دقیقااا من.منم داشتم تمام این حسارو.با این تفاوت که کارای بچمو از روز اول چه خونه مامانم چه خونه مادر شوهرم خودممیکردم طاقت نداشتم و ندارم که کسی کارای بچمو بکنه یا ازم بگیرتش
چند روز اول زایمانم شیرنداشتم حالم داغون بود بعدش ک یکم شیر افتاد تو سینم دخترم زردی گرفت رفت زیر دستگاه دوشب از بدترین شبای عمرم بود هفته اول زایمانم از نظر روحی داغون بودم و فقط گریه میکردم…
دقیقا امشب داشتم به خاطر دلتنگیم واسه زندگی حتی قبل ازدواجم گریه میکردم حتی به طلاقم داشتم فکر میکردم و از خودمم متنفر شدم که انقدر خودخواهم اما جونمم میدم واسه پسرم نمیدونم چرا انقدر احساسات متناقض دارم خیلی دارم اذیت میشم منم! حتی شاید خیلی آدم بدتری باشم اگر بگم دیگه هیچ حسی به شوهرم ندارم و از بودن کنارش لذت نمیبرم پر از استرسم که مامانم از پیشم بره چیکار کنم انقدر چاق و شکم گنده شدم که خودمو توی آینه نگاه نمیکنم در کل خیلی اوضاع من خراب شده خواهر😞
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.