۱۴ پاسخ

تجربه من اینه که بچه باید از کلاسهای مستقل شروع کنه،بعد وارد این محیط ها بشه

گلم اخه کوچیکه چرا عجله میکنین 🤔

عزیزم ادامه نده.وگر‌نه از مهد زده نیشه و ترس و اضطراب تمام وجودشو میگیره.ببرش کلاس جدایی ایمن که مرحله ای ازت حدا بشه و بعد مهد ثبت نام کن.یا اگر جدایی ایمن اطرافتون ندارید،یه کلاس سفال یا نقاشی ای جیزی که دوسداره تو فرهنگسرا ثبت نام کن ک مشکلی با حضور مادر نداشته باشن بعد کم کم خودش یاد میگیره

من از کلاس هایی که خودمم اجازه حضور داشتم شروع کردم
و بعد چند هفته باهم رفتن کلاس چند بارم دم کلاس نشستم
الان ۳ روز در هفته یکساعت میره پیش یک دیگه خودش تنها سر کلاس میشینه
و

عزیزم وقتی امادگی نداره اصلا اذیتش نکن بعدا زده میشه و میترسه حتی ابتدایی بره
دختر منم پیش 1 هست ولی نفرستادمش بجاش کلاس زبان اینا میبرم تا عادت کنه

وایی منم امروز پسرم بردم کلاس زبان باز بدون من نموند امیدوارم تا پیش دبستانی درست بشه

پسر منم مرداد ۱۴۰۰ هست اصلا پیش یک نمی برم
باید ۱۲ سال مدرسه بره . چرا با پیش یک اذیتش میکنید و وادارش میکنی ۱۳ سال مدرسه بره

پسر منم نمیره تو کلاس . منم خیلی ناراحتم نمیفهمم باید چکار کنم . منم دقیقا شرایط شمارو دارم

براش کادو چیزی بخر من دخترم بود الان چند روز میبرمش امروز مداد شمیی خریدم ی واشکی دادم ب مربی بهش بده تشفیق بشه خیلی خوشال شد 🙂

منم پسرم همسن پسر شماس میبرم کلاس موسیقی یک ساعته کم کم عادت کرد که من برم تنها میره کلاس از بچه شما کوچیکه واسه اینکه چهار ساعت ازت دور باشه بزار سال دیگه بره امسال یه کلاس دیگه بره خیلی بهتره کم کم جداش کن

مدیریکه تزش باشه بچهدچن روز گریه کنه درست میشه به درد اینجور کارها نمیخوره
مربی باید بیاد با بچت ارتباط بگیره
من پسرم از سه سالگی کلاس بردم خودم توابل صندلی گذاشتم گنار کلاس نشستم تا کم کم تنها بمونه

سال بعد باید میرفت پیش ۱

بعضی از پیش ها تو مهدکودکه اونجا میگن ایرادی نداره مادر باشه ببرش اونجاها

کلاس نقاشی مثلا کلاس بازی مهد کودک یه جایی که آروم آروم یاد بگیره بدون تو بودن رو بعد بره مدرسه معلومه بچه ای که اصلا ازت جدا نبوده اضطراب و لستر میگیره

سوال های مرتبط

مامان 🌈Nil مامان 🌈Nil ۴ سالگی
خانوما شده تا حالا حس کنین معلم بچتون، نه از شما نه از بچتون خوشش نمیاد؟؟
چیکار میکنین؟!
دخترم ۱ ساله میره کلاس آیمت، امروز برای اولین بار ،سر کلاسشون ،رو صندلیش ،های های گریه میکنه ،که معلم درو باز کرد خیلی بی اعتنا گفت مامان نیلا ،بیا نیلا بی دلیل نشسته گریه میکنه!!!!خودشم رفت پیش اون یکی بچه ها که درسشو ادامه بده!!!
رفتم پیش دخترم پرسیدم چی شده، کی اذیتت کرده؟؟اونم با صدای اروم گریه میکرد و میگفت مامان فقط بریم خونمون!!
معلم هم با عصبانیت به من گفت یعنی چی خانوم ، چرا اینطوری میگین!! هیچکسی با نیلا کاری نداشت!
منم دست بچه رو گرفتم اوردمش خونه تو مسیر هم هق هق گریه میکرد اصلا نمیگفت چی شده!
تا اینکه تو خونه طبق حدسیات قبلی خودم که قبلا هم شنیده بودم،
فهمیدم که پسر دوستم توی کلاسشون بهش گفته، نیلا بلد نیس بنویسه!!!
اینم بغض کرده و فشار اومده بهش و گریه کرده!
من الان چه خاکی تو سرم بریزم که دخترم میگه دیگه نمیرم کلاس؟؟
دلم گرفته خودمم استرسی شدم!
موندم اون پسر بچه رو دیدم چی بگم بهش؟؟؟به معلم چی بگم که با بچم لج نیفته؟! به لج
مامان گرشا مامان گرشا ۴ سالگی
سلام‌مامانای الرژیک عزیز خوبین . بچه هاتون خوبن؟

