۹ پاسخ

خب عالی شد الان دیگه علاوه بر طبیعی از سزارینم میترسم🤣🤣🤣

وای نگو امشب قراره بستری بشم🫠

مبارک باشه قدمش
دستگاه نرفت
امپول ریه نزدن؟

بسلامتی گلم۳۵هفته و۴روز زایمان کردی بچه دستگاه نرفت؟؟

همش که شد هیچی دیگه🤣❤️

سلام عزیزم قدمش مبارک باشه انشالله هرچه سریع ترخوب شین، بیمارستان مادران بودین؟کدوم دکتر سزارین شدین؟راضی هستین من میخوام اونجانوبت بزنم ولی دکترخوب نمیشناسم کلا ازبیمارستانشم اطلاعی ندارم میشه راهنمایی کنیدممنونم

الهییی🥹عزیزدلم انشالله به سلامتی نی نی جیگرت رو به دنیا اوردی انشالله قدمش خیر باشه گلم،من چهار روزه عمل شدم،پمپ درد نگرفتم حدود هشت نی نی امد من ساعت ۸ شب تازه ی شیاف گرفتم ،کمپوت گلابی خوردی؟ببین نباید به حرفشون توجه میکردی منم بیهوش شدم ساعت ۱۱شروع کردم یواشکی خوردن ،راه برو بزار عوارضش دفع بشه ادامس بجو برات خوبه عزیزم

کدوم بیمارستان بوذی؟

بیهوشی چه عوارضی داره ؟
بهتر از آمپول نیست؟

سوال های مرتبط

مامان پسری مامان پسری ۱ ماهگی
مامان پاشا🧸 مامان پاشا🧸 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین در بیمارستان صارم
مامانا من ۸ساعت ناشتا بودم از ۶صبح رفتم بیمارستان دنبال کارای پذیرش و فیلمبرداری عکاسی
یک پک کامل واسه قبل عمل و یک پک کامل واسه بعد عمل بهم دادن هزینش ۹۰۰ تومن بود
بعدشم رفتم برای آزمایش ادرار و خون و چک گردن ضربان قلب بچه و فشار خودم ، بعدشم اومدن دنبالم و رفتیم اتاق عمل
بی حسی از کمر بودم و اصلا درد سوزن اسپاینال رو حس نکردم انقدر دستشون سبک بود 🤌🏽 جو اتاق عمل عالی بود و همه حسابی پرانرژی بودن جوری که اصلا استرس نداشتم
گذاشتن و برداشتن سوند هم واقعا دردناک نبود
ساعت ۱۰:۳۰ رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۰:۵۵ پسرم به دنیا اومد
همسرم اومد اتاق عمل و بند ناف رو برید تمام لحظه ها هم فیلمبرداری داشتم👀 بعدشم رفتم ریکاوری شکمم رو فشار دادن برای تخلیه خون و جمع شدن رحم که کاملا بی حس بودم و نفهمیدم هیچی
در آخر اومدم تو بخش ، پمپ درد داشتم و تا همین لحظه خداروشکر درد وحشتناکی نداشتم
از رسیدگی بیمارستان و پرسنل خیلی راضیم د به امید خدا فردا مرخص میشم❤
مامان نوزاد محمد مامان نوزاد محمد ۲ ماهگی
زایمان سزارین پارت ۳
خوب بلاخره بستری شدم با کلی استرس یخورده نوار اینا سوند بهم وصل کردن از دفعه های قبل درد این خیلی زیاد بود تحمل کردم بلاخره یه ساعت طول کشید تا دکتورم اومد رفتم اتاق عمل از چیزی که بدم میومد ومیترسیدم همون آمپول که به کمر میزنن بود خیلی دردم داره بعدا یه ساعت طول کشید تا بچه رو دربیارن اینبار نمیدونم چرا طول کشید گفتن سخت ترین سزارین رو داشتی گفت از خاطر همین بوده بچه که اومد گذاشتن رو دلم وبهم گفتن بزار مامانی رو ببینه خوب بچه رو بردن بعدا با من بودن هی نفسم بند میومد هی فشارم بالا می‌رفت قلبم تند تند میشد با کلی وقت از ساعت ۲ رفتم اتاق عمل ساعت شیش و سی بود اومدم گفتن خیلی چسبندگی داری خوی وقت بخیه هامو دوختن آوردن بخش بهم گفتن کجا سونو میرفتی خیلی چسبندگی داشتی که اصلا نمیشد کارش کرد ولی دکتورم همه چی رو اوکی کرد دوباره رحمم رو به حالت قبلی برگردوند وگفت سخت ترین سزارین که داشتم از شما بود گفت خیلی سخت بود گفت خوب از اینا که تموم شدم اتاق آوردن منو چون جراحیم خیلی زیاد بود وسخت بود خیلی درد کشیدم یعنی چه بگم تا الانم اصلا خوب نشدم همش کمرم وبخیه هام درد میکنه اینبارم از کمر بی حسم کردن ولی خداییش خیلی درد دارم الانم به بچه های قبلیم نداشتم چون اینبار چسبندگی داشتم علتش هم همینه ولی فعلا قابل تحمله از روز های اول کرده بهترم فعلا هم ۸ روز میشه زایمان کردم گفتن ۱۰ روزت شد برو بخیه هاتو بیگیر
مامان 🍪 کلوچه مامان 🍪 کلوچه ۵ ماهگی
مامان گندم 🩷🥹 مامان گندم 🩷🥹 ۱ ماهگی
تجربه زایمان ۲

