پارسال 3 شهریور دکترم زنگ میزد بیا چکت کنم شوهرم نبود نمیخواستم برم به دکترم گفتم خندید گفت دختر پاشو اسنپ بگیر بیا
ولی حتما بیا
خلاصه اماده شدم رفتم
دکترم چک کرد گفت دهانه رحمت هنوز بستس گفت باید چیکارا کنم که باز شه تا بتونم زایمان طبیعی کنم
ولی وقتی فشارمو گرفت گفت فشارت خیلی بالاس و خطر داره نمیتونم ریسک کنم برو بیمارستان منم میام باید فشارتو کنترل کنیم نشد باید سزارینت کنیم رفتیم بیمارستان گفتن نمیشه اگه سزارین بخوایین میشه سزارین اختیاری و هزینش بالاس باید اول تصویه کنین و برین پذیرش
وای وقتی شوهرم اینو شنید عقل از کلش پرید جوری شد که تاحالا ندیده بودم بخدا تو ادارجات ارومه هاا ولی اونجا داد میزد که زن و بچه من تو خطره شما بجای اینکه بفکر جون دونفر باشین بفکر هزینه زایمانی؟!
منم نمیخواستم برم سزارین اختیاری چون خودمو اماده زایمان طبیعی کردن بودم همش فرض میکردمش
خلاصه شوهرم نزاشت بهم امپول فشار بزنن و بزور زایمان کنم
منم روز اربعین ساعت 8 صبح رفتم اتاق عمل سزارینی شدم و شد قشنگ ترین و لذت بخش ترین عملی که انجام دادم
اون لحظه که کیاشا رو دادن بغلم وااای نمیتونم توصیف کنم لذتشو 😭❤️
وقتی ازم جداش کردن بند نافشو ببرن انقدر بچم گریه کرد منم گریه میکردم که چرا نمیتونم براش کاری کنم 🥹
از اون روز دیگه دارم برای کیاشا و همسرم زندگی میکنم
نبض زندگی منن🥹❤

تصویر
۵ پاسخ

تولدش مبارک باشه عزیزم🤩
منم امروز تولدم بود😍😍😍

ایشالا همیشه درکنارهم روزای خوبی داشته باشین تولدپسرتم خیلی مبارک باشه

تولدش مبارک عزیزم کدوم بیمارستان زاییدی

کاش منم بتونم باز نسبت به همسرم همینقدر مهربون باشم

خدا برای هم حفظتون کنه. تولدش مبارک😘

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۱۲ ماهگی
پارسال این موقع ساعت 2 بعداظهر همسرم بهم پیام داد بریم بازار منم بهش گفتم باشه بعد ی دقیقه در جواب پیامم کیسه آبم پاره شد فک کردم ترشح دارم باز دوباره آب ریخت منم ب گریه افتادم گفتم مامان کیسه آبم پاره شد مامانم گفت ناراحت نشو هیچی نیس سریع ب همسرم زنگ زدم رفتیم بیمارستان اخه من هنوز ۳۵ هفته بودم خیلی ترسیدم پرستار گفت باید معاینه بشی نزاشتم انقد استرس داشتم اونم عصبانی شد گفت نمیزاره یکی دیگه منو معاینه کرد با بدبختی گذاشتم گفت هنوز ی سانت بازی برو بالا آمپول فشار میدیم بچه بیاری خلاصه من فقط گریه میکردم من تا اون شب فقط آب خارج میشد ازم با خون یهو نصفه شب ضربان قلب پسرم افت کرد پرستار ترسید گفت این دکتر کی میاد دوبار ضربان قلب پسرم افت کرد منم فقط گریه میکردم تا بالاخره صبح روز بعدش ساعت ۸ گفتن برو اتاق عمل اورژانسی باید عمل بشی ومن از خوشحالی نمیدونستم چکار کنم چون از طبیعی میترسیدم خلاصه نگرانی خونواده هامون و خودم ک اون شب هیچکس نخوابید پسرم ساعت ۸ صبح بدنیا اومد تو این ی سالی ک گذشت خیلی چالش خیلی استرس داشتم ولی خداروشکر بابت وجودم پسرم تولد پسرم مبارک باشه😘😘😘
مامان ادریان مامان ادریان ۱۴ ماهگی
ادامه تاپیک قبل


