۸ پاسخ

حالا ک بچت سالمه
ول کن بابا
اگر خواستی دوباره بچه دار شب برو قبلش دکتر ژنتیک

خب ژن معیوب هم که داشته باشه قرار نیست که همه ی بچه هاشو بلا استثنا مشکل دارن بشن بعدم آزمایش سلفری هست تلاوت موقع هم که پسرت بخواد ازدواج کنه میرن اون تو بچه رو معالجه میکنن خیالت راحت🤣

ژن معیوب ندارن
ولی احتمال اختلال دارویی دارن

اوووه تا اینا بزرگشن علم انقدر پیشرفت کرده و ازمایشای خفن میاد ک اصلا نگران نباش شماهم اگر دور از جون قرار بود چیزی بشه شده بود نگران نباش

ازدواج فامیلی ریسک بزرگیه من شنیدم در نسلهای بعدشون هم ممکنه تاثیرگذار باشع

ما هم پسرعمومه هم پسر خاله من قبل عقد بردمش آزمایش ژنتیک‌دادیم گفتن انگار غریبه اید هیچ ژن مشترکی ندارین بارداریمم رفتم آمینوسنتز کردم ک گفتن سالمه شکرخدا سالمه

شوهری من پسر دایی مه

منو شوهرمم پسر عمویم

سوال های مرتبط

مامان 🫐رُهــام جون🫐 مامان 🫐رُهــام جون🫐 ۱ سالگی
در ادامه تاپیک قبلیم
تازه از دکتر اومدم🥸🥱
رهامو قد و وزن و ضربان قلب و...چک کرد گفت هیچ مشکلی نداره چون خداروشکر برا غذا اذیتم نمیکنه زیاد😉😗💚
انقدم رهام کنجکاوی کرد و بازی کرد که انگار نه انگار دو سه ساعت دیشب خوابیده..کلی هم دکتر برای تست هوش و... بازی کرد 😐😂
دکتر گفت چرا نگرانی بچه به این باهوشی همه چیزایی که باید الان یاد بگیره رو به خوبی حتی چند ماه بیشتر از سنش بلده🥹❤️
گفتم اخه میگن بچه تو خواب سیستم بدنش رشد میکنه🥲
گفت نه خواب دلیل کافی نیس.غذا،محیط،ژنتیک اینا اگه خوب باشه بچه تکامل پیدا میکنه🙂💚
برای تنظیم خوابشم فقط نزار زیاد در طول روز بخوابه بزار خسته بشه🫠
ولی برا خواب گفت من اصلا دوست ندارم دارو زیاد براش بنویسم توصیه نمیکنم که به دارو بچسبونیش برا خوابش❤️
فقط تو روز نخوابه زیاد😑
گفتم پس اقای دکتر یه دارو بده منم بتونم پا به پاش بیدار بشم🤣
من از دیروز ساعت 3 بعدازظهر تا الان بیدارم دارم دیوونه میشم😭
گفت این مشکل خودته بچه ما مشکلی نداره🙄🤣
اینم به جا مولتی ویتامین داد
مامان حامی مامان حامی ۱۷ ماهگی
اولش که فهمیدم برای بار دوم حامله ام فقط گریه کردم گفتم خدایا برای چی دادی اخه و خیلی چیزای دیگه
یعنی هرکاری کردم که بیفته و کلی داروهای ممنوعه خوردم و بعدش بخاطر کیست مویی که داشتم به هیچ قرصی نه نگفتم گذشت تا اینکه سه ماهه شدم دیدم نه این بچه نمیفته و به شوهرم گفتم حاملم و رفتیم دکتر و چون میترسیدم بخاطر قرصایی که خوردم بچه ناقص بشه رفتم آزمایش سلفری البته اینم بگم چون بچه اولمو نذر کرده بودم دختر بشه و گوشواره هامو فرستادم کربلا اینبار هم گفتم خدایا وقتی جواب آزمایش اومد و سالم شد و اینبار همونی شد که شوهرم میخواد انگشترمو از انگشتم درمیارم و میفرستم کربلا وقتی جواب اومد و رفتیم شوهرم میگفت پسره پسره؟ من فقط پرسیدم سالمه و اونم گفت سالمه ولی جنسیت ۹۹ درصده و تا ۱۸ هفته اصلا نمیشه صد در صد گفت و منم همونجا انگشترمو دراوردم و نصف کردم
اینجوری شد بچه ای که خدا زوری داد بهم و قدر ندونستم رو با نذر سالم گرفتم
الان بابام رسید انگشترمو آورده و نمیدونم چرا بغضی شدم
اینو همیشه نگه میدارم تا حامی بزرگ شد بگم تو هدیه سالم امامی به من وقتی که نخواستمت اون حتی از تو در برابر من هم محافظت کرد🥹
ببخشید طولانی شد❤️
مامان جیک جیک مامان جیک جیک ۱ سالگی
اینو شوهرم تعریف کرد
میگه وقتی خواهرش بچه دختر دنیا آورد جلو دومادش به خواهرش گفت شما پسر بیارین!! مگه پسرو هر کسی میاره؟
خواهرش ناراحت شده بود و نشسته چشماش اشکی شد و هیچی هم نگفت(کلا کسی جرات ندارم به شوهر من بگه بالای چشمت ابروعه،)
هنوزم همینه شوهرم زبون تلخ و منتقد 🤢🤢🤢
بچه ما دختر شد اینو برام تعریف کرد...
دیشب بچه به خواهر شوهرم بخاطر ازدواج فامیلی دخترش که ۱۴ سالشه خیلی خیلی ریز مونده، همه کار کرده خواهر شوهرم ولی رشد نکرده
خیلی البته باهوشه
شوهرم همش خواهرزاده هاشو میزنه و فحش میده و دعواشون می‌کنه...
به این می‌گفت ریزه میزه.... می‌گفت پدرس.. با چشمای موشت نگاه نکن
یا گفت خدا نکنه دماغ دخترم شبیه دماغ (همین خواهرزاده) بشه....
دخترم کاسه آورد برعکس کرد روش نشست
لیز خورد داشت میفتاد که همین خواهرزاده گرفت، شوهرم از پشت محکم زدش مواظب پاهاش باش....

کلا دیشب جفتی زده بود انگار روی این
اومدم در گوشش گفتم بس کن، بچه دختره، آنقدر ایراد زشتی زشتی ازش نگیر، غرور داره،
من پشت صحنه همش دفاع میکردم از خواهرزادس، میگفتم نه قشنگه، باهوشه، نه اون دخترم رو گرفت باید تشکر کنی....
خلاصه آخر شب. فتم پیشش گفتم دایی باید دختر خودش هم سن تو بشه تا تو رو درک کنه، تو رو خیلی دوست داره، منم دوستت دارم حواسم بود تو هیچی نگفتی، تو خیلی دختر خوبی هستی خدا کنه دختر من مثل تو با ادب با هوش و خانوم باشه
اینو گفتم بچه یهو گریه کرد بغض ش ترکید
خیلی شوهرم کارش زشته،
مجبورش کردم بیاد خواهر زادشو ببوسه
یعنی با اجبار
گند دماغ و ترش رو زبون تلخ🤬🤬🤬
مامان پپلی(ژیوان😍) مامان پپلی(ژیوان😍) ۱ سالگی
از مجردی دوست داشتم بچم دختر باشه که موهاشو جینگیلی کنم لباسای گوگولی وکیوت تنش کنم🥹وقتی ازدواج کردم و وارد خانواده همسرم شدم ،متوجه شدم پسر دوستن🙄همش میگفتم خدایا بهم پسر بده که دهن فامیل بسته شه (اخه خودم ۲تا ابحی دارم وداداش ندارم گفتم نگن عین مامانش دختر زاس،اخه تو روستا میگن فلانی پسر زایید انگار امپراطور زاییده😂)وبعدشم یه دختر بده واسه دل خودم🥰 فهمیدم پسره نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت از اینکه دهن فامیل بسته میشه یا اینکه خدا منو لایق دختر ندونسته وپسر داده(همش تو دلم میگفتم خدایا تو یه دختر به من بدهکاری من عاشق دخترم)
الان چند روزه به این نتیجه رسیدم دختر وپسر فرقی نداره وهردو نعمت وبرکت خداس(حتی پسر واسه مادر بهتره خودم دخترم وبه شدت به بابام وابسته ام)
همه اینارو گفتم که برسم به کارای پسر کوچولوم🥹🥹وقتی موقع خواب تو بغل باباش نمیره ومیاد تو بغل من انگار موهای ۱۰۰تا دخترو خرگوشی بستم،وقتی موقع چرتای عصر از خواب پا میشه ومیبینه من کنارش نیستم بلند میشه منو پیدا میکنه وته پاهای من میخابه😍🥹وقتی بیدار میشم اونجوری میبینمش انگار کل دنیا مال منه☺️وقتی به هیچ کس بوس نمیده حتی باباش ولی لبای کوچولوشو میزاره رو لبای من انگار یه کوه شکلات مال منه
خلاصه از شیطونیاش هم که بخام بگم به حدی منو عصبی کرده که فقط بادارو خودمو کنترل میکنم
خدایا شکرت که منو لایق مادر شدن دونستی وبهم نعمت دادی دعا میکنم تن همه بچه ها سالم باشه چ دختر چ پسر