#تجربه_زایمان_من
🔺 قسمت چهارم
خلاصه دکتر سونو هم همون نظر بقیه رو گفت اینکه ورم داره ، عفونت کرده ، سنگی دیده نمیشه ولی دردش درد سنگ هست ، بچه هم هیچ مشکلی نداره ، رشدش خوبه
ما دوباره نالان و خسته برگشتیم خونه
.
منم تمام خانوادم شهرستان بودن فقط تو این شهر همسرمو داشتم
که واقعا تمام قد کنارم بود
ولی می‌دیدم کم آورده ، نگرانه ، می‌ترسه و حسابی خسته ست
اونم تمام این مدت خواب به چشمش نرفته بود و پا به پای من این دکتر و اون دکتر بود
دلم میخواست تحملمو ببرم بالا اینقدر همسرم غصه نخوره
ولی نمیشد 😔هم بارداری بود هم کلیه اونقدر هم درد کشیده بودم که تحملی نمونده برام
.
فردا بعدازظهرش رفتیم پیش جراح و سونو هارو نشون دادیم
گفت تنها راه حلش اینه که عمل کنیم و راه کلیه به مجاری ادراری و باز کنیم و یه ریل بزاریم که اگه سنگی بود بیاد بیرون و اگه دستور از پزشک زنان بگیرین فردا کلینیک تخصصی عملش میکنم
.
همون شب با نهایت سرعت رفتیم مطب دکتر زنان گفت همین الان رفته
تو کوچه مطب ماشینشو پیدا کردیم و تو ماشین نامه برای من نوشت و گفت بهتر میشه نگران نباشین و الان زود هست برای سزارین و هرچی بچه بمونه کامل تر میشه
.
زنگ زدیم به جراح و گفتیم گفت صبح کلینیک جراحی باشین
.
و من آماده شدم برای جراحی 🥲💔 تا اونجا گفتم حتما یه ساعت بیشتر نیست
کاری نداره
هر کدوم پرسنل پرونده منو میخوندن میگفتن تو ۹ ماهگی چجوری میخوای عمل کنی خیلی خطرناکه
....

۲ پاسخ

چ‌ بد

عزیزم چه زجری کشیدی🥲

سوال های مرتبط

مامان دیارا 💕 مامان دیارا 💕 ۳ ماهگی
#تجربه_زایمان_من
🔺 قسمت دوم
به دکترم گفتم و اون هم گفت برم سونو اول بعد جوابشو بیارم پیش خودش
رفتم سونو همینجور که داشتم آب می‌خوردم تا نوبتم بشه
درد پیچید بهم انگار یه مار تو پهلوم باشه و بالا و پایین بشه
از ناله هام بیمار های مطب‌ گفت من زودتر برم برای سونو
دکتر سونوگرافی هم گفت بچه سالمه و کلیه هم چیزی مشاهده نمیشه
.
با همون حالم رفتم پیش دکتر خودم و جوابو نشونش دادم و منو ارجاع داد به متخصص کلیه که اورژانسی ویزیتم کنه
رفتم اونجا دکتر کلیه گفت این دردی که میگی سنگ هست ولی تو حالب گیر کرده و باید عمل شم و سریع نامه نوشت که همین الان برو بستری شو
من و همسرم خیلی نگران شدیم
دوباره برگشتم پیش دکتر زنان بهش گفتم
گفت نگران نباش عمل سختی نیست برو انجام بده الان تو مهم تر هستی
گفتم خانوم دکتر من الان ۹ ماهه هستم میترسم برای بچم
گفت اگه نری کلیه تو از دست میدی
با یه حالت ناامیدی و ترس و نگرانی برگشتیم خونه
ترسیدم گفتم بچم چیزیش بشه چی
بزار نظر یه دکتر دیگه هم بپرسیم
همین فاصله من بیشتر آب می‌خوردم که اون سنگ بیوفته
ولی امان از اینکه تا آب می‌خوردم درد می‌پیچید تو تنم
انگار یه چیزی حرکت میکرد تو پهلوم و نفسمو میخواست بگیره
.
