تجربه زایمان طبیعی پارت دو
بود یبار مهربون بودم یبار عادی یجوری بودم یبار حالت دعوا داشتم خلاصه رو مود همیشگی نبودم و ب شوهرمم میگفتم من یچیزیم هست امروز مطمئنم.چون برای پسرم یهویی تو ۴۱هفته دردم گرفت اصلا فکر نمیکردم این دردام طبیعی باشه.تا اینکه رفتم سرویس و یک لک قهوه ای خیلی روشن دیدم جوری ک فک کردم توهم زدم انقد ک کم بود و بهش توجه نکردم چون برای پسرم اصلا لک بینی نداشتم.خلاصه اون شب گذشت و مامان من می‌گفت حالت چشمات عوض شده و ی خبری هست من میگفتم ن فک نکنم چون تو این بارداریم دردای زیادی داشتم فک میگردم مثل بقیه هست.خلاصه از ساعت ۱۲ شب نا ۴ صبح من نتونستم بخابم و هی دردام ول میکرد و میگرفت تا اینکه گفتم بزار ساعت بگیرم و دیدم بله دردا منظم هست و هر ۱۰دقیفه یکبار میگیره.شروع کردم ب جارو نپتون کشیدن و اسکات زدن و راه رفتن تو خونه میگفتم بزار بقیه بیدار ک شدن بگم درد دارم (از وقتی وارد ماه ۹شدم ورزش کردم پیاده روی و آدمه دادم پله و اسکات زیر دوش آبگرم گرفتم )

۵ پاسخ

طبیعی باخودت چی بردی ،وسایل شخصی،یکی میگه نوار خوبه،یکی میگه پوشک بزرگ اخرش نفهمیدیم چیکارکنیم

راجب خوراکت،راجب تحمل دردهات برامون بگو

شکم اول هم هستم نمیدونم دردچ شکلی ک هول نشم نمیخام سریع برم بیمارستان ک دست کاری نشم دلم میخاد بیشتر خونه باشم بعد ک غیرقابل تحمل شد برم بیمارستان

من سرکلاژ بودم ولی زیاد استراحت نکردم مثل شما پله دارم،تازه ی هفته اس بازکردم ورزش وپیاده روی ب صورت فشرده انجام میدم ولی دردمنظم سراغم نیومده،اناناس میخورم ب طبق ماماهمراهم،اسپند دودمیدم ولی نمیدونم کی دردام شروع بشه

خوش بحالت چقددلم میخاست طبیعی بزام و رو دلم موند شاید اگ نمیرفتم سزارین بچم هنوز تو شکمم بود

سوال های مرتبط

مامان سلین 🩵♥️یاسین مامان سلین 🩵♥️یاسین ۷ ماهگی
سلام مامانا چطورین
بعد چند روز اومدم تجربه زایمان تعریف کنم براتون
من از 36 هفته ورزش شروع کردم پیاده روی .پله بالا پایین کردن. زیر دوش اسکات زدن . حالت گربه گاو .ووووو۳۷ هفته هم تصمیم گرفتم برم بیمارستان دولتی و ماما همراه گرفتم برای خودم
دیگه هرروز ورزش میکردم زیر دوش اسکات میزدم تا 3۸ هفته رفتم معاینه ۱ سانت باز بودم گفت یه هفته وقت داری ۱ روز کامل احساس فشار داشتم ولی درد نداشتم فرداش درد داشتم رفتم گفت ۱ سانتی هنوز دردات بیشتر شد بیا اومدم خونه تا اومدم بخوابم دردم گرفت گفتم اینم بازم کاذب ولش کن رفته رفته دردام بیشتر شد درد داشتم نفس عمیق می‌کشیدم از دهن میدادم بیرون طوری که شکم تکون بخوره دردام تموم میشد اون دو دقیقه رو ورزش میکردم پله چهار دسته پا زیر دوش رفتم اسکات زدم. اسکات یعنی حالت نشسته روی صندلی ولی صندلی در کار نیست
از ساعت ۴ تا ۸ درد کشیدم طوری که می‌گرفت ول میکرد
وقتی درد داشتم نفس عمیق شکمی ولی تموم میشد ورزش میکردم
دیگه زنگ زدم ماما همراه گفت بیا بیمارستان این دیگه درد زایمان
تا رسیدن بیمارستان ساعت ۸ نیم بود
ادامه ...
مامان مهیار🤎🐻 مامان مهیار🤎🐻 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم