۱۳ پاسخ

😂😍وای چقد نمکه این بچه 😂❤️

این داستان امیر علی با پتوی معجزه گر 😂😂باخودش گفته من برم ساکتش کنم تا مامانم کلافه نشده منو هم دیونه نکرده😂🤣😂

یه پارچه نازک سفید همین طور بزار روی صورتش و بردار چند بار این کار بکن زودتر خوابش می بره

پسرم خیلی حسودی میکنه همش گریه میکنه نمیزاره شیر بدم ب دخترم میگه بغلت نکن اذیت میشه طفلی چیکار کنم ۲۰ ماهشه پسر ت چند ماهشه

ماجراهای امیر علی و پتوش😂
کاش یه شبم پتوش قرض ما میدادین تا برا ما هم معجزه میشد😂

ای جون دلم عزیزززززززم چه بانمک

وااااایییی🤣🤣🤣🤣

الهییییی🤣🥰❤

واویلا خفه نشه

وای خیلی باحال بود حرکتش
یعنی ساکت شو دیگ بابا 🤣

🤣🤣🤣

پسر منم وقتی خابش میاد ولی نمیتونه بخوابه با دستم بالا نگه میدارم پتورو میبینم خابش میبرع بازش میکنم

به راه تنفس ش حواست باشه

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی وآوینا مامان امیرعلی وآوینا ۴ ماهگی
امروز خیلی خستم ،توان ندارم انگار

امیرعلی از ۴ صبح یهو تب کرد تا ۶ درگیرش بودم پاشویه کردم شیاف گذاشتم تا تبش اومد پایین
از ۷ صبح آوینا افتاد ب گریه کردن ، شیرشو دادم جاشو عوض کردم قطره دلدردشم دادم مونده بودم دیگه چیکار کنم
امیرعلی هم بچم با گلودرد بیدار شد اونم گررریه ک بیاد بغلم
نمی‌دونستم کدومو بغل کنم جفتشون باهم گریه میکردن
زنگ زدم مامانم اومد یکیشونو ساکت کرد و منم حاضرشون کردم
امیرو بردم دکتر ، زود هم برگشتم ولی رسیدم خونه آوینا شکمش میخواست کار کنه ببین نیم ساعت فیکس پاهاشو گرفتم بالا تا خانم کارشو کنه 😐
بعد ک راحت شد گرفت خوابید
همه کارای خونه مونده ، حس ندارم بلند شم
هرجور بود فقط تو حالو مرتب کردم ولی آشپزخونه و اتاق در انتظارمه 🥴
حالا میفهمم وقتی بهم میگفتن بچه شیر ب شیر خیلی سخته یعنی چی
واقعا یجاهایی کم میارم
اون موقع ها میگفتم نه بابا باهم بزرگ میشن
خدا الهی نگهدارشون باشه ولی الان میفهمم چه 💩 خوردم
بلانسبت همتون .. ☹️
مامان امیرعلی وآوینا مامان امیرعلی وآوینا ۴ ماهگی
مامان کنجد مامان کنجد ۲ ماهگی
خانوما دارم دیوونه میشم دیگه
اون از شوهرم که قرار بود اسم بچه رو امیرعلی بزاریم سرخود رفته به اسم علی گرفته( بعدا ازم معذرت خواهی کرد گفت به همه میگیم امیرعلی گرفتیم شناسنامه رو و امیرعلی صداش کنن)
اینم از خانواده شوهرم که هرچقد من و شوهرم میگیم امیرعلی هست اسم پسرمون باز علی صداش میکنن
امروز با مادرشوهرم رفتیم مهمونی اونجا همه به پسرم امیرعلی میگفتن این عمدا شروع کرد به علی صدا زدن، میدونه من ناراحت میشم چقد حرص و جوش خوردم اون اوایل زایمانم سر اسم، باز عمدا علی صدا میزنه
تو ماشین هم پیش شوهرم بهش گفتم مامان اسم پسر ما امیرعلی هست چرا هی اونجا علی صداش میزدین؟ عمدا جواب نداد و خودشو زد به کری
میخواست بگه که ینی تو رو آدم حساب نمیکنیم
چون اون اوایل یه بار از شوهرم پرسیده بود شوهرم می‌گفت از اسم علی خوشم میاد (به گفته شوهرم) ولی اینم بگم از اول ازدواجمون شوهرم میگفت پسردار بشم امیرعلی میزارم، یکی دو ماه مونده به زایمان نظرش عوض شده بود یکم ، می‌گفت علی. نذر کردم و....
روز زایمان هم که اومد ملاقات گفت چرا به همه گفتی امیرعلی (اون شب مونده بود خونه مامانش) برا همین میگم نکنه مامانش رو مخش کار کرده