چند روزی گذشت و من شبانه روز درد کشیدم
رفتم پیش دکتر زنان
گفتم بیاین منو عمل کنین بعد زایمان به کلیه ام بعداً میرسم
گفت نمیشه پرسه سزارین خودش دردناک هست بعد به مشکل می‌خوریم
....
مامان دیارا 💕 مامان دیارا 💕 ۳ ماهگی
#تجربه_زایمان_من
🔺قسمت سوم
روز و شبام یکی شده بود فقط ناله میکردم و درد می‌کشیدم
یه دکتر معروف بهم معرفی کردن که اورژانسی برم پیشش
اولش گفت ما اصلا بیمار اینجوری نمی‌بینیم
خلاصه با خواهش و اینکه دید باردارم و اینجوری بی جون اومدم تو مطب
گفت بشین شاید آخرین نفر فرستادمت داخل
خیلی درد می‌کشیدم ، هیچی نخورده بودم به همسرم گفتم یه آب میوه برام بگیره تا فشارم نیوفته
آب میوه رو که خوردم دیگه جون درد کشیدن نداشتم
نشسته بودم و دستای همسرمو فشار میدادم
دستشویی رفتن بدون درد شده بود برام آرزو 🥲
باورتون میشه!
همسرم باید منو میبرد و دستامو می‌گرفت
بیمارهای مطب تا شرایط منو دیدن گفتن من زودتر برم داخل
.
این دکتر سونو کرد گفت کلیه ها ورم کرده و ممکنه عفونت کرده باشه
این درد هم نشونه سنگ هست ولی هیچ سنگی دیده نمیشه نه تو کلیه نه تو حالب
گفت خود عمل عوارض داره و اگه بتونی دردو تحمل کنی
گفتم من الان چهار پنج روزه فقط میتونم آب میخورم ، دستشوییم خیلی سخت شده
(الان دیگه هم گوارشم کار نمی‌کرد و هم ادرارم شده بود یه ذره یه ذره
اونم با درد و هر ده دقیقه ای یه بار میرفتم سرویس بهداشتی )
دکتر گفت چهار پنج روزه ؟؟؟؟!!!!!!! 🥴
اونم سریع منو ارجاع داد به جراح
رفتم پیش جراح گفت من نمیتونم نظری بدم باید بری سونو دقیق تر
رفتم اونجا یه بار با مثانه پر گرفتن یه بار خالی
تو مطب به همسرم میگفتن این خانوم درد زایمان داره میگیره چرا اومدین اینجا😖
همسرم می‌گفت درد کلیه ست 🤧
....
مامان دیارا 💕 مامان دیارا 💕 ۳ ماهگی
#تجربه_زایمان_من
🔺قسمت هشتم
رفتم پیش دکتر دیگه گفت آره سن بارداریت کم هست
و اگر یه درصد هم احتمال داشته باشه بچت بره تو دستگاه خیلی اذیت خواهی شد و برای بچه هم مشکل سازه
گفت تنها راهش اینه من آب دور جنین و الان بکشم بیرون و بدیم آزمایشگاه اگه تایید کنه جنین سالم هست منم نامه میدم به بیمارستان
.
جواب آزمایش اومد و گفت بچه کامل رسیده
گفت میتونی نامه رو ببری بیمارستان
.
ساعت شده بود ۷ ونیم شب خیلی داغون بودیم
به همسرم گفتم سر راه بریم بیمارستان همین الان کارای پذیرش بکن که فردا اومدیم دیگه معطلمون نکنن منو سریع بستری کنن
.
رفتیم تو بیمارستان پذیرش گفت باید تاییدیه بگیرین از دکتری که می‌خوان جراحی انجام بدن
دکتر خودش هم الان تو اتاق عمله برید دمه در یه تاییدیه بگیرین
.
همسرم من با ویلچر برد که امضا بگیریم از دکتر
.
دکتر تا منو دید گفت خداروشکر جواب آزمایشات خوبه
بیا داخل تا همین الان عملت کنم
من اینجوری بودم که😐 الااااااااان
من نه کیف آوردم نه کارای پذیرش کردیم
.
گفت دیگه نباید صبر کرد
ساعت ۸ من رفتم داخل که سوند و اینام وصل کنن
.
