۷ پاسخ

من تا وقتی مادر نشدم هیچ وقت فک نمیکردم انقدر ادم جان سخت و پوست کلفتی باشم

خدا حفظش کنه ❤️🥰برسام جون رو

خدا حفظش کمه برات

منم تولد بچم مثل تو یاد روزهای سختم میفتادم حالم بد میشد.

منم چندروزپیش یادپارسال اونهمه گرفتاری ک داشتم افتاده بودم گریه میکردم🤦🏻‍♀️

خدارو شکر ک اون روزا ب خیر گذشت و الان کنارته.ایناام همه یه موع امتحانه .الهی ک همیشه خوش باشی با خانوادت .هرکسی یجور سختی میکشه

خدا برات نگه داره عزیزم 😍 انشاالله یه دختر ماهم خدا بهت میده 🎀🌸

سوال های مرتبط

مامان نویان مامان نویان ۱۸ ماهگی
پارسال اینموقه داخل بیمارستان بود و نویان رو به دنیا اورده بودم چه حال عجیبی داشتم از یه طرف بخاطر بیهوشی گیج و گنگ بودم از یه طرف نویان رو میدیدم و چقدر ذوق میکردم بهترین حس دنیا رو اون ساعت ها داشتم با اینکه کلی درد داشتم اما خوشحالیم بیشتر از درد خودشو نشون میداد امشب یکسال از اونشب میگذره و چقدر دلم تنگه برای ثانیه به ثانیه اون روز و شبا با اینهمه سختی که این یکسال کشیدم اما بازم خیلی زود گذشت انگار به یه چشم بهم زدن نویان یکسالش شد. بزرگ شدنشون شیرینه اما تموم شدن دوران نوزادیشون غمگینه من هنوزم خیلی وقتا میگم کاش برگردیم عقب کاش دوباره ۹ ماهه بشم دوباره نویانو بدنیا بیارم دوباره بدن کوچولوشو بغل کنم خیلی شیرین بود اون لحظه ها خدارو شکر میکنم برای اینکه بهم‌ لطف کردم و این حس و حال رو بهم هدیه داد مادر شدن واقعا عجیب ترین و شیرین ترین اتفاق دنیاست .. انشالله که خدا دامن تمام زنان دنیا رو که منتظر مادر شدن هستن سبز کنه و این حس زیبا رو بهشون هدیه بده🙏🏻