گفت بخواب خونه مادر شوهرم پایین بود { 2طبقه } رفتم گفتم مامانی یه درد عجیبی دارم که رفته ولی می‌خوام برم بیمارستان گفت باشه برم نانوایی میام منم قبول کردم رفتم بالا قدم زدم تا 8 رفتم پایین گفتم شاید حاضر شده دیدم خوابه 🙄گفتم مامانی پاشو بریم گفت باشه و رفت نانوایی رفتم بالا تا هشت و نیم باز اومدم دیدم تازه اومده و سفره صبحونه پهن کرده پسرش و رفت بیدار کرد منم به زور خودم و نگه داشتم و واکنش نشون نمی‌دادم اومد و صبحونه خورد و منم طاقتم تموم شد اسنپ زد و قبول کرد بعد ده دقیقه حدود 25تا 35 دقیقه راه داریم تا بیمارستان رسیدیم اونجا ساعت شد 9.10 دقیقه ریکاوری شلوغ بود بلاخره نوبتم رسید ساعت شد 10.20 گفت برو معاینه شو رفتم معاینه انجام دادن اورژانسی فرستادن بالا ساعت 10.40دقیقع رفتم طبقه بالا {بخش زایمان} بعد یه دانش جو بار اولش بود اومد کیسه آب و پارع کرده و همون یه نفر قرار بود زایمان من و انجام بده و گفت میخوای آمپول بزنم دردت بره منم گفتم آره اپیدورال و زد و آروم شدم تا ساعت یازده بود که آمپول و زد و گفتن تا مدفوع نکردی صدام نزن 🙄
مامان گل پسرها و بانو مامان گل پسرها و بانو ۱۶ ماهگی
بیایین براتون تعریف کنم دیروز رفتم پیش دکترم
اونجا تاریخ عمل و اینارا مشخص کردیم شد 3/10
حالا بیایین یکم راهنماییم کنید دکترم گفت بیا بیمارستان امام حسین یا سینا که هزینه امام حسین با اتاقق خصوصیش و اینا برام 22در میاد که گفتم مشکل مالی دارم گفت پس بیا هاشمی نژاد ولی من 9تومن زیر میزی میگیرم که بیام اون بیمارستان خداییش اولش زورم امد ولی چون به کارش اعتماد دارم و تجربه یه سزارین پیشش داشتم گفتم بهت خبر میدم واسعه بیمارستان حالا من این پولو دارم حول و هوش 30تومن همسرم روبراه کرده برا سزارینم
از اونجایی که من همراهی ندارم اگه برم هاشمی نژاد هیچکی نیست دستمو بگیره حتی با بچه کوچیک شکم باز شده همسرمم که نمیزارن بیاد تو بخش ولی اگه برم امام حسین هزینش کلا میشه با زیر میزی 17تومن با اتاق خصوصی 22-23 در عوض همسرم هست کارای بچه را میکنه خودمو کمک میکنه کارامو بکنم نظرتون چیه بنظرتون چیکار کنم
هاشمی نژاد برام با هزینه بیمارستان 10تومن نهایت در بیاد
ولی امام حسین 23تومن میشه همسرم میگه واسعه من فرقی نمیکنه هر کدوم فکر میکنی بهتره همونجا میریم
بنظر خودم امام حسین رسیدگیش اگع اتاق خصوصی داشته باشم بهتره از هاشمی نژاده که پره دانشجوعه
گفتم با شما هم مشورت کنم
مامان وروجکم🐣🍫 مامان وروجکم🐣🍫 ۱۶ ماهگی
پارسال همین روز و همین ساعت ک کوچولو بدنیا آمد وساعت ۱۱:35دقیقه بدنیا آمد من ۷ خرداد رفتم بیمارستان قبل از اینکه برم بیمارستان مراقبت داشتم رفتم بهداشت و ماما وزنم گرفت گفت وزنت خیلی رفته بالا تو یک هفته ۸ کیلو اضافه کردم و گفت خطرناکه باید الان بری متخصص من ساعت ۱۰رفته بودم بهداشت و گفت عصر برو و برام نامه نوشت و ومن وقتی که از بهداشت برگشتم خیلی ترسیده بودم و عصر شد ورفتم متخصص نبود و یه متخصص دیگه هم رفتم گفت الان نوبت نمیدم برگشتم صبح شد و بهداشت زنگ زد جواب ندادم و به شوهرم زنگ زدن و گفتن ب همسرت بگو بیاد بهداشت و من رفتم بهداشت بعد ماما گفت رفتی متخصص و من گفتم بله گفت پس نامه کو اون نامه ک برام نوشت باید بدم متخصص و متخصص جوابش تو نامه بنویسه ببینه ج مشکلی دارم و من بش گفتم آره رفتم ولی نامه تو خونه موند یادم رفته ببرمش با خودم و بعد ماما داد زد چرا نرفتی مگه من بخاطر خودم بت میگم برو برا سلامتی تو وبچه میخوام ومن ساکت هیچی نگفتم و خلاصه گفت باید عصر بری و من رفتم و متخصص بود و قبلا من خ ماما خصوصی هم گرفته بودم و رفتم برا ماما خصوصی قبل از اینکهبرم متخصص و جریان بشگفتم و برا سونو و آزمایش نوشت سونو و آزمایش انجام دادم ورفتم متخصص آزمایش و سونو نشونش دادم و سونو گفت خوبه فقط آزمایش گفت پلاکت خونت ‌پایینه اگه همین امروز زایمان نکنی خونریزی میگیری وخطرناکه هم واسه تو هم واسه بچه گفت الان پاتو میزان بیرون مستقیم میری بیمارستان من برگشتم خونه وسایلام جمع کردم رفتم بیمارستان و وجریان گفتم بعد آزمایش ازم گرفتن و من خیلی ترسیده بودم و دوست داشتم شوهرم پیشم بمونه بعد گفت شوهرت صدا بزنن ک بیاد امضا