۹ ونیم اینا نوبت زایمان شد و منو جراحی کردن
.
و نگم از وقتی که بچمو همونجا گذاشتن بغلم😭خیلی گریه کردم
تا بچم اومد تو بغلم آروم شدیم هردومون 😭❤️
.
.
خلاصه منو وارد بخش کردن و شب اول خیلی اذیت شدم
بشدت تشنه شدم و بدنم درد میکرد
دلم میخواست تکون بخورم ولی نمیشد
.
فردا صبحش که باید راه میرفتم خیلی وحشتناک بود
ولی تونستم
تمام ترسم این بود که باید میرفتم دستشویی و میگفتم اگه کلیم بگیره باید چیکار کنم
خدارو شکر درد کلیم شدید نبود قابل تحمل بود
.
فقط میخواستم برگردم خونه
....
مامان فسقلی مامان فسقلی ۲ ماهگی
تجربه زایمان من پارت پنجم
خلاصه صبح شد ۶ صبح من نمیدونم چیکار کنم اصلا ترس جونمو برداشته اونجا گفتن بچه میره دستگاه احتمالا یه هفته بمونه گفتم خدایا هزینش به کنار من چطور این شرایط رو تحمل کنم یه هفته با اون دردای زایمان بمونم پیش بچم
بیش از هرچیزی بلاتکلیفی اذیتم میکردم من خیلب ترسوام ترس از زایمان شدیدی داشتم
به دکترم زنگ زدم تا برداشت گفت زایمان کردی؟؟ گفتم من رفته بودم خونم بماند که عصبی شد گفت الان کجایی گفتم تو راه بیمارستان گفت اگ شک داری بیرون برو سونو بیا بیمارستان گفتم باشه رفتم بیرون سونو تازه از دیروز ناهارم چیزی نخورده بودم صبح هم مامانم گفت نخور دیگ بلک عمل شدی میلم نداشتم رفتم سونو شدم بیام بیرون از حال رفتم ب هوش اومدم دیدم دارن پاهامو ماسلژ میدن رو زمینم تو اتاق سونوگرافی😂یه آب و بیسکوییتم دادن که نخوردم نتیجه سونو چی بود؟!
نتیجه کاملا نرمال مایع ۱۱.۵ حرکات جنین هم اوکی اومدم بیرون یه ابمیوه قنادی خوردم رفتیم بیمارستان بله بیمارستانم سونو الزهرا رو تایید کرد ولی خدا خیرش بده یه ماما تو تریاژ بود خانوم خانوم خیلی مهربون بود یه دکتر هیلی ببخشید سگم اونجا شیفت بود که گفت باید معاینه بشی باز شرو شد گریه هام نشدم همسرم گفت مگ با پول نیست اینجا من پولشو میدم عملش کن اگ خونشون درخطره گفت الویت طبیعیه نشد باشه گفتم عجبا زنگ زدن دکتر خودم گفت باید بزاره دکتر شیفت معاینش کنه یا تست امینوشور بره که اونم از همون ماما پرسیدم گفت ترس نداره ولی درد داره معاینه هم داره برعکس بقیه استرس نمیداد ولی واقعیت رو میگفت میگفت پاشو برو خونت تو چیزیت نیست سونو اونجا اشتباه بوده من از این موردا زیاد دیدم دکتر شیفت هی میومد برام پارس میکرد میرفت😂🤦🏻‍♀️ م
مامان دلسا🩷و آرسام🩵 مامان دلسا🩷و آرسام🩵 ۵ ماهگی
پارت ۲
