پارت اخر
بعدش کتفم خیلییییی درد گرفت ولی بازم با پمپ درد اروم میشد کیسه اب گرم اوردن گذاشتم هر دوساعت شیاف و تا ۱۱ شب هیچی نخوردم و پرستاره هعی فشار اینارو چک میکرد هر دوساعت رسیدگی عالی بود
و دخترمم اوردن و سینمو نمی گرفت بردن باز دوساعت بعدش اوردن خوب بود حالش خداروشکر و سینمو گرفت ساعت ۱۱ شب ک قرار شد راه بریم فک میکردم خیلییی سخته ک ن فقط باید ترس از خودتون دور کنید و ب حرفای بقیه توجه نکنید خلاصه شروع کردم با کمک یکی از ماماها ب راه رفتن و سرویس...
دفعه بعدشم ک خودم راه رفتم همش راه میرفتم و مایعات میخوردم
فرداشم ساعت یک مرخص شدم و
بگم ک اومدم خونه ب شدت گردن درد بودم چون تکون داده بودم خودمو و پمپ دردیم نبود دیگ تا ۳ روز اینجوری بودم و خوبشدم الان
ان شاء الله قسمت همه چشم انتظارا
و بقیه بچهاشون سالم بیاد بغلشون و روز زایمان بهترین باشه واسشون
ترس از خودتون دور کنید چون خدا توانشو میده
امیدوارم بدردتون بخوره تجربم🤍

۵ پاسخ

حسودیم شد 🥲

یه چندتا سوال داشتم
چجوری سزارین اختیاری شدی؟!
دکترت چقدر ازت گرفت ؟! کی بود ؟!
و هزینه بیمارستان چقدر شدش

