تولدم بود
من با برادر شوهرم قهر بودیم شوهرم دعوتش کرده بود آمد
با هم احوال پرسی نکردیم بهش محل ندادم
همیگی با هم داشتیم عکس میتداختیم بابام گفت بگو اونم بیاد
من گفتم اون آمده تولدم منم بگم بیاد عکس بندازیم
صداش زدم داداش بعد سه سال سری سرش برگردوند نگاه کرد گفتم بیا عکس بندازیم اونم بنده خدا آمد
ولی اون موقع که من صداش زدم خیلی قیافش تعقیر کرد یه جوری شد کج گوله شد قیافش ب نظرتون چرا
دلم براش سوخت
همین که صداش زدم داداش سری نگام کرد 😭😭😭😭😭😭😭

۶ پاسخ

سعی کنید قهرکردن هااا طولانی نشن
کسی ک برای آشتی پاپیش میزاره احترامش بیشتره

بایداحوالپرسی میکردی

ببین وقتی برای تولدت اومده یعنی نمیخواداپامه بده توام ادامه نده اشتی کنیم

همیشه آشتی بمونید

دوست داشت آشتی کنه خب

کج کوله منظورت چجوریه اخه،کج و کوله داریم انگار چندشش شده

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری

سوال های مرتبط

مامان 🌺ریحانه 🌺 مامان 🌺ریحانه 🌺 ۲ سالگی
سلام مامانا خوبین؟شبتون بخیر 🌸بچه ها امروز تولد پسر دوستم بود با چندتا از دثستام و بچه هاشون رفتین بعد پسر من با یکیشون دعواشون شد یهویی زد تو صورت اون بعد مامان اون که دوستم میشه یهویی تو‌جمع خیلی با صدای بلندی به پسرم گفت حق نداشتی پارسا رو بزنی خیلی کارت بد بود و از این حرفایهویی ی سکوتی تو جمع حاکم شد منم کلا سکوت کردم ولی به پسرم تذکر دادم که حق نداشته بزنه و گفتم رفت از دوستش عذرخواهی کرد (در صورتی که قبلا تو مدرسه چندین بار اون دوستش پسرمو زده ولی من حتی به مامانش نگفتم) منم خیلی ناراحت شدم اومدیم بیرون بهش گفتم ازت دلخورم نباید تو جمع همچین عکس العملی نشون میدادی بعدا به خودم میگفتی خب اونم گفت حق با تو نتونستم خودمو کنترل کنم .حالا من عذاب وجدان گرفتم به نظرتون کار بدی کردم بهش گفتم؟
مشاهده ۸ پاسخ
مامان آروین مامان آروین ۲ سالگی
یه دختر همسایه داریم تو کوچه مون اسمش زهراست خیلی هم ماشاالله زرنگ‌و سر زبون داره اون روز آروین رفته بود پایین اونم تو کوچه بود بعد اومد آروین و بغل کرد و گفت تو عشق منی😂 عصری پسرم از خواب بیدار شد بهش گفتم تو عشق منی مامان جون بعد آروین گفت نه من عشق زهرا گلی ام 🤣❤️😘 قیافه من اون لحظه 😐🙄🤣🤣🤣🤣 واقعا دنیای بچه‌ها خیلی قشنگه 😍😍
مشاهده ۸ پاسخ
مامان باویشکا مامان باویشکا ۲ سالگی
مامانا
اونایی که بچتون از پوشک گرفتین بعد شستشنشون‌توی دستشویی با دستمال خشک میکنید ؟ چیکار باید کرد ؟
عکس هم باحال بود به نظرم😍
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان علی مامان علی ۳ سالگی
سلام مامانا اومدم درد و دل کنم امروز پسرم خیلی اذیتم کرد از صبح ک بیدار شد همش گریه کرد هیچ می‌گفت میخام بزنمت محکم چندتا خوابوندم تو صورتم و چشمم منم همش بغلش میکرد میگفتم چی میخوای مامان فقط می‌گفت میخام بزنمت و گیر داده بود الان باید بریم فروشگاه گفتم مامان دست و صورتمو بشورم صبحانه بخوریم میریم می‌گفت نه نمیرفت دسشویی نه یمذاتش من برم اهرم جیش کردن تو شلوارش پشت در دستشویی هم کلی گریه کرد بعد یک ساعت تمام با زور گوشی و تلویزیون ساکت شد بعدم ک بردمش بیرون کلی اذیتم کرد میخواستم خرید کنم همش می‌رفت و من دنبالش آخرم کیلی داد زدم سرش جلوی همه و زدمش زنعموش اومده بود فروشگاه رفته پیش اون میگه میخام پیش اون باشم و نمیومد با زور دیگه باهم اومدیم بعدم خونه دوباره کلی اذیت کرد شلوارش در آورده