( اگه کسی خواست بیاد شخصی پیام بده معرفیش کنم) و پیدا کردم و شمارشو برداشتم و پیام که دادم گفت سزارین اختیاری انجام میده و ۱۵ میگیره خودش و ۱۷ هم هزینه بیمارستان با بیمه تامین اجتماعی خیلی خوشحال شدم رفتم ویزیت شدم و تو همون بار اول بهم نامه داد برای ۲/۲ که برم بیمارستان برای زایمان ولی ننوشت سزارین گفت که بیا اون روز میام بالا سرت با یه بهونه میبرم سزارین که اجباری حساب بشه و بتونی از بیمه ات استفاده کنی سر این موضوع کلی استرس داشتم که خدایا سرکاری نباشه دردم بگیره و نیاد برم بیمارستان آمپول فشار بزنن بهم بمونم درد بکشم خلاصه روز قبل که قرار بود برم بیمارستان پول دکتر و واریز کردم و دکتر گفت فردا ۶ صبح برم بیمارستان بلوک زایمان شب قبلش همه چی و آماده کردم و صبح زود رفتیم بیمارستان و با نامه دکتر بستری شدم دکتر تاکید کرده بود نه خودم نه همسرم حرفی از سزارین نزنیم ولی تو بلوک زایمان همه میدونستن که من قرار سزارین شم و اومدنم اونجا فرمالیته است
مامان دیارا 💕 مامان دیارا 💕 ۳ ماهگی
#تجربه_زایمان_من
🔺قسمت اول
وارد هفته ۳۴ که شدم مثل همه خانوم های باردار کمر درد داشتم و زیر شکمم درد می‌گرفت و حسابی هم سنگین شدم
که یهو شب با درد عجیبی از خواب پریدم
درد پهلو چپ
اولش حس کردم سرما خورده پهلوم با یه شال پشمی بستم و سعی کردم بخوابم
صبح شد و همینجوری که بیدار شدم و رفتم تو آشپزخونه ، بازم پهلوم گرفت
دردش بدنمو بی جون میکرد و نمیزاشت هیچ غذایی بخورم
افتاده بودم روی مبل و ناله میکردم 😭
همسرم زنگ زد به مادر شوهرم که رضوان داره درد می‌کشه
مارشوهرمم که اومد گفت‌ ممکنه درد زایمان باشه بریم دکتر
از اونجایی که بعدازظهر پنجشنبه بود نه دکتر خودم نه دکترای دیگه بودن و مجبور شدم برم بیمارستان تامین اجتماعی
اونجا هم آزمایش گرفتن ازم و nst گرفتن و گفتن نه درد زایمان نیست
و هیچ کاری نمی‌تونیم کنیم و فقط یه سرم ساده نوشتن
.
وسطای سرم بود که باز درد اومد برام میپیچیدم به خودم و با خواهش و گریه گفتم سرم رو دربیارن
دوباره رفتم پیش دکتر بخش گفتم تورو خدا یه مسکن بهم بدید
گفت ممنوعه تو بارداری 😭
گفت اگر دردت بیشتر شد برو بیمارستان فاطمیه
چون بچت نارس هست و می‌ره تو دستگاه ماهم دستگاه نداریم 💔
.
از اونجایی که تجربه خوبی از بیمارستان فاطمیه نداشتم
گفتم برم خونه نهایتا تا شنبه تحمل میکنم بعد میرم پیش دکتر خودم
و من ساعتی نتونستم بخوابم و غذا بخورم
و درد همه وجودمو گرفته بود
انگار اسیر شده بودم تو چیزی که نمی‌دونستم چیه و چطور درمونش کنم 🥲💔
..
همینجوری که می‌گذشت همسرم گفت من سنگ کلیه داشتم قبلاً این دردی که میکشی احتمالا از کلیه باشه
ترسیده بودم ، شنیده بودم خیلی دردناکه پروسه سنگ کلیه و از اونجایی که خواهرم و پدرمم این دردو کشیدن بیشتر مطمن شدم
....
