قسمت سوم شرح زایمان
و دقیق از ابتدای 36 هفته پیاده روی هرروز 01:30 ، پله نوردی روزانه 30 دقیقه و تمارین القایی هرروز دقیق 01:30 انجام میدادم جوری شده بود از درد زانو نام امام زمان رو صدا میکردم و با پماد دیکلوفناک زانوهام رو میمالیدم ولی هرروز ورزش مو انجام میدادم مقید بودم به انجامش
به جلسه پیاده روی و پله نوردی که رسیدیم هدفمند تر هم شد و دیگه از همون روز تا روز زایمانم پله نوردی القایی و پیاده روی القایی میکردم حتی مسیری که انتخاب کرده بودم برای پیاده روی جدول داشت و تایم شب میرفتم و برام نگاه بقیه هم اهمیتی نداشت مخصوصا قسمت توقف که پشت چراغ قرمز مجبور بودیم تو چهارراه با همسرم توقف کنیم من مدام با جدول پیاده روی القایی میکردم
از هفته 34 ماساژ پرینه منتهی 1 هفته به خاطر عفونت قارچی ماساژ پرینه و کپسول گل مغربی مجبور شدم 1 هفته متوقف کنم
آبزن و دمنوش ها به صورت رقیق استفاده شد از روزی که مجاز شدم
این وسط کارهای خونه و قبل زایمانمم انجام میدادم
36 هفته و 6 روز رفتم معاینه نتیجه معاینه افتضاح بود و اصلا جا خوردم نتیجه معاینه => استیشن بچه بالا و هنوز وارد لگن نشده ، دهانه رحم بسته و سفت ، بدون افاسمان و دهانه رحم خلفی
خیلی جا خوردم چون تقریبا نصف روز ورزش میکردم
از همونجا دیگه با اراده بیشتر به ورزش هام عمل کردم
تاریخ احتمالی زایمانم 4 آبان بود و قرار شد تو 39 هفته‌ یعنی 27 مهر برم معاینه تحریکی

۱ پاسخ

وایی لطفا بقیشم بگو زودتر

سوال های مرتبط

مامان مهراد🥹 مامان مهراد🥹 ۶ ماهگی
مامان مهراد مامان مهراد ۲ ماهگی
سلام اومدم تجربه خودمو از زایمان طبیعی براتون تعریف کنم

دقیقا شنبه گذشته من تو 38 هفته و 3 روز معاینه شدم اونجا گفت ک یک سانت دهانه رحمت بازه ولی سر بچه هنوز کامل نیومده تو لگن که بچسبه به دهانه رحم که فشار بیاره دهانه رحمت بیشتر باز بشه فقط برو پیاده روی و ورزش کن سرش بیاد پایین دیگه از همون شنبه تا 3 شنبه هرروز ورزش و دوساعت پیاده روی بدون وقفه داشتم دوباره 3 شنبه رفتم معاینه شدم گفت 2 سانت شده دهانه رحمت ولی تحریکش کردم ک بیشتر بشه اومدم خونه همچنان پیاده روی و ورزش فرداش ظهر رفتم حموم که زیر دوش آب گرم اسکات بزنم دیدم خیلی حالت تهوع دارم پ سرگیجه شدید اومدم بیرون مامانم گفت رنگ و رخت یه جوری شده معلومه وقت زایمانته دیگه رفتیم بیمارستان امام رضا ساعت 4 بود معاینه شدم گفت دوسانت و نیمی ولی سر بچه هنوز بالاست برو پیاده روی کن ساعت 8 دوباره بیا منم ک دیگه خسته از پیاده روی و ورزش همه پاهام زخم بود و تاول زده بود تو این چند روز ک پیاده روی میکردم
مامان رقیه سادات مامان رقیه سادات ۳ ماهگی
قسمت چهارم شرح بارداری و زایمانمخلاصه من همچنان از ۲۰ هفته ورزش میکردم پیاده روی هم از ۳۵ شروع کردم و تا ۱ساعت پیاده روی میکردم هرروز
۳۷ هفته یه بار معاینم کرد گفت همه چی خوبه منم از ۳۶ هفته کپسول گل مغربی میزاشتم گفتم دهانه رحمم اگه خلفی یا لتراله بهم بگو تا با ورزش اصلاحش کنم گفت نه اصلا به اینا فکر نکن
۳۹هفته گفت بیا معاینه تحریکیت کنم رفتم معاینم کرد دردش فوق العاده زیاد بود بعد بهم گفت از الان که ساعت ۷ شبه باید بری ۲ ساعت پیاده روی توی کوه بعدشم نخود آب یا فلافل شام بخوری بعدشم بری حمام و تحریک سینه داشته باشی مدام و رابطم داشته باشی .منم همه این کارارو کردم با کلی ورزش همون شب تا ۳ بیدار بودم ولی هیچ دردی از من شروع نشد که نشد فقط زانوهام نابود شد از اون کوه نوردی وحشتناکی که اصلا دلم نمیخواد یادم بیاد شوهرم هرلحظه میگفت الان پس میوفتیا بیا برگردیم .من شبش ۲ساعت از زانو درد زار میزدم شوهرمم بیچاره بالا سرم نشسته بود ماساژ میداد پاهامو
مامان دختری🤍✨ مامان دختری🤍✨ ۲ ماهگی
خوب اینم از تجربه زایمان طبیعی من با چند روز تاخیر 😁
وقت داشتم ولی تنبلیم اومد بیام بنویسم.

