسیار شدید و منظم. حالا قیافه من کلا پوکر فیس بود🤣🤣🤣 میگفتم چجور ۴سانتی اک مه اصلا درد ندارم 🫠🫠🫠 وقتی گفتم بهشون از خاکشیر و اناناس و خرما گفتن دهانه رحمت خیلی نرم و عالی شده واسه همین تا الان اذیت نشدی :)))
همسرمو صدا زدن و گفتن که خانومتون کارتون دارن😀
اومد و دید من با لباس بستری ام و کلا مات نگاهم کرد چرا؟! چون فرداش تولد خودش بود🤣 و اینکه زودم بود هنوز !!!
ادامه پارت بعدی
مشاهده ۷ پاسخ
مامان دنیز مامان دنیز ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی-1
سلام خوبید اومدم تجربه زایمان طبیعی رو بگم
چون ((ان‌ تی )) برا ۲۶ اردیبهشت زده بود من
۲۵ شبش رفتم بیمارستان قبل اون ۲۱ رفته بودم گفت ۱ سانتی خلاصه شب ۲۵ ماما باز معاینه کرد گفت یه سانتی برو هنوز ۳۹ هفته ۳ روزی ولی طبق ((آن تی)) ۳۹ هفته ۶ روز بودم
خلاصه گفت برو نوار هم بگیرم منم قبلش عصرانه خورده بودم ولی آن اس تی یکم نوار بد نشون داد ماما گفت برو یه چی بخور باز بیا
همین که میخواستم برم دکتر اومد گفت وایسا خودمم معاینه کنم
گفتم آخه ماما کرد گفت نه برو ببینم رفتم نگو دید یه سانتم یهو معاینه تحریکی کرد من همینجوری موندم یکم درد داشت
آخه دو بار رفتم گفتن ممنوعه نمی‌کنیم
دکتر گفت این آماده زایمانم دهانه رحمش تحریک کردم
نامه بستری بده ساعت حدود ۸ شب بود
منم مامانم ازم دوساعت فاصله داشت
گفتم نه میرم خونه میام گفتن عواقبش دست خودته
مشاهده ۰ پاسخ
مامان ملکا مامان ملکا ۱ ماهگی
تجربه زایمان❤️
پارت ۲



خلاصه زنگ زدم زایشگاه بیمارستان علائم و گفتم گفت بیا اینجا تا چک کنیم تا شب وایستادم به مامانمم گفتم که درد دارم من میرم بیمارستان،رفتم زایشگاه یکبار معاینه کرد هیچی نگفت من پرسیدم سر بالا جواب داد گفت برو اون اتاق تا بیام ان اس تی بگیرم،من ساعت ۸نیم رفتم تا ساعت ۹ نیم یک رب به ۱۰ داشت ان اس تی میگرفت و دردم شروع شد و نینی خیلی سفت میکرد منم نپرسیدم که چیشد پرستار اومد گفت بچه تکون میخوره گفتم نه گفت خیلی خب باز رفت هیچی نگفت دوباره اومد همه ی سونو هامو برداشت رفت منم نمیدونستم میخواد چیکار کنه دوباره بعد از یک رب بیست دقیقه اومد گفت هرچی طلا داری دربیار بلند شو لباساتو عوض کن میخوایم بستری کنیم شوهرت رفته پرونده تشکیل بده منم هری دلم ریخت یهویی خودم تنها تو بیمارستان نه گوشی ای نه هیچی گفتم یه تلفن بدین به مامانم زنگ بزنم گفتن همسرت هست خودش خبر میده،منم دیگه گریه هام شروع شد کلی گریه گردم واسه اینکه تنها بودم اومدن سرم و اینارو وصل کردن دوباره ان اس تی گرفتن منم رو تخت گریه میکردم بعد دیدم پرستارا دارن باهم حرف میزنن که خانم دکتر تو راه داره میاد مریض و اماده کنید گفتم خانم دکتر براچی داره میاد گفت قراره بری اتاق عمل واسه زایمان گفتم یا ابلفضللل دوباره کلی گریه کردم اومدن سوند و اینارو وصل کردن بعد از نیم ساعت گفتن خانم دکتر رسیده بیارینش پایین سوار ویلچر کردن ساعت ۱۱ شب منو بردن سمت اتاق عمل واقعا یه شوک بزرگی بهم وارد شده بود.


