۲ پاسخ

پسر منم دقیقا همینه 🥲

پسر منم همین بود .باز پسرمن هنوزم دست به خاک و زمین نمیزنه، اما یک مدت همش می‌بردم خونه دوستم و خونه خواه شوهرم که چندتا دختر دارن ، دخترا خیلی زرنگن و اکثرا پسرها از دختربچه های که یکم ازشون بزرگترن ،حرف شنوی دارن ،میبردم اونجا غرق بازی میشدن وسط بازی خوراکی و غذا و میوه میدادم ، از بقیه تقلید میکرد و میخورد تا عادت کرده . قبلاً کیک یکم بدستش میچسبید زود نق میزد و کبک مینداخت ،اما چند وقت همش بردمش عادت کرده.خبلی بهتر شده. البته هنوز غذاهای که با نون باید لقمه کرد رو خودم بهش میدم چون یاد نگرفته اما برا بقیه راحت شدم. طی روز بهش میوه و خوراکی بده تا عادت کنه، من اکثرا زودتر به پسرم غذاش میدم و برا خودم و شوهرم یکم دیرتر غذا میخوریم ،بهش پیله نمیکنم که غذات تموم کن یا الان بیا بخور. راحت بگیر ،غریزه بچت راهنماییش می‌کنه . من قبلاً خیلی برا غذای پسرم حرص میخوردم. اما از وقتی بهش سخت نمی‌گیرم ،دیدم خودش ناخودآگاه به اندازه میخوره، به پسرت اعتماد کن

سوال های مرتبط

مامان مهتا مامان مهتا ۴ سالگی
مامانا حال روحیم خیلی خرابه بااینکه دخترم به شدت اذیت می‌کنه توخوذدن خوابیدن حتی به لحظه براخودش بازی نمیکنه دایم چسبیده به من یاباباش برا بازی و بیرون اصلا بدون من جایی نمی‌مونه حتی با باباش وحتی یه دقیقه وقت بزاخودم ندارم شوهرم خسته شده میگه بفرست مهد باید بره پیش یک میگه اونجا بازی می‌کنه خسته شدم دایم میگه بازی کنین اما من و دخترم تاحالا اصلا ازهمه جدانبودیم حتی برا یه روز چون کسی رو نداشتم دایم نوخونه بامن بود همه جا حالا می‌دونم مهتا بدون من مهد نمی‌مونه منم بدون اون تو خونه نمیتونم بمونم بااینکه به شدت خستم امافکراینکه از دو بعداز ظهر تاهفت نیست وبایدتوخونه بدون اون باشم نمیتونم تحمل کنم هیچ‌چیزی لذتی ندارن بدون اون نه ببرون نه خوردن تنهایی حتی به بستنی نمی‌دونم چه مرگمه به شوهرم میگم نمیتونم بفرستم مهد تحمل کنم دوتایی خسته ایم فقط ترخدا شعارندید سال دیگه بایدبغرستی اجباره خودم می‌دونم این حال لعنتی وچه کنم
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
بچه ها من سفت و سخت موندم چه کنم دلم‌می خواد بدونم جای من بودید چه تصمیمی می گرفتید؟؟؟درمان ماهلین رو ادامه میداد یا ولش می کردید آخه من نیبینم تو خونه همه چیش خوبه به خدا با دلوین فرقی نمی کنه از همه لحاظ مشکل من حالا این پز پی نگفتنشه که اونم گذاشتم با گذر زمان درست بشه بعد ماهلین یه جوریه که به یه غریبه نیرسه خیلی ارتباط نمیگیره و زود قاطی نمیشه دکترش میگه دیگه بعد ۶ ماه که داره میاد باید ارتباطش باهام خوب شده باشه با دوتا فیلم بهش ثابت کردم که ماهلین من فقط خجالتیه و در نهایت اعتماد به نفس پایینه داره اگر نه دوبه دو با هم از دیوار راست بالا نیرن و منو واقعا خسته کردن🙄نمی دونم تشخیصش واسه یه دکتر اینقدر سخته از اون طرف با مشاور مهدشون صحبت کردم میگه خوب قاعدتا بعد این همه مدت باید ارتباط بگیره خانوم دکترم طبق همون میگه این مشکل داره ولی از نژر خودم به خدا پشکل حادی نیست من از اول به خاطر نگفتن پی پیش بردمش که تا گفتم گفت ماله آی کیو و این حرفا قضیه رو ربط داد به چیزای دیگه ک کلا از پحور اصلی درمان خارج شد الان واقعا موندم چه کنم یه دلم میگه ادامه بدم یه دلم‌میگه نه چه پولیه واقعو این سری هم‌که رفتم ویزیت رو کرده ۸۵۰ که با هزار التماس شد ۷۵۰ هفته ای یه بارم باید ببرمش بابام‌که مدام میگه به خدا کلک پوله این بچه هیچیش نیست خیلی هم زیرک و باهوشه ولی دکترش توقعش خیلز بالاس مشاورش مبگه اگه اینجوری نباشه فردا اگه این بچه خوب نشد میای یقه ی دکترو میگیری که تو گفتی خوب میشه ولی نشد الان ازتون راهنمایی می خوام ببینم جتی من بودید چا تصمیمی می گرفتید؟؟