مامان جان من مامان جان من ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی که تبدیل به سزارین اورژانسی شد
من از یک شهریور بچم حرکاتش خیلی کم شد در کل بچه تنبلی بود تو شکم جدی نگرفتم تا اینکه ۲۴ساعت کامل حرکت محکم و آنچنانی نداشت،به ماما همراه گفتم به ماماعاملم گفت گفتن چیز شیرین و فعالیت و ...شروع کنم قبلشم ورزشام رو جدی شروع کرده بودم پله نوردی گل مغربی اسکات همه چی
خلاصه دوم هم گذشت و بچه تکوناش اصلا راضیم نمیکرد
سوم گفتن بیا مطب رفتم ان اس تی حرکت ثبت نکرد رفتم سونو بیوفیزیکال همه چی خوب بود جز حرکات که صفر بود،به دکتر اطلاع دادن و دکتر گفت ضربان و نفس خوبه چیز نگران کننده ای نیست،تو مطب هم معاینه تحریکی انجام دادن برام اومدم خونه ماماعاملم گفت شب بیا بیمارستان برای ان اس تی رفتم که کلا یدونه حرکت داشت بازم دکتر قبول نکرد اومدم خونه شد چهارم که باز بچه تکوناش حتی کمتر تر هم شد اینطوری که واقعا دیگه وول خوردن هم حس نمیکردم دردای غیر منظمم شروع شده بود با انقباض های شدید
دوباره رفتم ان اس تی و سونو بیوفیزیکال که دقیقا حرکتی ثبت نمیشد ولی دکتر قبول نمیکرد بستری بشم و تازه شده بودم ۳۸هفته کامل،شب دوباره گفتن بیا بیمارستان رفتم چنتا حرکت ثبت شد ولی دکتر آنکال بهم گفت سونو هات قابل قبول نیست تو کیس سز اورژانسی هستی با من بودی همین الان عملت میکردم دست و پام به لرزه افتاد گفتم خب بستریم کنید عمل بشم قبول نکرد گفت مریض من نیستی زنگ زدن به ماماعامل و دکتر که گفتن نمیخواد بگید بره خونه صبح بیاد مطب😮‍💨
مامان دیارا 💕 مامان دیارا 💕 ۳ ماهگی
#تجربه_زایمان_من
🔺 قسمت هفتم
من شدم ۳۶ هفته و سه روز
گفتم برم پیش دکترم حتما سزارینم می‌کنه
.
شرایطمو که دید از این حجم دردی که می‌کشیدم وا رفت
به گفته دکترای دیگه گفت باید بری بیمارستان فاطمیه همدان یه شب بستری بشی و آزمایشات لازم برای عفونت خون برات انجام بدن
اگه عفونت وارد خونت شده باشه ممکنه به بچه هم رسیده باشه 😔
.
خیلی بهم ریخته بودم دیگه
همش درد می‌کشیدم و به گوشه ای خیره میشدم و اشک میریختم
.
دیگه نگم براتون که چقدر اذیتم کردن تو بیمارستان فاطمیه همدان
درد کلیه داشتم و میگفتم درد دارم و عمل کردم
میگفتن نه این درد زایمان هست 😐بدون هیچ آزمایشی
گفتن باید معاینه بشی
گفتم نه نمی‌خوام
از اون قسمت رفتم یه قسمت دیگه
دیدم راه فرار ندارم دکتر بخش همون آدمه 😭
مثل اینایی که می‌خوان انتقام بگیرن اومدن بالا سرم و معاینم کردن
با کلی توهین
.
هی میگفتن بچت مشکل داره
قلبش افت کرده
با وجودی که من میدونستم وقتی غذا نخورم بچم حرکاتش خیلی ضعیف میشه
و هم اینکه دستگاه های بخش اورژانس بدرد نمیخوره چون مشکل همه بود
به همه همینو میگفتن
ولی کسی به صدام گوش نمی‌داد
.
با معاینه دردای زایمانم بیشتر هم میشد
اونجا دیگه به خودم گفتم تسلیمم به همه درد ها دیگه فرقی نداره کجا باشم ، و دیگه تقلا کردن برای نجات پیدا کردن بی فایده ست
.
فردا ظهرش با رضایت خودم مرخص شدم
.
رفتم پیش دکتر زنانم گفت الهی شکر ولی سن بارداریت خیلی کمه و ممکنه بچه مشکل تنفسی یا قلبی داشته باشه برو معروفیت میکنم پیش یه دکتر دیگه ببین چی میگه اگه تایید کرد من فردا عملت میکنم
....
مامان 𝓝𝓸𝔂𝓪𝓷 مامان 𝓝𝓸𝔂𝓪𝓷 ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ‌.