بود و لخت راه می‌رفت نمسذات بپوشونمش هی جیش میکرد دور خونه با کتم هم نپوشید منم کلی جیغ و داد کردم و گریه کردم نمیدونی. مایر کرد که اینقدر ازش بدم اومده بود ب خدا باورتون نمیشه وقتی زنعموش رو میبینم انکار اون مامانشه از این رو به اون رو میشه ب شوهرم میگم این دعا داره همش میعاد بره خونه اونا پیش اون باشه منو کلی زده و اذیتم کرده منم اعصاب ندارم دیگه زورم میاره جاریم خودش ی بچه داره جیکش در نمیاد ولی این ابرو برا من نداشت تو همسایه ها از بس جیغ و داد کردم و همش داره گریه میکنم از بچگی هم همین بود الآنم همینه ی دستشویی نمیتونم برم
مشاهده ۸ پاسخ
مامان تیام مامان تیام ۲ سالگی
تیام رو بردم مراقبت
وزنش ۱۶ بود قدش ۹۸
چندروز پیش اسهال شد انگار اون نیم کیلو رو کم کرده
بعد مدت ها نیم کیلو اضافه کرد که اونم سریع آب شد
مشاهده ۶ پاسخ
مامان مهراد👼 مامان مهراد👼 ۲ سالگی
من چیکار کنم آخه !؟ مادرشوهرم طبقه پایینمونه ، غروب برادرشوهرم و خواهرشوهرام اومدخ بودن پایین ، پسرمم خودشو جر داد ک میرم پایین ، با شوهرم رفت ،دو ساعت بعد دنبال برادرشوهره گریه گریه ک منم میخوام باهاش برم خونشون ، اونم انگار داشتن میرفتن جایی نگفت ک بده بچه رو ببرم ، شوهرمم ب بچه عصبانی شده برداشته آورده بالا ک اون راحت بره بیرون ، اون رفته . این بچه هم در خونه رو باز کرد خودشو باز جر داد ، جیغ و گریه ک من میرم پایین ، از پایینم هی صداش میکردن ک بیا ، دوباره شوهرم برداشت برد ، ی ی ساعت گذشت دوباره با جیغ و گریه آورد بالا گفتم باز چیه ، گفت ایندفه هم خواهرمینا دارن میرن دنبال اونا داره گریه میکنه . انقد گریه کرد گریه کرد ک دوباره برد پایین با اونا رفت خونشون . اصن ن حرف گوش میده نه میاد خونه . فقط دنبال اینو اون گریه میکنه . اعصاب نذاشته بخدا ، از 24ساعت 20ساعت گریه میکنه . چه کنم آخه من
مشاهده ۸ پاسخ
مامان رقیه مامان رقیه ۳ سالگی
سلام مامانااا 😘زن پسرعمم. پارسال زاید پسر بود. چون چشم تو چشم هم بودیم خونمون کنارهم بود.بهش گفتم مبارکه فلان. رفت پسرشو قایم کرد تا من نبینمش گفت مادر رقیه دوتا دختر داره چشمم میزنه من پسر زایدم. بعد حتی نگفت بفرما تو وسط در حیاط ایستاد درحیاطشو بست.پسرشو قایم کرد ازم.الان که خبرشو گرفتم پسرش معلول بود بنده خدا .خدایی دلم سوخت😔😓خواستم بگم هرچه دل ادم صافتر باشه بهتره
مشاهده ۵ پاسخ
مامان سورنا مامان سورنا ۳ سالگی
مامانا شما نظر بدین من بدکاری کردم یا نه
امسال از اول عید بیشتر خونه پدر شوهرم بودیم اونم هرچی دم دستش میومد به پسرم میداد اینقدر پسرم این چند روز شیرینی خورد که تو این دو سال عمرش نخورد منم می‌گفت سورنا نخور خوب نیست اون می‌گفت ولش کن بزار بخوره خیلی خیلی حرص خوردم حالا خیلی موضوع ها دیگه دیروز مثلا رفتیم بیرون شوهرم می‌دونه سورنا فضوله یه جا بند نمیشه هرجا اقاش می‌گفت می‌رفت هواسش هم نبود رفتیم سر یه کوهی دور تا دورش همه دره اقاش گفت همین جا خوبه اینقدر پسرم نگه داشتم نره جایی هی گریه میکرد اونم می‌گفت ولش کن آخرین بار هم سر سفره خواستیم غذا بخوریم منم توپیدم بهش گفتم گریه کنه بهتره تا بیفته که برادر شوهرم ناراحت شد غذا نخورد رفتار باباش نمی‌بینه من میبینه
مشاهده ۷ پاسخ
مامان مهزیار مامان مهزیار ۳ سالگی
سلام خوبید دست دخترک یه ماه پیش خورد به بخاری سوخت پماد آلفا زدم الان اینجوری سده دیشب برادر شوهرم گفت که بتادین بزن زدم .به نطرتون‌چی بزنم لکش،بره