خوب من از دو هفته تقریبا قبل زایمانم دردای کاربن شروع شده بود تقریبا بیشتر وقتا درد پریودی داشتم که اذیتم میکرد ولی عادت کرده بودم بهش .من از ۳۵ هفته پیاده روی رو شروع کردم که به نظرم خیلی تاثیر داشت توی راحتی زایمانم😉
تقریبا هر روز پیاده روی میکردم بیشتر روزا روزی دو ساعت میشد
خیلی هم سخت بود چون بر نی نیم پایین بود و قشنگ فشار می آورد به مثانه😵‍💫 ولی وقتی به این فکر میکردم که روی زایمانم تاثیر داره توانمو جمع میکردم و تا جایی که می‌تونستم ادامه دادم.
هرشب درد پریودی رو داشتم تا اینکه شب آخر بازم همون دردا بود و خستگی پیاده روی اینم بگم من ورزش جدول و پله و چمپاتمه راه رفتن هم داشتم که بنظرم ایناهم خیلی تاثیر داشت🤌
صبح که پاشدم حس کردم دردم نسبت به روزای قبل بیشتره وقتی هم رفتم سرویس یه لک قهوه ایی دیدم که دلم ریخت فهمیدم جدی جدی انگار زایمانم نزدیکه 😄ولی بازم توجه نکردم با همسر جان بازم ساعت نو صبح پاشیدیم رفتیم پیاده روی که تلاشهای آخرم بزنم😅
خودم انقد اذیت بودم که دعا دعا میکردم که دیگه آخرش باشه ولی از یه طرف هم اصلا به زایمان نمیتونستم فکر کنم 😂🤦
صبح حدود چهل پنجاه دقیقه پیاده روی کردم که تو اون مدت بازم درد داشتم ولی کم
دیدم اینطور نمیشه هنوز اصلا معاینه نشدم بودم کنجکاو بودم ببینم چند سانتم به ماما همراهم پیام دادم و رفتم مطب معاینه کرد انقدی درد نداشت چون کامل شل گرفته بودم اینجا رفتار ماما هم خیلی مهم بود با مهربونی انجام داد و سعی می‌کرد حواس منو پرت کنه 🤭
گفت کلا یک سانتم سر بچه هم درشته سرشم کامل تو لگنه ولی دهانه رحمم کامل نرم نشده هنو🙃