مبارکه باشه نینی کوچولو عزیزم💜
انشالله قدمش پر خیر و برکت باشع🫂

خداروشکر همه چی میگذره ونی نی کنارته

به سلامتی
مبارکت باشه نی نی گلو❤️❤️

سوال های مرتبط

مامان فندقم🤰🏻💙 مامان فندقم🤰🏻💙 ۱ ماهگی
پارت چهار:
بعدش اومدن تخت رو اوردن بالا و گفتن مایعات بخور خوردم بعدش دو تا پرستار اومد و بلندم کردم موقع ای بلند شدم درد داشتم یه خوردی و یه شیاف زدم خوب شدم دیگه بعدش دیگه یه درد خفیف داشتم ک اصلا نیازی به مسکن نبود چند بار میومدن گفتن شیاف بزاریم درد داری گفتم نه شب هم شوهرم اومد و دستمو گرفت و راه رفتم بعدش دیگه تنهایی میرفتم یه خانمی بود با من سزارین شد اما دکترش یکی دیگه بود دو لا راه میرفت و نمیتونست تکون بخوره با کمک همراه هم باز نمیتونست راه بره من سالنو کلن میگشتم تنهایی جوری ک پرستارا میگفتن اینقدر ک تو راه رفتی ما خسته شدیم فردا ساعت یازده هم مرخص شدیم من بعد از مسکنایی ک تا پنج زدن بعدش باید راه میرفتم دیگه مسکن نگرفتم فقط همون یه دونه شیاف بود دکتر یکی دو بسته شیاف نوشت ک برا درد بزنم حالا مونده هیچ دردی بعدش نداشتم فردا هم با پای خودم رفتم تو ماشین و اومدیم خونه واقعا این عمل فوقالعاده رو مدیون دکتر شهریورم بسکه دستش سبک کاربلد و مهربون بود معرکس خدای هرچی دکتر زنانه
اینم از تجربه سزاربن من با دکتر سروگل شهربور بیمارستان پیوند انشالله که به دردتون بخوره
مامان قند مامان قند ۵ ماهگی
توی ریکاوری بالا سر هر مامانی ی ماما بود ، توی تایمی ک من خواب بودم بچمو به باباش نشون داده بودن و بعد اوردن رو سینه من گذاشتن که بریم بخش، من توی اتاق عمل پمپ درد خواسته بودم و بهم وصل کرده بودن اروم بودم ، خواستم اتاق خصوصی بگیرم ک پرشده بود چون اون روز روز شلوغی بود ،رفتم اتاق دوتخته اما اونجا تنها بودم اتفاقی و کسی نیومد( اگر براتون مهمه راحت باشید حتما اتاق خصوصی بگیرید چون رفت و امد میشه من چون دوازده عمل شدم اتاقا پربود اما شانس اوردم) شیاف گذاشتن برام ، مسکن زدن ب سرمم و پمپ درد ، اروم بودم اما درد هم حس میکردم ولی بشدت گشنم بود و دوس داشتم چیزی بخورم ک هشت ساعت بعد مجاز به خوردن شدم کتچی و چای عسل و اب کمپوت و مایعات و‌اگر بری برای مدفوع بعدش اجازه میدن غذا هم بخوری ک من اخرشب رفتم غذا خوردم و بعد ازون رفتیم کلاس اموزشی ، شب منو راه بردن سرویس بردن و‌… صبح هم چند دکتر و ماما خودم و دخترم رو چک کردن ، فیزیوتراپ اومد اموزش و ورزش داد ، و بعد ازون مرخص شدیم‌
مامان 🌸گیسو🌸 مامان 🌸گیسو🌸 ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین تو بیمارستان خصوصی ....پارت ۳
خلاصه
هی میگفتن ای خدااا چقدر نازی تووو من فقط میپرسیدم مو دارههه😂برام مهم بود کچل نباشه.تمیزش کردن اوردنش گذاشتن رو صورتم بچم اروم شد.وای ک‌خیلی خوب بود.گیسو بردن بیرون و منم بعد تموم شدن عکل بردن ریکاوری دوساعت تو ریکاوری بودم چون هی افت فشار داشتم.من کلا فشارم پایینه.پمپ درد اینامو وصل کردن بعدش اوردنم بیرون همه بودن و رفتیم اتاقم وووییی گیسو اونجا بوددد مثل ماهه بچم🤤🥹😍....
پرستار گذاشتش رو سینمو بهش شیر داد
هنوز بی حس بودم و خوشحال😁
کم کم بعد دو ساعت حسم برگشت و دردام شروع شد ک با پمپ درد شیاف قابل تحمل بود...ساعت ۶ صبح فردا اولین راه رفتم بنظرم بدترین قسمت سزارین همینه.و من چون هی عق زده بودم تو عمل باعث شد کتفم بگیره و عوارض بی مسی بیاد سراغم و نفسم سخت کنه و این تو راه رفتن بیشتر اذیتم کرد.خلاصه خوب بود بنظرم همه چی ب هرحال عمله دیگه باید بگذرونیش.ولی پمپ درد حتما بگیرید خیلی خوبه...دکترم ظهر اومد و مرخصم کرد و ما راهی خونه شدیم با گیسو خانوممون...و این گونه بود ک تاریخ تولد دخترمون شد 1404,03,02
اینم تجربه من ببخشید اگه زیاد شد.تازه خلاصه اش کردم😁💪🏻
هزینه هم ۲۵ دکترم گرفت
۲۳ بیمارستان
۲هم پمپ درد
مامان پسرک🩵 مامان پسرک🩵 ۵ ماهگی
پارت ۶‌
زایمان سزارین :
بردنم تو بخش و از اونجایی ک من ب دکتر از قبل گفته بودم چه قد از درد بعد بی حسی میترسم تو بخش فهمیدم بهم پمپ درد داده .
بقیه اومدن پیشم و من سر بودم . بعد از این ک سری پاهام رفت یه درد مثه پریودی خیلی کم داشتم با پمپ درد .پرستار اومد گفت میخام برات شکم بند ببندم شرت تنت کنم و پد بزارم باید شکمتو بلند کنی . این حرکتم زدم و درد انچنانی نداشت . بعدش دیگ استراحت کردم تا غروب ک گفتن پاشو راه برو 😐🤨