مشاهده ۴ پاسخ
مامان خرگوشیم مامان خرگوشیم ۲ سالگی
مامانا من پدرم سه ماهی هست فوت کرده بعد امروز دخترم خیلی اذیتم کرد بهونه پدرش رو میکرد و‌منو میزد منم عصبانی شدم زدم تو‌گوشش زیاد محکم نبود ولی خوب دردش کرد و رفت تو‌اتاقش گریه کرد بعد اشتی کردیم و خوابیدیم
من‌خواب دیدم مثل اینکه پدرم تو جسم یه کودک کریض هست که تو بیمارستانه و من خیلی گریه میکنم التماس از خدا میکنم که خوب بشه و‌ناراحتم زیاد و‌داد میزنم خدااا
به نظرتون تعبیرش چیه ؟؟
ممکنه ناراحت باشه که‌من دخترم‌ زدم
چون‌ مثلا حس پدرم تو بدن اون کودک بوده و مریض بوده
اصلا نمیدونم منظورمو رسوندم‌یا ن
مشاهده ۷ پاسخ
مامان نارمیلا مامان نارمیلا ۲ سالگی
خانوما خیلی نگرانم. میاین لطفا
ساعت ۶ دخترم که 2 سال و نیمشه استفراغ کرد، زیادم نه
اما چرا باید استفراغ کنه
ساعت 4 و 5 هم صداش میومد ک بیقراری میکرد تو خواب.
نکنه ویروسی چیزی اومده باشه 😭😭
مشاهده ۴ پاسخ
مامان ساناز مامان ساناز ۲ سالگی
سلام مامانای که دختر نوجوان دارید دخترم ۱۱ سالشه برج ۳ بود که برای اولین بردمش حموم بدنشو با پماد شیو کردم برای اولین بار بعد در زدن گفتم خودتو خوب بشور حمومش تموم شد اومد بیرون فردا صبحش گفت مامان تودستشویی خون دیدم گفتم شاید دیگه بلوغ شده براش نوار بهداشتی گذاشتم تا روز بعدش لک های صورتی تو نواربهداشتی خون میومد مرتب عوض میکرد تا روز بعدش دیگه قطع شد منم گفتم شروع عادتشه بعد از اون سه ماه رد شد دیگه عادت نشد حالا اون خونی کع دید چی بود اگر پریود نبود اگر هم پریود بود چرا سه ماه گذشته دیگه نشده خیلی نگرانم مامانای با تجربه کمکم کنید
مشاهده ۹ پاسخ
مامان امیرومرسانا مامان امیرومرسانا ۲ سالگی
چند روز پیش رفته بودیم خونه مادر شوهرم اینا بعد پسرم عروسکهای که اونجا بود و جمع کرد آورد گفت من میبرم خونمون بازی کنم من هرچقدر به پسرم گفتم گوش نداد امروز پاشده اومده این وسایل عروسکارو برده نه سلام نه چیزی بیجاره پسرم یکسره گریه کرد مونده عصر برم از همونا براش بخرم
مشاهده ۷ پاسخ
مامان دلسا🩷🎀🌸 مامان دلسا🩷🎀🌸 ۲ سالگی
مامانا
من‌امروز عصر با دخترم حرف زدم و بهش گفتم هروقت جیش داشتی بهم بگو تا بریم دستشویی با این حال که بهش گفتم ولی پوشکش کردم
یکبار ساعت ۷ بهم گفت یکبار دیگه ساعت ۹ و بعدش ساعت ۱۰ و نیم
حالا به نظرتون امشب موقع خواب پوشکش کنم یا نه؟
از خواب بیدارش کنم ببرمش دستشویی؟
موقع خواب چی بهش بدم گرم باشه و دچار شب ادراری نشه؟
مشاهده ۴ پاسخ
مامان رادوین مامان رادوین ۳ سالگی
توروخدا بیاین راهنمایی کنین
بچم چندروزه خیلییییی لجباز شده یعنی هرچی میگیم لج میکنه و قهر میکنه سرهمه چی حتی غذا خوردن از خونه که میریم بیرون به زور میبریمش باز از اون طرف برنمیگرده خونه ساعت ۱۲شب با گریه میاریمش
هرچی هم میگم دوسه روزه میزنه منو نمیدونم چه عکس العملی نشون بدم امشب به خاطر همین زدنش یه دعوا راه افتاد توماشین بودم لج کرده بود گریه میکرد منم جیغ کشیدم گفتم گریه نکن دیگه روانیم کردی یه دفعه با اسباب بازیش زد رو دستم منم خیلی دردم گرفت یکی آروم زدم پشت دستش گیش دراومد شوهرم سرم داد کشید که براچی بچه رو میزنی احمق منم گفتم هیچی نگو که بیشتر خودشو لوس میکنه احمق هم خودتی یه دفعه برداشت گفت آشغال دهنتو ببند بنظرتون چه خاکی توسرم کنم بخدا از بس گریه کردم چشام باز نمیشه دیگه توروخدا خوارانه راهنمایی کنین
مشاهده ۷ پاسخ