گفتم یکم خوب شم کامل براتون توضیح بدم
من فشار خون بالا و دفع پروتئن خیلی بالایی داشتم دوروز قبل زایمانم رفتم بهداشت تو راه خسته شدم تو راه دوتا بستنی نشستم خوردم شبم دوباره همسرم خریده بود اونم نشستم خوردم خلاصه به یه ساعت نکشید فشارم رفت بالا خیلی هم رفت بالا
زنگ میزدم دکتر گوشیش خاموش بود زنگ زدم ماما بهداشت گفت به اولین بیمارستان خودمو برسونم .. رفتم بیمارستان نزدیک خونمون
ماما اونجا فشارمو جک کرد ۱۵ بود به زور میخواستن امپول فشار بزنن بچمو بدنیا بیارن حالا من تو بیمارستان نیکان نوبت داشتم همین که گفتم بیمارستان نیکان نوبت دارم ماما چون نصفه شب بود از خواب بیدارش کرده بودن عصابش خورد بود لباس اینا اوردن بستریم کنن همسرم و ماما دعواشون شد با رضایت همسرم از بیمارستان خارج شدیم
وایی خیلیی وحشتناک بود
اومدیم زنگ زدیم نیکان اونام با دکتر بیهوشی و دکترم تماس گرفته بودن دکتر بیهوشی گفت ابغوره بدون نمک بخورم تا بچه از بالا بودن فشار خفه نشه تا خودمونو برسونیم اونجا
به محض اینکه رسیدم دکترم و دکتر بیهوشی نصفه شب رسیدن و بستری شدم و مستقیم رفتم اتاق عمل
حالا اون شوک تو بیمارستان قبلیو عمل یهویی مونده بود تو بدنم مثل سگ میلرزیدممم 🤣
مامان دلسا🩷و آرسام🩵 مامان دلسا🩷و آرسام🩵 ۵ ماهگی
پارت ۳
ولی من اصلا زیربار نرفتم ساعت ۷ رسیدیم بیمارستان تا ساعت ۷ و نیم بستری شدم و بعدش فشارمو گرفتن که شکر خدا ۱۰ بود😂
معاینه کردند که کلا بسته بودم تو ۳۹ هفته کامل بسته بودم😂 اس تی گرفتن که از همشون عالی تر بود 😂یعنی اون روز صبح پسرم
شکم منو با زمین فوتبال یا تالار عروسی اشتباه گرفته بود🤣 تو کل بارداری اونجوری تحرک نداشت که داشت شکممو پاره میکردن فکر کنم از به دنیا اومدنش خوشحال بود 2
دکتر ساعت ۸ و ربع اینا اومد با دیدن دکتر آرامش گرفتم دکتر با چک کردن وضعیت ام گفت من چیکارت کنم تو همه چیزت اوکیه تازه من حرکات و تو نوار قلب نمیزدم که نفهمن بعد نگو خود دستگاه حرکات و ثبت میکرد دکتر گفت پسرت هم که اون تو عروسی گرفته بعد یکم دستگاه ان اس تی رو دستکاری کرد و ضربان قلب جنین
و دیگه نشون نداد و از اون پرینت گرفت برای روی پرونده و به دلیل افت ضربان قلب جنین آماده سزارین شدم استرس داشتم ولی اونقدر همه چی زود اتفاق میافتاد به حالت انگار تماشاگر بودم اومدن سوند
وصل کنن گفتم بعد بی حسی که دکترم گفت دردی نداره بزار وصل کن و واقعا هم راست میگفت دردی نداری سوند ولی یکم حالت بدی به آدم دست میده یه شلنگ به آدم وصله منو روی ویلچر بردند پایین برای سزارین مامانمو و شوهرمو و دخترمو برای آخرین بار دیدم و وارد
اتاق عمل شدم چون اولین بار بود به ترسی تو دلم اومد ولی کادر اتاق عمل خیلی خیلی خوب و مهربون بودند راستی یادم رفت دکترم تو بلوک زایمان گفت که فیلمبرداری اتاق عمل دارند اینجا ولی هزینه اضافی من خودم میدم با گوشیم برات فیلم بگیرن برات میفرستم واقعا دکترم فرشته بود بعد گفت پمپ درد هم چیز اضافیه نگیر من برات مخدر تجویز میکنم به مقداری که درد و حس نکنی بعد عمل اصلا