پارت ۳ ادامه

بعد از شش ماه روان‌درمانیِ متمرکز بر تروما، نازلی تونست کم‌کم لمس رو تحمل کنه، اما هنوز از رابطه جنسی وحشت داشت. ما به زوج‌درمانی هم پرداختیم.

اما شوهرش بعد از دو جلسه گفت:

“من زن نگرفتم که فقط دستشو بگیرم. من یه زندگی نرمال می‌خوام.”

نازلی تو جلسه بعدی گفت:
“احساس کردم دوباره قربانی‌ام… فقط این‌بار با مهربونی کمتر.”

همین برخورد همسر باعث شد درمان بیشتر روی مرزگذاری و خودارزشی نازلی تمرکز کنه.
نازلی یاد گرفت بدون ترس، نیازهاشو بگه و از خودش مراقبت کنه؛ حتی اگه به قیمت ترک رابطه باشه.

تشخیص بالینی: PTSD با اختلال عملکرد جنسی
عامل اصلی: تروما دوران کودکی (تجاوز از سوی پدر)
عامل تشدیدکننده: بی‌تفاوتی همسر نسبت به نیازهای روانی او

نازلی پس از ماه‌ها درمان روان‌درمانی تخصصی برای تروماهای کودکی و اختلال استرس پس از سانحه، آرام‌آرام شروع به بهبود کرد. با این حال، واکنش شوهرش به فرایند درمان و وضعیت روانی او بسیار منفی و ناسازگار بود.

شوهر نازلی، که توانایی درک عمیق مشکلات روانی و بار سنگین تروما را نداشت، به‌تدریج به‌جای حمایت، با احساس خشم و ناامیدی واکنش نشان داد. در یکی از جلسات زوج‌درمانی، بیان کرد:

«نمی‌تونم با کسی زندگی کنم که هنوز در گذشته‌اش گرفتار است.
این وضعیت برای من غیرقابل تحمل شده و احساس می‌کنم زندگیم داره نابود می‌شه.»

این واکنش باعث شد نازلی احساس طردشدگی و تنها ماندن کند، که خود می‌تواند منجر به تشدید علائم PTSD و اختلال عملکرد جنسی شود.

با توجه به این شرایط، و برای حفظ سلامت روانی خود، نازلی تصمیم گرفت از همسرش جدا شود. این جدایی، اگرچه تلخ بود، اما نقطه عطفی برای شروع مسیر واقعی بهبود و بازسازی هویت و روابط سالم بود

۵ پاسخ

بازم بنویس از داستان مراجعات🥲

شوهرشم حق داشته بالاخره کاش قبل ازدواجش درمان کرده بود

وای مگه میشه خدایا 😭😭😭😭

و اینگونه میشه که سرنوشت بچه ها رو پدرمادرشون مینویسن 😓

درخواست بده داشته باشمت من پرم

سوال های مرتبط

مامان اِل آی🩷 مامان اِل آی🩷 ۴ ماهگی
اول دوتا داستان زندگی میگم (ادامش تو تاپیک بعدی چون طولانیه
اولیش کسیه که دچار ترکیبی از اختلال وسواس فکری-عملی با اضطراب جدایی، حس گناه، و سایکوتیک خفیف.

«مادرِ پاک»