یه سوال داشتم ازتون خواهش مییکنم‌نظرتونو بگین
گرشا خیلی روحی اسیب دیده بود به خاطر شرایط سعی میکردم جایی نریم
به شدت از ادما میترسید . هم یه گوشه افتاده بود
ذهنش مثل هم سن و سالاش فعال کار نمیکرد . بپر بپر نمیکرد . دوستی هم نداشت که باهاش بازی کنه .
خوب در جریانید باید امسال میرفت پیش ۱ثبت نام نکردم ولی سال بعد ضروریه
بعدشم مدرسه
حالا گرشا از ادما به دور بود هر کی و میدید پشت من قائم میشد .
شوهرم میگفت نکن این کار و این پسره اسیب میبینه . پسر خاله اش چ ن پدرش دوست نداشت با کسی رفت و امد کنه ادمیزاد نمیدید اخر سر پسر بیچاره افسردگی حاد گرفت و تو ۱۸ سالگی خودکشی کرد .
همش به من‌میگفت بچه رو داری نابود میکنی
من گرشا رو بردم کلاس خلاقیت نوشتن که هم سن و سالاش و ببینه
از طرفی خوب هم صحبت نمیکرد دیر زبون باز کرد
میگفتم برای راه افتادن باید بره پیش بچه ها و دوست پیدا کنه . حالا تمام این مسکلات تا حدودی تو یه ترم کلاس خلاقیت حل شده
گرشا دوست پیدا کرده اسم دوستاشو میدونه حرف زدنش خیلی بهتر شده و افسردگی اون دوران و من نمیبینم
ولی مشکلات دیگه ای دارم
در هفته دو جلسه کلاس ۱ساعت و نیم داره
مربیش میگه باید یه خوراکی بیاره یا لقمه یا میوه 😔تا حالا چیزایی گذاشتم که الرژی داره بهش ولی با سیتیریزین و اینا کنترلش کردم ولی کم اوردم دیگه
میوه هیچی نمیتونه بخوره با سیب و موز و گلابی که گاهی میدم هم مشکل داره
جدیدا خیلی رفلاکس میشه و دائم داره اب دهنشو قورت میده . به خدا کم اوردم فردا کلاس داره مثل همیشه که روز قیلش کلاس داره زانوی غم بغل گرفتم
مامان حسین مامان حسین ۴ سالگی
یعنی این بچه یه کارایی میکنه که من تو هیچ بچه ای ندیدم اذیتاش آزار دهنده اس نمیدونم چیکار کنم ...
همش میگم کاش شیطنت می‌کرد بدو بدو می‌کرد بپر بپر می‌کرد ولی این کارارو نمیکنه مثلا یه نمونش اینه که مثلا سفره میندازیم غذا بخوریم انگار که یه بچه ی دو سالس میاد سفره رو به هم میریزه دیشب کاهو آورده بودم کنار غذا اومد نشست همه رو پخش خورد کرد و پخش کرد این ور اون ور نزاشت بخوریم، تخمه میاریم بخوریم نمیزاره میاد پخش میکنه تو خونه، از سر و کول همه بالا میره میزنه، خواهر کوچیکم رو میزنه حتی میره رو دوش شوهر خواهرم میشینه یعنی یه کارایی میکنه عجیب غریب اصلا با اسباب بازی‌اش بازی نمیکنه میره جعبه دستمال کاغذی برمی‌داره خالی میکنه تو خونه کارایی که تو دو سالگی هم دیگه بچه ها انجام نمیدن میره آب برمی‌داره میریزه رو مبل ها
همش هم حرف میزنه و میپره وسط حرف دیگران مثلا من و همسرم اصلا نمیتونیم دو کلمه با هم حرف بزنیم یه جا مهمونی هستیم اجازه نمیده هیچ کس با من یا باباش حرف بزنه
نمیدونم دیگه چیکار کنم