۱۶ پاسخ

کمتر برو خونشون تا کمتر اذیت بشی عزیزم

اینا هیچوقت درست بشو نیستن

من مادرشوهرم از مادرم هم بیشتر بهم احترام میزاره
و تو ۳ سال ازدواج هیچ مشکلی باهم نداشتیم

من خونه مامان خودم هفته یه بار میرم احترام بیشتر میشه خونه خواهر شوهرامم دیر به دیر میرم ولی زنگ میزنم اونازود با زود میان خدا روشکر مشکلی نداریم از قدیم گفتن دوری ودوستی

من که خیلی مادرشوهرم رودوس دارم خیلی هم به هم احترام میزاریم خداروشکر.

عزیزم
توضیح بده براشون با احترام
بگو مامان جان این لوس بودن بچه نیست
توی این سن طبیعی وابستگی بچه
بگو خودتون رو یادتون نمیاد ؟ مثلا هیچکدوم از بچهاتون وابستگی نداشتن ؟ گریه نمیکردن؟
اگر گفت نه ، بخند بگو شما یادت نمیاد وگرنه هر بچه ای که دورم دیدم همینطوره

مادر شوهر من خدایی آدم خوبیه

من مادر شوهرندارم فوت شدن همیشه میگم ای کاش بودن چون تنهام ازمامانم خیلی دورم هفته یه بار میرم

ببخشید ولی بدرک بزاربگه مهم نیست

من ک قطع رابطه ام باهاش
جوابشو بده آدمی ک رک حرف میزنه باید ظرفیت شنیدن جوابشم داشته باشه

والا برن بدرک بخدا شانسی همه چی
مادرشوهر من دو هفته بچم مریض بود شوهرم نتونسته بود زنگ مامانش بزن زنیکه ی زنگ نزد بگه خب چیزیتون نیست ک زنگ نمیزنین
ماهی یبار میریم اگه نریمم نمیگه بیاین

فقط تحمل. . ببین یکسریا جلوی روت تیکه مینددازن ولی ۹۹ درصدشون پشت عروسا حرف میزنن و ایرادمییگرن به نظرم باید بپذیریم .این حقیقت تلخه .

نمون اگر رفتی

نرو خونشون

منم همیطور انگار دممه

به جهنم دهن مادرشوهر رو مگه میشه بست

مادر شوهر من ک مثل مامان خودم میمونه ,


سعی کن بی توجه باشی و یا رک براش توضیح بدی ک سن بچت اینجوریه و اضطراب داره
با شوهرت صحبت کن

سوال های مرتبط

مامان زندگیم مامان زندگیم ۱۶ ماهگی
خانما شما بیاید قضاوت کنید
پسر من پنج ماهش که بود تشنج کردم ما بردیم بیمارستان اونجا بستری شد بدون تب تشنج کرد یهو
بعد از اون دارو بهش تجویز کردن دکترا
مرخص که شد از بیمارستان سرما خورد چون تو بیمارستان ویروس بود پسر منم گرفت مت گفتم می خوام ببرم مطب خصوصی
شوهرم گفت می بریم دولتی رایگان خوبش می کنیم
مادرم گفت خودم پولشو میدم
بزار بچه رو ببریم دکتر
بماند چقدر من دلم خون شد تو این مدت بااین بچه
بماند
الانم پسرم دوباره سرماخورده از صبح آبریزش و سرفه داره
به شوهرم که گفتم می خوام ببرمش دکتر چون خونه بود شوهرم
گفت نمی خواد ببری گرونه مطب خصوصی
بعد زنگ زدم به مادرشوهرم
اونم برگشته می گه ببرنش بیمارستان دولتی
خصوصیا گرونه
من که ۳۰ سال پیش بچه هامو می بردم مطب خصوصی ارزون روده قدیم
الان گرونه ببرمش دولتی

منم به شوهرم گفتم شما خانوادگی گدا گدولین
یعنی انقدر بدم اومده از خودشو خانوادش که یعنی داد می خوام بکشم
خودم مریضم پاهام واریس داره خیلی ببخشید
تو خونه مثل سگ دارم کار می کنم خیلی اذیتم می کنه
تیکه زیاد می ندازه
دیگه امروز گفتم طلاقم بده نمی تونم
مامان ساحل🍭 مامان ساحل🍭 ۱ سالگی
مادرشوهرم خانواده خودشو دعوت کرده افطار.موقعه افطار بچم گریه میکرد همه سرشونو کردن پایین و غذا خوردن،بعد افطار که شد خاله های شوهرم موقعه جمع کردن ظرف و شستنش امدن که بچه رو بده ما،هی گفتم نه دارمش.یه خاله اش کنه شد و گفت بده و به زور داشت میگرفت،گفتم خاله بچم گریه میاد میگم نه یعنی نه.هی به دخترم میگفت بیا بچمم گریه،اخرش عصبی شدم گفتم نمیبینی بچه میبنتت گریه میکنه،ولکن دیگه.خواهرشوهرمم امد بدش من گفتم گریه میکنه،میگه نمیکنه به زور داشت میگرفت،گفتم ولکن بچه رو برو به کارات برس،بچمو خودم دارم،به خانوم برخورد.
حالا صبح من امدم پایین غذا بار گذاشتم و‌سالاد درست کردم،خواهرشوهرم یه کوکو درست کرد و چایی زد.اونوقت همشون بعد غذا خوردن از همه تشکر کردن جز من،خیلی بهم برخورد
هر دفعه میان اینجا من باید پاشم ظرف بشورم و کارا رو برسم،حالا امشب مجبور شدن ظرف بشورن حرصی شدن.شوهرمم سرکاره،زنگ زد خوبی بچه خوبه،گفتم لجدداره میگه پیشم باش،گفت بهتر،بشین پیش بچه تکون نخور خودشون کارا رو برسن الکی خودتو خسته نکن🫠