تجربه من از زایمان طبیعی..
شب۲۲شهریور ساعت ۱۰شب با ماما همراهم هماهنگ کردم و رفتم بیمارستان معاینه م کرد و گفتن ۲/۵سانتی نهایتا ۳بشی، nst گرفت که ضربان قلب جنین چک کنه گفتن همه چی خوبه بذار این داده ها رو بفرستم برای دکترت ببینم نظرش چیه دکتر جواب دادن برم خونه و فعلا وقت بستریم نیست و فردا عصر برم پیشش ببینه پیشرفت کردم و دهانه رحمم بازتر شده یا نه شبش رفتم خونه و تا صبح درد پریودی شدیدی داشتم از صبح فردا تا عصر فقط و فقط ورزش و ورزش کردم دردهام هر لحظه داشت بهم نزدیک تر میشد از فاصله های یک ساعتی به یک ربی رسید عصر که ویزیت شدم بعد معاینه گفتن نهایتا ۴ سانتی میتونی بری برای بستری به محض رسیدن به بیمارستان بازم معاینه شدم و nstهم گرفتن گفتن فعلا ۳سانتی دکترا زیاد میگن برو حیاط پیاده روی کن تا ساعت ۹/۵شب تو حیاط فقط و فقط پیاده روی کردم با همسرم و هر بار میومدم میگفتم دردام بیشتر و بیشتر شده معاینه و nst میگرفتن میگفتن بازم وقت بستریت نیست خلاصه ساعت ۹ شب با گریه رفتم طبقه بالا و گفتم دیگه نمیتونم فاصله ی دردام ۲ثانیه شده البته حدود نیم ساعت آخر به دو ثانیه رسیده بود و فقط تو بغل همسرم تحمل میکردم دردام رو.. بالاخره آخرین معاینه و nstگرفتن گفتن لباساتو بپوش برای بستری گفتم دستشویی دارم گفتن زور نزنی..

تصویر
۱ پاسخ

اون روزی بیمارستان یه خانمی با درد اومد دکتر گفته بود4 سانتی برو بستری شو زایشگاه میگفت نه 2/5 سانتی الان وقت بستریت نیست

سوال های مرتبط

مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۵ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دوم#