بعد اینکه کیسه آب و ترکوند ودیدن مدفوع بچه خیلی غلیظه گفت سریع ببرید سزارین
منم هنوز تو دوسانت بودم و درد نکشیده بودم
ولی وقتی اسم اتاق عمل اومد خیلی ترسیدم چون اصلا ب سزارین فک نمیکردم
وصل کردن سونو اصلا درد نداشت ولی بعدش یجوری بود همش،فک میکردی جیشت داره میریزه دیگ رفتیم اتاق عمل آمپول بی حسی رو هم هیچی حس نکردم
ولی دیدن درد دارم ی چیزی زد سرم گیج رفت و هیچی نفهمیدم دیگ اصلا صدای گریه بچه و اینا نفهمیدم
(من از قبل بارداری ام رو کمر نمی تونستم بخوابم کمرم بد درد میگیره )
از وقتی ب هوش اومدم درد کمر و جای بخیه خیلی شدید بود ماساژ شکمی ام درد داشت ولی زود گذشت برا من سخت ترینش همو دوازده ساعت رو کمر خوابیدن بود چون کمرم داشت داغون میشد برا پاشدن و نشستن و راه رفتن هم قبلش ی شیاف زدم ولی باز سوزش بخیه خیلی شدید بود دیگ کم کم پاشدم راه رفتم باز خیلی میسوخت
از دیشب از تاپیک قبل هم سردرد وحشتناک داشتم تا امروز یخورده بهتر شده
ولی خدارو شکر الان بهترم و دردام کم شده
وزنش ۳۶۰۰
قدشم ۵۷ بود
انشالله ب زودی قسمت همه اقدامی ها بشه❤️🥹
مامان شاه پسرم🩵💙 مامان شاه پسرم🩵💙 ۱ ماهگی
مامان نورِ زندگی🤍 مامان نورِ زندگی🤍 ۳ ماهگی
مامان فندوق مامان فندوق ۵ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمان سزارین
روز چهارشنبه ساعت ۶ صبح رفتیم بیمارستان اول رفتم زایشگاه ازم nstگرفتن گفتن خیلی انقباض داری درد نداری ک نداشتم بعد بردنم بهم انژیوکت وصل کردن و کلی شرح حال گرفتن و بعد سوند وصل کردن من از سوند خیلی میترسیدم و خودمو سفت میکردم ولی اصلا اونجوری ک‌فکر میکردم نبود ساعت ۸ گفتن آماده ای بریم اتاق عمل رفتم رو‌ولیچر بردنم اتاق عمل یکم محیطش برام ترسناک بود چون اولین بارم بود ولی زیاد استرس نداشتم کلی آدم اونجا بود هرکسی مشغول ی کار بود دکترمم اومد کمک کردن رو تخت نشستم گفتن کمر و گردنت رو خم کن آمپول بی حسی بزنیم من ترسی نداشتم از اون ولی چون دریچه نخاعی من تنگ بود یکم اذیت شدم و چند بار سوزن زد تا تونستن جای درستی پیدا کنه وقتی تزریق تموم شد پام شروع ب داغ کردن کرد درازم کردن و جلوم پرده کشیدن سرم وصل کردن حس میکردم چیزی روی شکمم میکشن گفتم من بی حس نیستم هنوز شکمم رو پاره نکنید گفتن نه نترس هنوز داریم بتادین می‌زنیم بعدش دیگه نفهمیدم کی شکمم رو پاره کردن صدای گریه بچم پیچید و دنیا مال من شد تمیزش کردن آوردن کنار صورتم بوسش کردم بعد بردنش لباس تنش کنن..بعد حس کردم حالت تهوع دارم گفتم بهشون ی آمپول تو سرم زدن اما خوب نشدم و بالا آوردم بعدش باز گفتم سردردم بهم آرامبخش زدن دیگه چیزی نفهمیدم یهو چشامو باز کردم دیدم چنتا مرد می‌خوان بزارنم رو تخت دیگه ببرن ریکاوری تقریبا یک ساعتی تو ریکاوری بودم دوبار اومدم شکمم رو فشار دادن ک چون بی حس بودم زیاد درد نداشت بعدش هم بردن بخش و پسرم رو آوردن برای شیر خوردن ..در کل از انتخابم راضی ام بازم برگردم عقب سزارین انتخابمه الآنم درد ندارم ۸ ساعتی شیاف میزارم تو بیمارستان هم پمپ درد داشتم که اصلا دردی حس نکردم