اسمش “الهه” بود. زن ۲۹ ساله، محجبه، بسیار محترم، بسیار خسته.
اولین جمله‌ای که گفت این بود:
ـ «من یه قاتلم. نمی‌خوام بچه‌مو دوباره بکشم.»
شوکه شدم. فکر کردم داره اعتراف به جرم می‌کنه. اما بعد از چند دقیقه، فهمیدم ماجرا اینه:
الهه دو ساله که بچه‌دار شده. یه دختر کوچولو به اسم “ندا”.
از وقتی ندا به دنیا اومده، الهه دچار یه وسواس شدید شده:
وسواس پاکی، وسواس مرگ، و وسواس گناه.
از اون روز، شروع کرد به شستن همه‌چیز:
• روزی ۴ بار لباس‌های بچه رو با دست می‌شست، چون به ماشین لباسشویی اعتماد نداشت.
• با وایتکس شیشه شیر رو می‌شست، بعد دوباره با سرم نمکی.
• خودش تا آرنج دستش رو با صابون می‌شست، بعد با الکل، بعد با آب جوش.
• بچه تا یه عطسه می‌کرد، الهه تا شب گریه می‌کرد و خودش رو ملامت می‌کرد: «حتماً ویروس از من اومده.»
یه بار، سرماخوردگی ساده‌ی ندا باعث شد الهه دستای خودش رو بسوزونه، چون باور داشت آلودگی از دستای اونه که به دخترش منتقل شده.
از اون بدتر، افکار مزاحم شروع شد.
الهه گفت:
ـ «وقتی به ندا نگاه می‌کنم، گاهی مغزم می‌گه: ‘یه بالش بذار روش، تموم شه، راحت می‌شی.’
ولی من که نمی‌خوام بچه‌مو بکشم!
من دوسش دارم… پس چرا مغزم این حرفو می‌زنه؟!»
)
مامان جوجه طلایی🐣🩵 مامان جوجه طلایی🐣🩵 ۴ ماهگی
مامانی گلی که نوزاد زیر ۶ ماه دارید،میدونم که بچه ی خودتونه و اختیارش رو دارید و هرکار دوست دارید میتونید بکنید،میدونم که ذوق دارید ولی آینده و سلامتی بچه خیلی مهمه پس لطفا میشه متنی که مینویسم رو بخونید تا اخر؟❤️🥲
شروع زودهنگام غذای کمکی برای نوزاد زیر ۶ ماه می‌تواند عوارض جدی برای سلامتی او ایجاد کند. مهم‌ترین این عوارض عبارتند از:
• مشکلات گوارشی:
دستگاه گوارش نوزاد در این سن هنوز کاملاً تکامل نیافته و آمادگی لازم برای هضم غذاهای غیر از شیر مادر یا شیر خشک را ندارد. این امر می‌تواند منجر به سوء هاضمه، اسهال، استفراغ و سایر مشکلات گوارشی شود. 
• افزایش خطر ابتلا به آلرژی:
زود شروع کردن غذاهای کمکی می‌تواند آستانه تحمل نوزاد نسبت به غذاهای جدید را کاهش دهد و خطر ابتلا به آلرژی‌های غذایی را افزایش دهد. 
• کاهش جذب مواد مغذی:
شیر مادر یا شیر خشک بهترین منبع تغذیه برای نوزاد زیر ۶ ماه هستند و حاوی تمام مواد مغذی ضروری برای رشد و تکامل او هستند. شروع زودهنگام غذای کمکی ممکن است باعث کاهش مصرف شیر و در نتیجه کاهش جذب این مواد مغذی حیاتی شود.
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۹ ماهگی
راهکارهای برخورد درست با لجبازی کودکان که هم به کاهش لجبازی کمک میکند هم رابطه والد و کودک را قوی میکند

۱:حفظ آرامش :وقتی کودک لجبازی میکند اولین کار این است که خود آرام باشید واکنش تند یا دعوا معمولا فقط لجبازی را شدیدتر میکند.
۲:دادن انتخاب های محدود:مثلا به جای اینکه بگویید لباست را بپوش بگویید میخواهی تیشرت قرمز رابپوشی یا آبی را این کارباعث میشود کودک احساس کنترل داشته و کمتر مقاومت کند.
۳:تحسین رفتار مثبت:وقتی کودک همکاری میکند یا از لجبازی دوری میکند آن رفتار راتحسین کنید مثلا بگویید خیلی خوشحالم که خودت لباست را پوشیدی آفرین.
۴:پیشگیری از لجبازی:برنامه های رورانه ،خواب کافی و خوراک مناسب میتوانند کمک زیادی کنند .کودک خسته ،گرسنه یا بی برنامه بیشتر لجبازی میکند.
۵:بی توجهی به لجبازی های بی خطر:گاهی بهترین واکنش این است که اصلا واکنش نشان ندهید اگر کودک ببیند که با لجبازی توجه نمیگیرد ممکن است آن رفتار را ترک کند.
۶:بیان احساسات کودک با کلمات:به کودک کمک کنید تا احساساتش را باکلمات بیان کند مثلا بگویید میفهمم ناراحت هستی که نمیتوانی الان تلویزیون تماشاکنی ولی وقت خواب است.
۷:ثبات در رفتار و قوانین:اگر یک روز برای کاری نه میگویید و روز بعد برای همان کار آری کودک گیج میشود و بیشتر لجبازی میکند قوانین باید ثابت و روشن باشند .
مامان نیلان👧🏻 مامان نیلان👧🏻 ۴ ماهگی
مهارت‌های حرکتی نوزادان در طول سال اول زندگی به تدریج پیشرفت می‌کنند. در زیر، مهارت‌های حرکتی نوزادان را به تفکیک هر ماه تا یک سالگی توضیح می‌دهیم:

▎۱-۲ ماهگی:

• حرکت‌های ابتدایی: نوزادان در این سن می‌توانند سر خود را به سمت صداها بچرخانند.
• حرکات دست و پا: حرکت‌های غیر ارادی و تصادفی با دست‌ها و پاها.

▎۳ ماهگی:

• کنترل سر: نوزاد قادر است سر خود را در حالت نشسته به طور کامل بالا نگه دارد.
• نگاه کردن به دست‌ها: نوزاد شروع به مشاهده و بررسی دست‌های خود می‌کند.

▎۴ ماهگی:

• چرخش: نوزاد ممکن است بتواند از سمت خوابیده به پشت چرخش کند.
• گرفتن اشیاء: نوزاد می‌تواند اشیاء را با دست بگیرد و در دهان ببرد.

▎۵ ماهگی:

• چرخش به سمت دیگر: نوزاد می‌تواند به آسانی از پشت به پهلو و برعکس بچرخد.
• نشستن با حمایت: نوزاد می‌تواند با کمک و حمایت نشسته و سرش را ثابت نگه دارد.

▎۶ ماهگی:

• نشستن مستقل: برخی از نوزادان می‌توانند بدون حمایت بنشینند.
• دست‌کاری اشیاء: نوزاد شروع به انتقال اشیاء از یک دست به دست دیگر می‌کند.

مامان مهبد مامان مهبد ۷ ماهگی
سلام مجدد
مهبد تا دو ماهگی روز و شب رو نمیشناخت ،با اینکه هر صبح بهش میگفتم خورشید در اومد الان روزه ،ولی هر موقع دوست داشت میخوابید و یهو شبها بیدار می موند ، ولی از ۲ ماهگی کم کم معرفی روز و شب کار کرد و دیگه شبها خواب بیشتر و عمیق تری داره ولی روزها به شدت خواب کوتاه و سبک داره، بخاطر کولیک نوزادی ش هم خانواده خودم گهواره رو بهش معرفی کردن، یعنی توسط پذیرایی خونه شون از این ستون به اون ستون یه گهواره سنتی بستن و آقا راحت اونجا میخوابید،مکافات از زمانی شروع شد که بعد از ۲۰ روز من برگشتم خونه خودمون و آقا به همون گهواره عادت کرده بود ،همسر گرام هم دید نمیشه اینجوری پسر اصلا نمیخوابه، اناق خواب خودمون رو تغییر کاربری داد، تخت خواب جمع شد و گهواره آقا از این سر اناق به اون سر اتاق بسته شد، اوایل خوشحال بودم که آخیش ، راحت شدم.... اما اول مکافات من بود ،وقتی مهمونی میرفتیم دیگه پسرم خواب نداشت و این شد که تو مهمونی ها ما پتو به دست بودیم که آقا بخوابه، دیدم نمیشه باید پتو و گهواره رو جمع کنم و کم کم شروع کردم به کمرنگ کردن شدن، اول پتو رو حذف کردم که خوشبختانه موفق بودم ولی امان از گهواره، اول با سرعت آهسته خواستم حذف ش کنم ولی مگه پسری می خوابید، و گریه ها سر داد یه چند روز تحمل کردم و صبر پیشه کردم ولی خورد به pms و پریودی و تنهایی، عنان از کف به در دادم و به عصبانیت پروژه حذف گهواره با شکست روبرو شد، در حال حاضر هم گهواره برای آقا حکم سرگرمی رو داره یک ساعت باید داخل گهواره باشه تا دیده بر هم نهد ...... بگید ببینم شما چکار میکنید با خواب کوجولوتون؟