روز چهارشنبه ۱۱ تیر از غروب بعد داشتن رابطه بدون جلوگیری دردام خیلی زیاد شد و فاصله کم اما باز قابل تحمل بود اما به وضوح مشخص بود تاثیرش . شب رو با قرص مسکن استامینوفن صبح کردم اما ساعت ۴ باز بیدار شدم نتونستم بخوابم درد کولیکی توی کمرم و قسمت لگن داشتم که می‌گرفت ول میکرد صبح شوهرم رو بیدار کردم که بریم بیمارستان اما چون بیمارستان خصوصی کمی از ما دور بود گفتم بریم دولتی معاینه بشم اول که آیا اصلا تغییر کردم یا نه بعد برم رفتم بیمارستان و اونجا گفتن ۲ سانتی نوار قلب بچه رو گرفتن خوب بود و گفتن فعلا زایمانی نیستی برو دردات بیشتر شد بیا منم ساعت یک ظهر آمدم خانه ماما بیمارستان گفت افاسمان خوبی داری عصر بیا دوباره معاینه شو اومدم ورزش کردم حمام کردم رو توپ کار کردم دردام بیشتر شد شدتش فاصله ش هم کمتر شد تقریبا زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان خصوصی که بهت نامه دادم معاینه کنن رفتم اونجا معاینه شدم گفت ۲ فینگری تعجب کردم با این همه درد که بیشتر شده چرا هنوز ۲ سانتم اونجا هم نوار قلب دادم خوب بود اما چون درد داشتم و انقباض ثبت شد بستری شدم ساعت ۱۰ شب برای زایمان طبیعی عصر قبل از اینکه بیام بیمارستان دکترم گفت روغن کرچک بخور و مایعات و غذا نخور یا خیلی سبک منم روغن خورده بودم خیلی روان شدم اسهال معده مم خالی بود گفتن آبمیوه و کیک بخور برای nst دردام هی داشت بیشتر میشد با فاصله کمتر تا ساعت ۱۲ شب درد داشتم اومد برام آمپول فشار زد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی تقریبا و دردام خیلی زیاد بود اما باز یه جوری تحمل میکردم تا اینکه ده دقیقه بعدش اومد آمپول فشار زد یعنی ساعت شد ۱۲:۳۰ من حس کردم دارم میمیرم از درد وحشتناک بود زنگ زدن دکترم خودشو رسوند
مامان ساحل و سهیل 🤍 مامان ساحل و سهیل 🤍 ۷ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمان بچه دومم
من روز ۱۲ صبح حالم خوب بود پاشدم خونه جمع کردم رفتم خونه مامانم از اونجا اومدم یکم درد داشتم فقط رفتم صدا قلب بچه گوش دادم گفت ۱ سانتی خوبه قلبش برو پیاده روی کن
من اومدم خونه یکم ورزش کردم و پیاده روی کردم و رفتم ی دوش گرفتم
اومدم آماده شدم تا برم ان اس تی
رفتم ان اس تی و همه چی خوب بود معاینه کردن گفتن دو سانتی بستری نکردن گفتن هنوز زیاد مونده تا زایمانت برو خونه هر چی گفتم بستری کنید بستری نکردن راهم دور بود
اومدم خونه خمین ک رسیدم خونه نیم ساعت بعدش ی چی انگار ت دلم افتاد پایین تق صدا داد کیسه آبم پاره شد
و راه افتادیم تا بیمارستان ۱ ساعت راهه دردام‌داش شروع میشد رسیدم بستری کردن معاینه گفتن ۳ سانتی
دردام اولش قابل تحمل بود رفته رفته با سرم بیشتر شد هر ۱ دقیقه ۱ بار بود دیدن دردام زیاده اومدن سرم قطع کردن
گفتن ببینم درد عادی خودت چقد خر ۵ دقیقه ی بار شد گفتن اگه حس مدفوع داشتی مارو صدا کن صدا زدم اومدن دیدن گفتن ۴ سانتی
کردم از درد انقد جیغ داد زدم
رفتم سرویس واسه ادراد ک وقتی اومدم دردم بیشتر شد جیغ زیاد شد گفتم ی چی داره میاد بیرون انگار ک اومدن نگا کردن گفتن ۷ سانتی بردن زایشگاه انقد روز زدم میگفتن نمیخوایم پاره بشی ولی انقد زور زدم خودم پاره شد پوستم بدون اینکه اونا تیغ بزنن
ساعت ۴و ۴۰ دقیقه پسرم ب دنیا اومد همه دردام ر راحت شدم اون لحظه بعد اینکه اومد بخیه بزنه بهم یکم درد داشتم فقط
پسرم ساعت ۴ و ۴۰ دقیقه ب دنیا اومد دادن بغلم الانم فعلا بستریم تا فردا سر زایمانم برای همه مادرا دعا کردم انشالله همه بسلامتی راحتی زایمان کنن بچه اشون بغل کنن
من ک با اینکه بچه دومم بود سخت زایمان کردم
مامان چیـپَّلُـوك🐨🤍 مامان چیـپَّلُـوك🐨🤍 ۳ ماهگی
مامان اسما مامان اسما ۳ ماهگی
تجربم از زایمان طبیعی:😁
یکشنبه رفتم مراقبت و ان اس تی هم دادم بهم گفتن اینا درد زایمان هست و برو بیمارستان
از اونجایی که ما شهرستان هستیم و باید میومدم یزد عکس ان اس تیمو برای دکترم فرستادم اونم گفت بیا ولی من خیلی درد زیادی نداشتم دیگه اومدیم و مستقیم رفتیم بیمارستان گفتن دهانه رحمت هنوز کامل بسته هست و بستری نمی‌کنیم برای ۲۸ هفته پیش دکترم نوبت داشتم رفتم اونجا و گفتیم سختمونه که بخواییم دوباره برگردیم دیگه همینجا میمونیم اونم معاینه تحریکی کرد گفت ۲ سانت باز شدی و من صبح شیفت هستم بیمارستان بیا اگه شد بستریت میکنیم
دیگه من تا آخر شب یکم پیاده روی کردم و ورزش انجام دادم
صبح رفتیم معاینه کردن گفتن هنوز همون ۲ سانته نمی‌تونیم بستری کنیم برو ورزش کن راه برو پله بالا پایین کن عصر بیا ببینیم شرایطت چجوریه
عصر رفتم گفت ۴ سانت شده بستری میشی
بستری کردن ولی خدا خیرشون بده گفتن میزاریم تا خودت دردات شدید بشه من داشتم ولی زود ول می کرد
دوشنبه عصر بستری شدم فقط ضربان قلب و فشار و اینا می گرفتن و هر سه تا چهار ساعت یکبار هم ان اس تی وصل می کردن و بعدش معاینه می کردم هر سری یک سانت بیشتر شده بود منم فقط تو اتاقم راه می رفتم و ورزش می کردم
ظهر سه شنبه ۸ سانت باز شده بودم ولی سر بچه فیکس نبود
ساعت ۳ بعد ظهر گفتن دیگه کم کم وقتشه کیسه آبم باز کردن تا ساعت ۶ونیم دردام خیلی شدید بودن و اونموقع دیگه سر بچه هم فیکس شده بود خداروشکر اومدن بالای سرم کمک کردن نزدیک ۹ بود که سر بچه اومده بود پایین رفتم اتاق زایمان و ۹و ۳ دقیقه شبم دنیا اومد 🥹
حدودا ساعت ۱۱ هم رفتم تو بخش و امروز ظهر هم مرخص شدیم
مامان قندعسل🍯 مامان قندعسل🍯 ۱ ماهگی
و بالاخره تجربه های من از زایمان طبیعی با اپیدورال