کم کم با پرستار بلند شدم و وایسادم . اولش درد دارید دو سع قدم ک راه برید متوجه میشید ک بهتر میشید . تند تند راه برید ک زودتر خوب شید .
من پمپ دردمم ک تموم شد هر ۶ ساعت پرستار میومد و برام شیاف میزاشت ک مثه پریودی خیلی کم درد داشتم . راستی ماساژ شکمی و برام تو بی حسی انجام دادن ک من نفهمیدم
روز بعدم خیلی راحت راه رفتم و حموم رفتم .
اینم از تجربه فوق العاده من از سزارین ک برگردم عقب باز انتخاب میکنم تو همین بیمارستان و این دکتر .
امیدوارم همتون بع سلامتی و خیلی عالی و پر از حس خوب زایمان کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مامان پسریم مامان پسریم ۴ ماهگی
تجربه سزارین #پارت اخر
نی نی داشت گریه میکرد همه گفتن گشنشه منم تازه در اومده بودم پامو نمیتونستم تکون بدم که بچرو گذاشتن بغلم سینمو دادن به بچه با سختی اونقدر گشنش بود ول نمی‌کرد، از یطرف بی حسی داشت کم میشد درد داشتم یخورده که پرستار اومد بازم ماساژ رحمی داد این دفعه یکم دردش بیشتر بود ولی قابل تحمل بود، 8 ساعت گذشت من اصلا سر درد نگرفتم هی میگفتن حرف نزن سر درد میگیری که پرستار گفت دیگه تا الان سردرد نگرفتی بعدشم نمیگیری و نگرفتم گفتن یچیزی بخور باید راه بری خرما کمپوت بهم دادن بهیار اومد بلندم کنه خیلی هولم کرد بلند شدن وحشتناک بود جیغ کشیدم گفتن بخیت میپره هر قدم که برمی‌داشتم از شدت درد از چشام اشک می‌ریخت سخت‌ترین قسمتش که خیلیم سخت بود همین راه رفتنه بود من کلا یروز هربار که راه میرفتم چشمام از درد سیاهی میرفت پمپ درد اصلا تاثیری رو من نداشت فرداش میرفتم دستشویی از درد غش کردم آوردن مسکن بهم زدن بعدش خیلی بهتر شدم دیگه راه رفتن راحت‌تر از قبل شد ولی هنوزم یکم سخته راه رفتن
مامان ترنج و  بردیا مامان ترنج و بردیا ۱ ماهگی
سزارین دوم
ساعت ۹صبح وارد بیمارستان صارم شدم تا یک وارد ریکاوری شدم ی ربع ب سه وارد اتاق عمل شدم ک همش میگفتم افت قند و فشار دارم خیلی گشنمه همش سرم میزدن بهم واقعا حالم خوب نبود خلاصه ک تزریق کمرم انجام شد گفتن بخواب به ثانیه نرسید ک اول دستام بی حس شد بعد پاهام بعد از گردن ب پایین فلج شدم انگار دگ نتونستم نفس بکشم اینقد گفتم قلبم سنگین نفسم بالا نمیاد تا یهو حس کردم چشام سفید رفتم ی دنیا دگ انگار کامل بیهوشم کردن خیلی حس بدی بود دگ دوست ندارم ب این حال برگردم خلاصه همسرم اومد فقط هاله ای ازش میدیدم بچنو گرفتن جلوصورتم هیچی نمیدیدم ساعت ۵ اوردنم ریکاوری ک درد شکمم شروع شد ولی هنوز بی حس بودم قابل تحمل بود تا ۵ونیم رفتم بخش پسرمم بردن ان ای سیو در حد مراقبت دوسه ساعته بماند ک ساعت ۸ شب بچمو دیدم دردام نسبت ب سزارین قبلی کمتر بود اخر شب راه رفتم خیلی هم اذیت نشدم روز بعدم خیلی راه رفتم ساعت ۴ اومدم خونه رسیدم داخل خونه گردن درد وحشتناک اومد سراغم نفس میکشیدم تا ته قلبم تیر میکشید تااخر شب خیلی اذیت شدم نمیتونستم نفس بکشم همش اشک ریختم با شیاف اروم شدم خوابیدم و از روز سوم دگ رو ب بهبود بودم خداروشکر اینم از سزارین دوم🫡
مامان لاوان مامان لاوان ۱ ماهگی
از تجربه ی زایمان سزارینم بگم
اولا اینکه بدن هرکس با هرکس متفاوته ،حالا از هر لحاظ مثل تحمل درد واکنش بدنشون نسبت ب مسکن ها
متاسفانه بدن من نسبت ب اون سوزنی ک ب پشتت میزنن خیلی کم سِر شد و اون لحضه ای ک شروع کردن شکممو تیغ زدن من دردو کامل حس میکردم ک سریع جیغ زدم و خیلی زود مورفین وارد سرمم کردن تا کارشون تموم شد همین ک خواستن شکممو فشار بدن دوباره اثر بیهوشی ازبین رفت و باز دردام شروع شد
خلاصه وقتی اوردن ریکاوری باز جیغ و داد من شروع شد ک دوباره مورفین زدن ولی خب چ فایده بعد مدت کمی دوباره درد شروع میشد
خلاصه ک ۳روز اول وحشتناک ترین روزای عمرم بود ک با مورفین و شیاف گذشت
ب نظرم هرچقدر زایمانت سخت باشه افسردگی و حال روحی بعدت بدتره ک دقیق واسه من اونجور بود الانم خداروشکر یکم بهترم ایشالا ک همتون زایمان راحت و اسونی داشته باشید بازم میگم بدن هر کس با هرکس متفاوته قرار نیست چون من اونجور بودم شمام اونجور باشید پس ب خودتون ترس راه ندید فقط اینو بگم لطفا لطفا چند ساعد قبل عملتون حتی آبم ننوشید چون همین ک اون مواد بیهوشی از بدنتون بره بیرون حالتون بد میشه اونوقت با اون همه بقیه و درد حال خرابیتون هم میشه نور علانور