۹ پاسخ

دخترمنم خیلی اذیتم میکرد حتی آرزو داشتم چنددقیقه یه فیلم رو باآرامش ببینم الان وقتی دارم فیلم‌میبینم اکثرا خودش بازی میکنه وای انقد ذوق میکنم🥹البته یوقتاهم کلا نمیزاره ببینم ولی براهمون ده دق آرامش هم شکر

خداروشکر عزیزم
انشالله همیشه آروم باشه
پسر منم یکم آروم تر بشه
اگ‌اروم هم نمیشه حداقل غذاشو درست بخوره

انشالا هر چی ک از خدا بخای بهت بده منم همینطورم اینقدر خدا هوامو داشته تو زندگیم ک میگم چقدر منو دوست داره اینقدر هوامو داره.
تو ک اینقدر از حرف زدن با خدا حالت خوب میشه نماز هم بخون ببین چ آرامشی بهت میده.

چقد دوشت داشتم پسرمنم اینطور باشه خیلی خستم با خونه خودم تنها یکاریش‌میکنم
گفتم قبل مدرسه ها برم شهرخودمون سر بزنم ب مادرم اینا
فکرش میکنم من با بچه چطور برم من کل خونم چسب کاری همه دستگیره عها کندم همش میره بالا میز تلوزیون
خونه خواهرم چیکارکنم اونجا یکسز ک نمیتونم بغلمش بگیرمش واقعا سخته پشیمون میشم از رفتنم

چون شکرگزاری خدا هرچی میخای میده عزیزم حس خوبی گرفتم منم با انرژی خوبت چقد خوبه بابت داشته هامون شکرگزار باشیم الهی شکر بابت همچی ❤️

برای منم دعا کن

🥹🥹🥹🥹🥹خداروشکررررر عزیزم
انشاالله همیشه همینطور باشن بچه های هممون
سالم وسلامت وآرووم
غذاشونم کامل بخورن🥲

والا من بیچارم خیلی دعا کردم نذر و نیاز ولی جفت بچه هام گریه کن و نق نقو ولی بازم شکر که سالمن

الهی شکککککر 🥹
الهی آمین به این دعای قشنگت که بهش احتیاج داشتم 🥺🫂❤️

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۸ ماهگی
سلام به همگی
یکی از دوستان گفت تجربه خودم رو بگم
اول اینکه من از اولی که مهراب دنیا اومد باهاش انواع بازی هارو میکردم بغلش میکردم و مهراب دوست نداشت من ازش دور بشم ولی خب با کمک بازی دالی موشه و اینکه چند لحظه یا حتی یک دقیقه تنهاش میزاشتم سریع میومدم که بدونه من تنهاش نمیزارم بارها باهاش حرف زدم گفتم مامامانی تنهات نمیزاره همیشه کنارتم برا همین بعد ۴ماهگی من دیگه راحت‌تر یه سری کارامو میکردم دستشویی رفتن هم اولاش میومد پشت در گریه میکرد ولی بعد با دستشویی یک دقیقه ای بهش فهموندم من وقتی برم زود میام و همیشه بهش گفتم دوستت دارم من عاشقتم و اینکه با کمک مطالب گهواره خیلی بازی هارو یادگرفتم و بازی کردم با مهراب اگر کار خونه ام دیر هم شده گفتم عیب نداره اول بازی اگر خونم کثیف بوده بازم گفتم اول آموزش بازی که اینجوری راحت‌تر یاد میگیره همش آویزون من باشه .الان من کارامو میکنم به مهرابم یاد میدم خیلی از بازی هارو تمام وسایل کابینت رو میریزم بیرون تق و توق میکنم خودم انواع صداها و کارهای بچگانه میکنم اونم میخنده .شاید نیم ساعت یک ساعت این کارهارو میکنم بعد میدم دست خودش و خودش شروع میکنه بازی کردن و میزاره منم به کارهام برسم اگر هم تو دندون دراواردن و نق زدنش مثل الان باشه یکم آرامش میخواد و صبوری شبا تا صبح بیدارم ولی دعواش نمیکنم نمیگم من حق دارم کسی کمکم نیست از دید مهراب نگاه میکنم الان حال مهراب چطوره بجای گوشی دست گرفتن الان وقت اینه با مهراب وقت بگذرونم حتی شده عصبانی بشم ولی خب نفس عمیق میکشم آهنگ میزارم بعد شروع میکنم ببینم چیکار بکنم که آروم بشه .چون من باید خونه رو مدیریت کنم