۱۱ پاسخ

قطعا برا معلمش ثمین یا دوستاش هیچ فرقی نداره
مطمئن باش خصومت شخصی نداره و اتفاقی امروز اینطوری شده

به دخترت بگو دفعه دیگه خودت بگو خانوم به من ندادی
اشتباه ترین حرکت اینه بری به معلمش چیزی یگی
اون‌موقع بچه اعتماد به نفس نداره ولی فک میکنه باید یکی باشه حقشو بگیره

بنظرم دخالت نکن،این اتفاقا قوی ترش میکنه،باعث میشه دفعه بعد بره خودش ازشون بخواد
شاهان اینجوری شده،الان میگه وقتی صدامو نمیفهمه،ده بار صداش میکنم

این خیلی خوب که بهت میگه دختر من نگفته تا حالا این که تعریف کنه چه خبر بوده

اول باید احساس دخترت درک کنی و نگی ک مهم نیس.باهاش همدردی کن اول بعد بگو به نظر خودت دلیلش چی بوده و اینکه به معلمش گفته یا نه

من بودم میگفتم به معلمش...اتفاقا مربی هم تو کانالش ی بازی بود که بچه ها تک تک انجام بدن دیدم پسرم و یکی دونفر انجام ندادن پیام دادم لطفا پسرمو راضی کنید تو بازیها شرکت کنه هم برا اعتمادبنفسش هم اجتماعی شدن ...هدفمم از مهد همینه گفت اتفاقا گفتم ولی خودش نخواست گعت باشه به مرور بهترمیشه

اگه من‌بودم حتما به مربیش میگفتم

بنظر من پیام بده خصوصی که دخترم ناراحت اومد خونه اینو گفت بعد فیلمو دیدم ،فقط ثمین ندادین دلم برا بچم سوخت

بهش بگید لطفاً عکس ثمین هم بفرست بهش نشون بدم خوشحال بشه

یکم تحمل کن ببین ادامه میده یانه.دخترمنم میگف به همه مداد رنگیاشونو خمیربازیاشونو میده به من نمیده .چنددفعه تکرار شد رفتم گفتم وسایلش گم شده؟چون میگه هرجلسه همه بازی میکنن من نگا میکنم.جلسه بعد به هیچکس نداده بود تا برا دخترمو پیدا کرد

به نظر من پیام بده بهش بگو ثمین خیلی ناراحت شده که توی بازی شرکتش ندادین بازی هایی بکنن که همه بچه ها مشارکت داشته باشن

سوال های مرتبط

مامان آرتا مامان آرتا ۴ سالگی
سلام مامانها
همسایه پایینیم یه دختر داره که سه سال از پسرم بزرگتره حدودا یک ساله که باهاش رفت آمد دارم بخاطر اینکه بچه هامون بازی کنن باهم یه مدته که پسرم تنها پایین میره یا دخترش تنها میاد با پسرم بازی میکنه . چند وقته اون دختره زورگویی میکنه یا همش با پسرم سر بازی قهر میکنه پسرم چون بازی دوست داره حرفشو گوش میده اکثرا یک ماه پیش پسرمو هل داد صورت پسرم قشنگ چاک خورد علامتش هنوز هست که مامانش عذزخواهی کرد بعد گفت چون پسر من به لحظه اومد روی پاهاش دردش گرفت هلش داد منم گفتم آره چون بچه هستن پیش میاد اشکال نداره تو بازی
بعد دوباره هرروز همو میدین یا پسرم میرفت پایین یا دخترش میومد بالا البته دیگه حواسم قشنگ روشون بود که دوباره حل ندن همو بعد چند روز پیش پسرم رفت خونشون ایندفعه منم رفتم دیدم دختره عصبانی شده بخاطر اینکه چشماشو تو بازی خوب نبست پسرم میخواست پسرمو هل بده بزنه که مامانش سریع اومد جلوشو گرفت
الان من دیگه نمیخوام پسرمو بفرستم دیگه باهاش بازی کنه بنظرتون چی بگم که مامانش ناراحت نشه چون مامانش دوستم شده خیلی مهربونه اما بچه ش خیلی اذیت میکنه
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
تا حالا شده به سلامت روانتون شک کنید من امروزشک کردم تصمیم گرفتم که در حتما پیش روانپزشک. من دوتا بچه کوچیک دارم دخترم چهار سال ونیم پسرم دوسالشه. پسرم شیطونه البته مقتضی سنشه از اون زیاد ناراحت نمیشم اما دخترم متاسفانه تاخیر داره درکش خیلی پایینه حتی از پسرم که دوسالشه خیلی پایین‌تره بماند که برا سلامتیش همه کاری کردیم از انواع دکتر گرفته تا کاردرمانی و گفتار درمانی. بازی درمانی. نورو تراپی. خدارو شکر خیلیم پیشرفت کرده بلاخره با اینم کنار اومدم سپردمش دست خدا متاسفانه چون درکش پایینه خیلی خیلیییییی گریه میکنه خیلی سختم آروم میشه ولی این گریه کردنا منو دیونه کردن به مرز جنون میرسم گاهی حس میکنم پتانسیل اینو دارم که اون لحظه یه آدم بکشم در این حد روانی میشم. امروز یه چرت زد از خواب پا شد بی مقدمه شرو به گریه کرد هر چی خواستم آرومش کنم نشد گفت غذا میخورم هر چی خواست براش آوردم. گفتم فقط آروم شه اما نشد. عدسی خیلی دوس داره بخاطر اون اکثرا درست میکنم از دیروز یه مقدار مونده بود گفت اونو میخوام براش گذاشتم اما باز جیغ و گریه که نمیخورم. گفت نیمرو میخورم خواستم براش درست کنم انقد گریه کرد جیغ زد تخم مرغا از دستم افتاد شکست با تابه تو دستم انقد خودمو زدم انقد به سر و کلم زدم که الان همه بدنم درد میکنه بعدش زود رفتم تو اتاق در و بستم گوشام گرفتم تا صدای دخترم رو نشنوم انقد گریه کردم آروم شدم بعدش زنگ زدم مادرشوهرم که طبقه پایینه که ببرتش بلکه یکم آروم شه اونم اومد تا حال و روز منو دید یه لیوان آب سرد داد دستم دخترمم برد خداروشکر تا اون بردش آروم شد. اما من با اینکه آروم شدم اما هنوزم دستام میلرزه تپش،قلب دارم برا حالم نگرانم