#فرزندپروری
مشاهده ۴ پاسخ
مامان مامان تو دلی مامان مامان تو دلی روزهای ابتدایی تولد
رفتم دکتر خودم بدون اینکه معاینه کنه آن اس تی بگیره گفت درد داری گفتم آره نامه بستری داد
مشاهده ۲ پاسخ
مامان دیارا مامان دیارا ۱ ماهگی
منم اومدم با تجربه زایمانم از اول از طبیعی میترسیدم میگفتم سز یکم هزینش زیاد بود توشهر خودمون انجام نمیدادن باید میرفتیم تبریز من چندبار با چند دکتر حرف زدم جور در نیومد دفعه اخر تو تبریز پنچشنبه معاینه کرد دکتر اول گف8مهر گفتم درد دارم معاینه کرد گفت یه سانتی بچه هم پایینه نمیمونی زود دکتر بگیر عمل کن من دوشنبه رفتم پیش دکتر خدیجه پویا ولی برا پنچشنبه سونو وقت داد شوهرم از اونجا رفت همون تبزیز کار میکرد من با پدرشوعر مادرشوهر برگشتم میدیدم بچه خودشو سفت میکنه
مشاهده ۳ پاسخ
مامان معین👶🏻🍯 مامان معین👶🏻🍯 ۶ ماهگی
تجربه من از زایمان
پارت 1
سلام به همه، امشب قسمت شد از ماجرای زایمان طبیعی که به سزارین ختم شد بهتون بگم، من 39هفته 5روز بدون درد رفتم مطب دکتر داخل بیمارستان، معاینه کردن و گفتن 3سانتی برو برای بستری و nst, منم چون درد نداشتم خیلی ترسیدم، گفتم الان میرم بهم امپول فشار میزنن و.... خلاصه رفتم nst دادم گفتن تحرک جنین کمه و انقباضات رو داری، زنگ زدن دکتر گفت بستری بکنین، تعویض لباس کردم و رفتم تو بخش زایشگاه... من رو تحویل یه ماما دادن و گفت برو رو تخت دراز بکش، منم رفتم همون اولم گفتم که من ماما همراه میخوام و بیدردی اونم گفت حالا باشه و یه سرم بهم وصل کرد انقباضات من شروع شد....
مشاهده ۶ پاسخ
مامان مادرقندعسل مامان مادرقندعسل ۱ سالگی
رفتم سریع ب شوهرم گفتم خون ازم اومده و درد زایمانه شوهرمم گفت خودتو حاظر کن بریم چون بچه کوچیک داشتم و بدون خودم هیچی نمیخوره و نمیخوابه گفتم دردام و خونه تحمل میکنم شد ۴ زنگ زدم مادرم و پدرم اومدن دنبالم منو بردن زایشگاه دردام دیگ خیلی زیاد شدن
بیمارستان پنج دقیقه با خونه مون فاصله داره تو بیمارستان دو بار نشستم زمین داد میزدم و گریه میکردم از شدت درد رفتم تو زایشگاه دم در همش گریه‌میکردم خیلی همراه اونجا بودن گریه میکردم دلشون برام میسوخت رفتم تو گفتم درد دارم گفتن سریع برو رو تخت معاینت کنیم رفتم همش گفتم چند سانتم میگفتن مگ متخصصی همش میگفتم توروخدا زیادم مونده همش میگفتن حرف نزن خانم تو خونه دستشویی داشتم خدا رحم کرد دستشویی نرفتم هی رفتم زایشگاه سریع شرمنده دستشویی کردم رو میز گفتن فول شدی رفتم اتاق زایمان با چند تا زور بدنیا اومد سریع بچم دستشویی کرد خدا رحم کرد ک بدنیا اومد
اینو بگم ک بخیه هام خیلی اذیتم کردن اصلا بی حسی نشدم
بمونه به یادگار
به وقت ۳۷ هفته و ۴ روز


۴۰۴/۱/۱۶
مشاهده ۵ پاسخ
مامان مهدیار مامان مهدیار ۵ ماهگی
سلام خانوما من صبح رفتم بستریم نکردن گفتن فردا بیا دکتر معاینه ام کرد الان خونریزی دارم و درد هم دارم هنوز شدید نیست خطرناکه؟؟
مشاهده ۷ پاسخ
مامان رهام💙🫀 مامان رهام💙🫀 ۳ ماهگی
تجربه زایمان

