مامانا
از تجربه حسي تون موقع از شيرمادر گرفتن بچتون بگين
دارم ديونه ميشم انقد اشك ريختم
تازه هنوز پروسه رو شروووع هم نكردم همش مقاومت كردم
حس ميكنم ميخان ازم بگيرنش
شوهرمم زياد حساي منو نميفهمه نميتونم باهاش درددل كنم دارم دق ميكنم😭😭😭

اولش ناراحت بودم بعد خوشحال ،چیه بابا همش ممه بنداز بیرون شیربده ،ادمم خودش ضعیف میشه ،سینه هم عین مشک دراز و اویزون

من فقط گفتم چ غلطی کزدم شیر خشک ندادم همین

وای من انگار دنیارو بهم دادن وقتی تصمیمم رو عملی کردم چون خیلی تو شیردهی اذیتم کرد خیلی،اما جدا از اون حس خیلی خوبیه فهمیدم بچم بزرگ شده میتونه خودش بخوابه بیشتر قبلم خودشو برام لوس میکنه نگران نباش این تحربه تموم میشه تجربه های بیشتر وشیرین تر رو تجربه میکنی

بقول دوستمون اولش ناراحت و بعدش خوشحاااالللل.
من ۱۰روز تمام گررریییه میکردم. اما الان میگم کاش زودتر میگرفتم انقد که راحت شدم

من انگاری بعد شیر گرفتن افسردگیم بیشتر شده😑

من ب قدری دخترم وابسته بود ک وقتی سینه ام میذاشتم دهنش خودم حالت تهوع میگرفتم
دیگه عذاب غذا نخوردن وزن اضافه نکردنش ب کنار
تو ی هفته ب طور خیلی ناگهانی گرفتمش
باور کن دوتامون خیلی خیلی راحت شدیم از هر لحاظ

منم همش ب همین دلیل گریه میکردم ولی واقعا اینطور نیست

من از شانسم مهمون داشتم..ینی خواهر شوهرم خونمون بود و اون باعث شد از شیر بگیرم..وگرنه من تا ۵ سالگیم شیر میخورد نمیتونستم از شیر بگیرمش..اون سرشو گرم میکرد ومنم سرم قاطی میشد..ولی تو دلم خیلی دلتنگش میشم

منم اولش همینطور بودم تو خواب نگاش میکردم گریه ام میگرفت ولی خوب بعدش دیگه راحت شدم هم خودم هم بچم

خیلی خیلی ناراحت بودم که دیگه قرارنبود خودش وبرام لوس کنه وبگه مامان شیرمیخوام یه روزکامل اشک ریختم برای من که خیلی تجربه ی بدی بود

چیه شب تاصبح خوابم نداره ادم ،شیر میگیری و راااااحت