چطورین بچه ها ...
وای من دیگه نمی‌کشم🥲


از ۶ صبح دو تاشون بیدار میشن تا ۱۱ شب
دیگه اعصاب برام نمونده ، امیرعلی کل روزو چیزی بخواد یا باب میلش نباشه جیغ میزنه ،قشنگ ریده ب اعصابم 😫
میاد محکم آوینا رو میزنه خیلیم مراقبمااا ولی بازم کار خودشو میکنه
اینقدر این روزا خسته میشم که اخرشب مثل الآن از خستگی خوابم نمیبره
کل روز در حال تمیز کردن خونه و رسیدگی ب بچه هام
بازم خونه کثیفه ،راه می‌ره میخوره می‌ریزه
بخدا کم آوردم 😭😭 مچ دستام و پاهام درررد می‌کنه ب کنار
سردردای عجیبی میگیره از بس جیغ میزنه در گوشم
فردا از صبح باید پاشم شام درست کنم برا همسرم ، خونه رو مرتب کنم
ساک بچه ها و خودمو جمع کنم ک عصر قراره با مامانم اینا بریم خونه ابجیم شهرستان ... نه اصلاح کردم نه دوش گرفتم همه کارا موند برا فردا ..‌
چرا ؟ چون آوینا و امیرعلی امروز پدرمنو درآوردن
یا آوینا بغلم بوده یا امیر رو پام 🥲🥺
ببخشید غر زدما شرمندتونم❤️

۱۳ پاسخ

عزیزم، خدا قوت... با این فکر که این روزها می‌گذره برو جلو 🫣🥴

الهیی بگردم عزیزم واقعا خیلی سخته وقتی آدم بهش فکرم میکنه خسته میشه گلم واقعا خستهه نباشید خواهر خدا بهت قوت بده عزیزدلم🥹

دقیقاااحال من

🥺 کاش میشد یه جوری برنامه ریزی کرد که بتونیم از پس زندگی بر بیایم... یکی از مشکلاتم من اینه که وقتی به پسرم شیر میدم ، دخترم حسودی میکنه... پسرمم کمبود وزن داره...

الان چند روزه کلا بهش شیر خشک میدم که خم کمبود وزن پسرم رفع بشه هم دخترم حسودی نکنه و هم پروسه شیر خوردن زودتر تموم بشه که بتونم به کارای دیگه برسم

ولی خیلی افسوس میخورم که برکت و نعمت شیر خودم داره حیف و هدر میشه
🥺

عزیز دلم درکت میکنم میگم ی روز فکر میکردی مامان دوتا فرشته کوچولو باشی و اینقد کار و گرفتاریای شیرین داشته باشی اون موقع ک‌مجرد بودی و بعد ازدواجت ک دوتایی بودین خخخخخ

منم بین دوتا بچم ۱سال و ۴ ماه هس
پدرمو در اوردن
بچه پشت سرهم خیلیییی سختههه

خدا قوت بهت من یکی دارم پدرمو درآورده یه هفته است میخوام آشپزخونه رو اساسی تمیز کنم نتونستم

وای خونه من که هی تمیز میکنم بازم میریزه من شبا کارام رو میکنم خونه رو تمیز میکنم و ناهار رو آماده میکنم بعد می‌خوابم ولی الان خونم ترکیده ظرف شویی پر ظرفه آشپزخونه ترکیده و حتی ناهار هم آماده نکردم همه مونده فردا صبح 🥺

دقیقا الان من از می ایستم سرپا
پاهام میلرزن از خستگی

عزییییزم خدا بهت توان بده ان شاالله
مادر بودن خیلی سخت ولی در عین حال شیرین

زیاد در مورد کار خونه به خودت س۷ت نگیر این روزا می گذره مهم اینه ۰طوری بگذرونیم مهایی که دوتا بچه کچیک داریم خونه که نباید همیشه تمیز باشه خودتو ادیت نکن درکت می کنم بعضی موقع انقد دیر میرم دستشویی سوزش می گیرم وقت نمی کنم

وای عزیزم ...منم همینطورم ب قول شما از خستگی خابم نمیبره

بیا غر بزن اینجا همه هم دردن .شایدد یکم آروم شدی خونه منم همینطور کثیفه تا الان داشتم جم میکردم ظرف میشستم حالا هم با دخترم داریم نقاشی میکشیم میگه دوست ندارم بخوابم😐.

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی وآوینا مامان امیرعلی وآوینا ۴ ماهگی
امروز خیلی خستم ،توان ندارم انگار

امیرعلی از ۴ صبح یهو تب کرد تا ۶ درگیرش بودم پاشویه کردم شیاف گذاشتم تا تبش اومد پایین
از ۷ صبح آوینا افتاد ب گریه کردن ، شیرشو دادم جاشو عوض کردم قطره دلدردشم دادم مونده بودم دیگه چیکار کنم
امیرعلی هم بچم با گلودرد بیدار شد اونم گررریه ک بیاد بغلم
نمی‌دونستم کدومو بغل کنم جفتشون باهم گریه میکردن
زنگ زدم مامانم اومد یکیشونو ساکت کرد و منم حاضرشون کردم
امیرو بردم دکتر ، زود هم برگشتم ولی رسیدم خونه آوینا شکمش میخواست کار کنه ببین نیم ساعت فیکس پاهاشو گرفتم بالا تا خانم کارشو کنه 😐
بعد ک راحت شد گرفت خوابید
همه کارای خونه مونده ، حس ندارم بلند شم
هرجور بود فقط تو حالو مرتب کردم ولی آشپزخونه و اتاق در انتظارمه 🥴
حالا میفهمم وقتی بهم میگفتن بچه شیر ب شیر خیلی سخته یعنی چی
واقعا یجاهایی کم میارم
اون موقع ها میگفتم نه بابا باهم بزرگ میشن
خدا الهی نگهدارشون باشه ولی الان میفهمم چه 💩 خوردم
بلانسبت همتون .. ☹️
مامان آراد 🐣 مامان آراد 🐣 ۹ ماهگی