۱۷ پاسخ

تبریک میگم بهت .همه دردا یادت میره .منم بچه اولم درد طبیعی کشیدم و آمپول زور زدن بعد بردنم سزارین.چون بچم مدفوع کرد

وای عزیزم چقدردردکشیدی انشالله قدمش پرروزی باشه

مبارک باشه چشمت روشن عزیزم

عزیزم خدا حفظش کنه چشمت روشن😍😍

اولا که مبارکه عزیزم خوشحال شدم نینیتوسالم بغل کردی🥹🥰😘🧿😍دومأ من گازطبیعی ازهمینش متنفرم که اصلامعلومه نمیکنه ک تالحطه اخربدون دردسر زایمان میکنی یا اخرهمون دردومیکشی بعدسز میشی ک از90 درصد نا شنیدم مث تو بودن آبجیمم جزشون بود
براهمین میترسم سز اختیاری میخام بکنم
نمیدونم چرا خیلیا ازطبیعی تعریف میکنن ولی اینهمه ریسک داره نمی ارزه
منظورم اینه به ریسکش نمی ارزه

خداروشکر ک حال کوچولوت خوبه عزیزم
ولی از حال خودتم بهمون بگو الان فقط و فقط حال خودت مهم تر از هرچیزیه 🤍

مبارکه پر از روزی باشه براتون
این همه ۹ماه تحمل کردیم پناه برخدا گذروندیم اون بیمارستان رفتن و عذاب دادن یعنی چی از اول عقلشون نمی‌رسید بگن برو سزارین خیلی از شوهرا به سزارین رضایت میدن حالا جواب این زن و مرد کی میده دوتا درد کشیدن و پولشو دادن
ولی خداروشکر در کنار این همه بچه سالم و سلامت

مبارک باشه قدمش خیره ان شاالله

مبارکه عزیزم بیحسی بودی؟

ماشالا فک کنم نینیمون درشت؟؟چندکیلو دنیااومد

ای خدا بسلامتی ,

عزیزمممم بسلامتی
مبارک باشه😍😍

خداحفظش کنه عزیزم خدانگذره ازشون من نمیفهمم چرا اینجوری میکنن آدم تا دم مرگ میبرن چرا همون اول سزارین نمیکنن من خیلی میترسم

مبارک باشه قدمش ، خداروشکر

اینن چیزا چیه وصل کردی ب بچه یهو میره تو بدنش

مبارک باشه

من باشم سنجاق در میارم خطرناکه

سوال های مرتبط

مامان بردیا مامان بردیا روزهای ابتدایی تولد
سلام منم بالاخره زایمان کردم
#تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
من پنجشنبه برای معاینه و ان اس تی که خود دکتر نوشته بود رفتم بیمارستان
ان اس تی چندتا انقباض کوچیک نشون داد ولی گفت که ضربان قلب بچه خیلی تنده
دکترم معاینه کرد همچنان ۲ سانت باز بود دهانه رحمم ولی بخاطر ضربان قلب بچه گفت که اورژانسی بستری بشم.
من پنجشنبه بستری شدم ساعت ۱۱ظهر
تا ساعت حدودا ۴ بعدازظهر با آمپول فشار هم دهانه رحمم باز تر نشد
کم کم معاینات دردناک شروع شد و دردهای منم همینطور
دردها بیشتر میشدن و دهانه رحمم نهایتا ۳سانت شد
من تا ساعت ۲صبح درد کشیدم و کیسه آبم رو پاره کردن و بخاطر درد زیاد بهم مسکن تزریق کردن که نهایتا ۱ ساعت جلو درد هارو گرفت ولی تا میدیدن که من دردم کمتر شده میومدن معاینه تحریکی انجام میدادن
ساعت ۳صبح انقدر گریه کردم و گفتم درد دارم که اپیدورال بهم تزریق کردن با دهانه رحم ۳ سانت و گفتن احتمالا تا زایمان اثرش بره
بعد اپیدورال حالم خیلی خوب شد و بلند شدم ورزش کردم