✅️ پارت ۳ ✅️

تندی ناهارمو خوردم پاشدم با شوهرم رفتم بیمارستان ب شوهرم گفتن تست امینوشور بگیره و خودمم اومد معاینه کنه معاینه کرد و گفت ب شوهرت بگو نگیره گفتم چرا گفت رو دستکش ب صورت واضح اب هست
زنگ زدم شوهرم گفت گرفتم ک اونام گفتن باشه بیار تست و اورد و انجام داد چند دقیقه صبر کرد منفی باز ده دقه صبر کرد منفی بود
گفتن منفیه و احتمالن ترشح بوده ولی خودم چند سری گفتم ک من واقن اب واضح دیدم توش ترشح نقطه نقطه سفید بود ولی اب واضح و شفاف بود باز گفتن یه دکتر دیگ برای معاینه بیاد اون اومد معاینه کرد گفت نه این عفونته انقد عفونتت زیاده ترشحت اینطوری شد دعوامم کرد منم گفتم من از دیروز اینجوری شدم گفت برو سونو اگ اب کیسه باشه کم شده
مشاهده ۳ پاسخ
مامان پسر کوچولو💙✨ مامان پسر کوچولو💙✨ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی #پارت یک

سلام خانما
من 35 هفته بودم ک دکترم گفت لگنت برای طبیعی عالیه، 37 هفته رفتم باز معاینه شدم ک گفت لگنت تعریفی نیست و امکانش هست درد طبیعی رو بکسی و سز شی
منم به ماما همراهم این موضوع رو گفتم، گفت یکشنبه بیا خودم معاینه ات کنم
، یکشنبه رفتم معاینه شدم گفت لگنت عالیه و2 سانتی
گفت بخاطر معاینه یکم دل درد میگیری تا 7 شب دردا خوب نشد بیا باز
دردام خوب نشد بهش زنگ زدم گفت اینا درد زایمان نیست و طبیعیهه
تا فردا صبح دردا رو تحمل کردم
از فردا صبح ب بعد دیگه دردات خیلی شد
بهش زنگ زدم گفتم دردام خیلیه
بیام منو بستری کنید زایمان کنم
رفتم معاینه ام کرد باز گفت 3 سانت شدی
اون بیمارستان ک من رفتم دولتی نبود
هرکار کردم بستریم نکردن
گفتن زوده
اومدم خونه، تا 7 شب صبر کردم دیگ 7 ب بعد دردام اصلااااا برام قابل تحمل نبود
هر 10 دیقه انقباض داشتم


ادامه پارت بعدی
مشاهده ۳ پاسخ
مامان دلوین جونم مامان دلوین جونم ۴ ماهگی
سلام خانمها من زایمانم 30 خرداد زده دیشب رفتم گفتم درد دارم کمی بستریم نکردن گفتن به وقتت مونده برو الان 30 ام برم بازم بستریم نمیکنن
مشاهده ۴ پاسخ
مامان ایلیا مامان ایلیا ۲ ماهگی
پارت ۳

زهر ترک شدم
هرچی زنگ زدم دکتر حواب نمی‌داد
خلاصه منم هول کردم و ترسیدم اتفاقی واسه بچه بیوفته سریع رفتم بیمارستان امام علی اندیمشک
معاینه کردن و بستری شدم
هرچی گفتم نامه دارم فلان دارم میگفتن به ما چه طبیعی میتونی بیاری مشگلت چیه گفتم خب زنگ بزنید دکترم بیاد زنگ زدن و اون عوضی گفت من اندیمشک نیستم و طبیعی زایمانش کنید
مشاهده ۱۰ پاسخ
مامان زهرا مامان زهرا ۳ ماهگی
پارت ۴
دیگه تا ۱۱ و ربع بود که دیگه واقعا احساس میکردم الانه بچه بیاد بیرون بهشون گفتم و اومدن معاینه گفتن ۱۰ سانتی زود هم همه شد مامانمو بیرون کردن و گفتن زور بزن و زور زدن شروع شد تا سر بچه اومد ولی زور من تاثیر نداشت و بیرون نمیومد دیگه ترسیدن گفتن بچه خفه میشه برش زدن و با زور بعدر خانم خوشگله ما به دنیا اومد😍😍ادامهه
مشاهده ۴ پاسخ