۱۸ پاسخ

ولشون کن حواستو‌بده به بچت خدا جوابشونو‌میده

فقط میتونم بگم بیخیال باش خودت بزن به نشنیدن

واقعاتحمل کردن ایناصبرایوب میخواد

خوبه من خانواده شوهرم خیلی دورن🤣

بی وجدانا

وای چقدر مردم پرو هستن بابا یعنی چی

بگو من رستوران که نیستم تازه از بیمارستان اومدم خودم نیاز دارم کسی واسم غذا بیاره

چقد بیشعورن بگو مگه پسرت نبود براش غذا درست میکردی خب مگه کورین نمیبینین بچم مریضه

اون غذا کوفتیو از رستوران میگرفتن آسمون به زمین نمیومد

چه آدم های بی فکری ولش کن بابا مگ نوکر شونی .مهم سلامتی خودت و دخترت هستن

ماشالله چه عمر طولاني هم دارن خداحفظشون كنه

ادما فقط از دید خودشون ماجرا رو‌میبینن دیگه فکر نمیکنن تو خسته ای و حالت بده

من حقو‌به تو‌میدم تو یه مادر الان باید یکی به تو رسیدگی کنه نه اینکه تو به ایل برسی خودتو ناراحت نکن خدا جای حق نشسته بی روا به یکی حرف بزنی جوابشو میگیری

عجب آدمایی پیدا میشه. خوب کاری کردی نپختی. زهر مار بخوره

چقدر پر توقع هستن خوب یه دست غذا می‌گرفت می‌خورد

وا. خب چرا خودش برای پسرش غذا درست نکرد؟

😞😞واقعا نمیدونم چرا بعضی ها فکرمیکنن مادر ها ازسنگ وآهن هستن دل ندارن💔

بگو به من چه مگه نوکرم رستوان خدا برای چه ساخته با بچه مریض

سوال های مرتبط

مامان ریحانه جونم 😘 مامان ریحانه جونم 😘 ۵ ماهگی
دیشب خیلی شب بدی بود خدا قسمت هیچ مادری نکنه که بچه اش مریض باشه و کاری از دستش برنیاد..دیشب بعد اینکه ۴ نفر نتونستن رگ گیری کنن یکی صدا زدن اومد با یکم تلاش پیدا کرد و سرم زد تا آخر سرم پای دخترم دستم بود چون تکون میداد و سرم قطع میشد ..سرم تموم شد و تب دخترم اومد رو ۳۷ خوشحال شدم کمی بعد دوبار یهویی بی‌قراری کرد تب شو گرفتم دیدم ۳۸.۵ هست پرستار صدا زدم اومد یک سرم دیگه هم زد و گفت باید آزمایش کشت ادرار بدی ..کیسه رو آوردن منم که دفعه اولم بود بلد نبودم وصل کردم در رفت و نتونستم ادرار شو بگیرم .‌این حرف به تخت بغلم گفتم اونم گفت من بلد برای دخترم وصل میکردم ..خدا خیر شیده وصل کرد ولی دوباره دخترم زیاد تکون خورد . چسب اونم باز شد ..با یه خانم دیگه که تخت بغلم بود گفتم گفت صبر کن الان من کیسه رو بلدم بزنم اونم زد و آخر نتونستم ادرار بگیرم به دکترش گفتم قبول نکرد گفت باید آزمایش بده ببینم خدای نکرده عفونت نداره بعد مرخصش کنیم ..بعد برای چهارمین بار کیسه خریدم و خودم با دقت وصل کردم و دیدم درست چسبوندمش ..
باید گذشت و دکتر اومد گفت هنوز نتونستی بگیری گفتم نه ادرار نکرده و دوباره اومد دیدم همسرم صدا زد بعد ۲ ساعت از شب منتظر ادرارش بودن که آزمایش بگیرن ...وقتی دیدن نشد همسرم صدا زدن و گفتن برو سونت بخر .. وقتی دیدم همسرم یا سونت اومد خیلی ناراحت شدم گفتم بچه به این کوچکی سونت میخواد چیکار ..بعد خیلی دعا و التماس از خدا خواستم تا پرستار نیاد سونت بزار من پوشکش باز کنم ببینم ادرار شو کرده ...
و قربون خدا برم که حرف مو شنیدم .‌‌..یعنی نمی‌دونید که چه حالی داشتم وقتی سونت دیدم خودم تو زایمان کشیدم درد داره چه برسه به بچه ۵ ماهه