ادامه👇🏻👇🏻
اولین حس : من چرا شیر ندارم؟ طبیعی بود اما من خودم رو زیر سوال برده بودم.
دومین حس: چرا بچم گریه میکنه؟ من به جاش باید گریه کنم اون نباید گریه کنه اصلا ! اگه اوردمش ک گریه کنه ک پس مادر خوبی نیستم که!
سومین حس: چرا اینقد کوچولوعه!؟ کاش بیشتر تغزیه سالم رو رعایت میکردم ! چقدر من احم*قم! چرا به بچم بیشتر نرسیدم!؟
چارمین حس: حالا باید اولین قدم رو برمیداشتم، به سختی از تخت پایین اومدم، بی صدا گریه میکردم و قدم برمیداشتم به عشق اینکه بتونم زودتر بشینم و بچمو بغل کنم و ببینمش. اینجا حس جنگجو داشتم میخواسم با دردام بجنگم ک زودتر سرپا شم.
پنجمین حس: وقتی تونستم بچمو به صورت نشسته بغل کنم انگار لحظه زایمان برام مجدد شروع شد و با این تفاوت که این بار میتونستم بچمو دقایق بیشتری بغل کنم
خودم بغل کنم بدون کمک پرستار، خودم نگاهش کنم بدون اینکه بگم بگیرینش بالا تا صورتشو ببینم و …
شیشمین حس: سخت ترین مرحله برای من اینجا اتفاق افتاد و در حال حاضر وارد مرحله هفتمین حس نشدم و همینجا گیر کردم فعلا …
شیشمین حس: عذاب وجدان برای کارهایی که نباید میکردم و کردم و کارهایی که باید میکردم و نکردم!
و گریه و گریه و گریه که خدایا منو ببخش از موهبتت اونطور ک باید نتونستم مراقبت کنم توی دلم
این حس خیلی غمگینه.. هر ثانیه که نگاهش مبکنم یاد بحثایی ک با همسرم داشتیم میفتم و میگم ارزش داشت؟ کاش من رد میشدم از خطای شوهرم کاش کل کل نمیکردم و … ک بچم اذیت نشه.
حالا هر قطره اشکی ک میریزه منم گریه مبکنم باهاش و نودمو مسیول اون اشکا میدونم.
رهاجان یه چیزی درمورد حس ششم بگم ک البته کاااملا طبیعیه و من هم همین حس رو بشدت سر بچه اولم تجربه کردم. اون ۹ماه هررررچی ک بود گذشت. من با گریه بچم گریه میکردم و اون کاملا درک میکرد و انگار وضع بدتر میشد. اوضاع باید مدیریت بشه وبدونیم ک بچه ماهیتش گریه کردنه. ینی مامان من سالمم. گریه میکنم و نیازامو میفهمونم نه اینکه لزوما مشکلی باشه. ازین دید به دخترت نگاه کن و حتی از گریه هاش لذت ببر. گریه های من از عجز میومد. ازینکه گریه میکنه و من نمیتونم کاری براش بکنم اما شکرخدا کم کم این موضوع برطرف میشه و میبینی اتفاقا تو تنها کسی هستی ک بچت باهاش اروم اروووم میشه.لیلی کوچولو وارد یه دنیاااای دیگه شده و طبیعیه هنوز برا ناشناخته باشه و بخواد با گریه به همه چی واکنش نشون بده. درمورد بخش شوهرم دیگه باید ولشون کرد😂 فکرکن وجود ندارن. توقع هرچند خیلی به جای ما اجابت نشدنش پدر دراره. اما بهتره همونم نادیده بگیریم. بهتر از اسیب بیش از حده
رها جونم این حس و احوالاتی که گفتی قابل درکه اما لزوما درست نیستن همه شون. اکثرا زاده ی ذهن ما هستن به خصوص که توی دوران بارداری و بعد از بارداری هورمون ها بالانس نیستن و خیلییییی اذیت میکنن و تفکر آدمو بهم میریزن. مخصوصا درمورد خودت. هیچ کجای دنیا مادر کامل وجود نداره، شما فقط باید تلاش کنی مادر کافی باشی. کمالگرا نباش که در مادر بودن هیچ کس نمیتونه کامل باشه. حتی غیر از مادر بودن در هیچ چیزی نمیشه کامل بود. و با توجه به اینکه لیلی کوچولوی قند و عسل به زمان درست خودش بدنیا اومده، خیلی خدارو شکر کن دورت بگردم اگر مثل من و امثال من بچت زود بدنیا میومد، دیگه از نظر روحی نابود میشدی. خداروشکر که هم خودت هم دخترت حال خوبی دارید. از طرف من اون پاهای پاستیلی کوشولو ش رو ببوس و به فرشته ی پاک خدا خوش آمد بگو 😘😘😘🩷❤️
مبارک باشه عشقم ب سلامتییییییی من تازه دیدمممم نایپیک هات برام نمی امد🥹🥹🥹🥹🩵🩵
رهااااااااا😳😳زایمانننننن کردیییییییییییییی
خدا کوچولوت را برات حفظش کنه عزیزم 🤍🌸
ای جاانم إن شاءالله ما هم ب سلامتی این حس رو تجربه کنیم 🥺
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.