خب طبق پستای قبلی بهتون گفته بودم توی هفته ۳۶ سرکلاژ رو باز کردم و موقع معاینه یکسانت /یکسانت و نیم بودم
شروع کردم بیشتر و بیشترورزش انجام دادن و پیاده روی
جوری که شبا از درد خواب نداشتم
خلاصه توی هفته ۳۸ و ۴ دکترم بهم گفتن برم پیششون معاینه تحریکی
وقتی رفتم ایشون گفتن همون یکسانت و نیمم
توی اون دو هفته هم ماما و هم دکترم بهم گفته بودن رابطه خیلی تاثیر داره توی نرمی دهانه رحم ولی از اونجایی که همسرم میترسید رابطه نداشتیم اصلا
ولی دوباره بعد از معاینه تحریکی دکترم درباره رابطه پرسید و من بعد از مطب به همسرم گفتم که تو با رابطه واقعا به من کمک میکنی و نترس و این حرفا
خلاصه من بعد از معاینه تحریکی رابطه نسبتا عمیق داشتم و نیمساعت بعد رابطه هم با همسرم رفتیم یکساعت پیاده روی و شبش دیگه داشتم شکااااافته میشدم
رفتم خوابیدم و ساعتای ۳ با درد بیدار شدم
زیردلم سفت میشد و درد پریود ولی کم
هنوز نفهمیدم فکر کردم مثل قبلا زود تموم میشه
تا از ساعت ۵ منظم‌شد و هر ۴ دقیقه میگرفت
به ماما همراهم زنگ زدم و گفت احتمال زیاد دردات شروع شده و پاشو ورزشاتو انجام بده
تا ساعتای ۹ ورزش کردم و اب گرم به کمرم میگرفتم و بعد دوباره یکساعت رفتم پیاده روی
ساعتای ۱۱ رفتم پیش ماما همراهم و معاینه شدم گفتن نزدیک ۲ سانتی و فکر نکنم وقتش باشه
برو یچیز شیرین بخور واسه ان اس تی
رفتم یچیزی خوردم و اومدم و نوار قلب گفتن خیلی خوب نیست بخاطر حرکاتاش
و دوباره معاینه شدم و دیدن نزدیک ۳ شدم😵‍💫
گفتن پیشرفتت خوبه و برم بیمارستان کارای بستریو بکنم تا میان
خلاصه منم اصلااااا حواسم به تاریخ دیروز نبود ۱۴۰۴/۰۸/۰۸
رسیدم بیمارستان و بشدتتتتت شلوغ بود
مامان توت فرنگی مامان توت فرنگی ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال ( پارت ۲ )
دیگه رفتم خونه و سه روزی که تا زایمانم مونده بود رو شروع کردم به ورزش و پیاده روی روزی یک ساعت و نیم پیاده روی میرفتم و یک ساعت هم ورزش کردم
روز زایمانم بدون درد رفتم بیمارستان معاینه کردن هنوز ۲ سانت بودم بهم گفتن از کی آبریزش داری گفتم آبربزش ندارم گفتن چرا کیسه آبت سوراخ شده😐 فکر کنم شب قبلش سوراخ شده بود که متوجه نشده بودم
ساعت ۶ و نیم صبح بستری شدم یه قرص دادن گذاشتم زیر زبونم و کیسه ابمو هم پاره کردن دردام کم کم شروع شد ولی شدید نبود یه کیسه آب گرم هم دادن گذاشتم رو کمرم دردام کم کم شدید میشد ولی بازم قابل تحمل بود مثل درد پریودی یکم شدید تر بدنمم شدید میلرزید که گفتن بخاطر سرمه چون سرده وارد بدنم میشه حالت تهوع شدید هم داشتم مدام استفراغ میکردم بعد یک ساعت یعنی ساعت ۷ و نیم باز معاینه کردن ۴ سانت شده بودم گفتن اگه ماما همراه یا اپیدورال میخوام بگم که گفتم هر دو رو میخوام اپیدورال بهم تزریق کردن ۵ دیقه بعدش همه دردام خوابید ماما همراهمم همون موقع رسید اولش چون یکم پاهام بی حس بود نمیتونستم پاشم ورزش کنم ماما همراه با روغن بچه پاهامو ماساژ داد بهترین قسمت زایمانم اونجا بود انگار همه خستگی بارداریم با اون ماساژه داشت خارج میشد😂 انقدرم ماما همراهم خوش اخلاق بود قربون صدقم میرفت خوراکی میزاشت دهنم اینا کلا خیلی خوب و مهربون بود بعد یک ساعت که بی حسی پاهام رفت از تخت اومدم پایینو ماما همراه بهم ورزش داد تا ساعت ۹ و نیم که تو واژنم احساس فشار کردم