اما زایمان طبیعی فارغ ازینکه چن ساعت ممکنه درد بکشی حالت بسته به شرایط بدنی فرد داره که چقدر طول بکشه دهانه رحمش باز بشه ( از من که خیلی طول کشید چون شیاف تا هفته ۲۷ استفاده میکردم و سفت شده بود دهانه رحمم)
و دردا هم که با گاز انتونوکس و اپیدورال مهار میکنن(که برای من فقط از گاز استفاده شد)
همین که بچت میاد بیرون تمام دردا میره و اون لحظه حس سبکی داری
و خاب عمیقی که بعد زایمان میکنی خیلیییی خوبه
من شخصا بعدزایمان خیلی راحت بودم قشنک راه میرفتن و مینشستم و ب بچه شیر میدادم در کل خیلی راضی بودم خداروشکر
بعد زایمان هیچی هیچی اصلا از دردا یادم نمیومد و نمیاد
انگار فراموشی گرفتم😅
و خلاصه اینکه از ماما همراه اصلا غافل نشید خیلی خوبه خیلی کمکتون می‌کنه
بعد چهارسانت اومد بالا سرم و بعد دوساعت زایمان کردم
اگر ماماهمراه نداشتم میخاست بیشتر ازونا درد بکشم....
و در اخر...
انشالله هرکی به هر روشی که میخاد زایمان کنه براش راحت و اسون باشه و بسلامتی نینی خوشگلشو بغل بگیره🥰😘

۴ پاسخ

مبارک باشه عزیزم خوش قدم باشه
امپول فشار و اون دوتا امپول دیگ ک گفتی ب کجا میزنن عزیزم
چون من فوبیای امپول ب پام رو دارم🥴😭
ماما همراه هزینش چقد شد
منم خیلی دوس دارم ماما همراه بگیرم نمیدونم شرایطم چجور بشه موقع زایمان برا همین اگ روند طبیعیو داشته باشم همونجا تو بیمارستان برا ماما همراه هماهنگ میکنم اگ بخای سزارین بشی ک ماما همراه خیلی نیاز نیس

اینکه حس خوب داشتی بعدش عالیه
ولی من فوبیا طبیعی دارم

توذهنم میادبرش بخورم تامقعد حالمو بد میکنه

عزیزم مبارک باشه چشمتون روشن 😍
مامات کی بود ؟کدوم بیمارستان رفتی؟چرا اپیدورال نزدی؟

انشالله عزیزم

سوال های مرتبط

مامان Arta مامان Arta ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت آخر

خب من که رسیدم بیمارستان معاینه شدم دهانه رحم 2سانت بود و از اونجایی که فشارم داشتم بستری شدم گفتن برو برای nst که ببینیم چطوره اوضاع بعد nst دیگه
باز معاینه شدم 3سانت شدم
برام آمپول فشار زدن تو سرم کم کم دردام شروع شد اولش تا 5سانت درداش قابل تحمله و واقعاً با دم و باز دم اوکیه درداش مدام نیست در حد 10ثانیه طول میکشه
خلاصه من ماما همراه گرفتم 5سانت به بعد با ماما همراه گذشت دردام زیاد بود ولی واقعا ماما همراه نبود نمیتونستم کنترل کنم دردامو اون ورزشا و ماساژا خیلی کمکم کرد یا اون لحظه یکی کنارت باشه خیلی خوبه برای روحیت
یه نکته من نه گاز اکسیژن نه اپیدورال هیچ کدوم انجام ندادم چون شانس من اون موقعه شب دکتر اپیدورال نبود و گاز اکسیژن هم تموم شده بود ولی در عوض ماما همراه داشتم من دردام از 10شب شروع شد البته کم کم تا 3شب که آرتا فسقلی به دنیا اومد
اینم بگم اتاق زایمان فقط 10دیقه بیشتر نبودم چون برش میزنن و زور اخرتو میزنی بچه زودی بیرون میاد و راحت میشی همون لحظه دردات تموم میشه
یخورده اتاق قبل زایمان درد میکشی چون تا سر بچه پایین نیاد نبینن اتاق زایمان نمیبرن
در آخر اصلا نگران زایمان نباشین چند ساعت بیشتر نیست خیلی سخت بگیرین سخت میگذره
ایشالا که همتون به سلامت زایمان کنین اوناییم که منتظرن دامنشون سبز بشه ✨👩🏻‍🍼
مامان آیهان مامان آیهان ۱ ماهگی
پارت سوم
من از هفته 35دهانه رحمن دوسانت باز بود ورزش و پیاده روی هم که از 36شروع کردم خیلی کمکم کرد این هفته اخرهم شیاف گل مغربی گذاشتم باعث شده بود که دهانه رحم نرم نرم بشه
خلاصه هروقت معاینه میکردن من پیشرفت میکردم و این خیلی عالی بود تا ساعت پنج که ماما گفت به حالت سجده بشین وپاهات باز کن و زور بزن منم هرچی میگفتن فقط به خاطر این که دردم کمتر بشه همه انجام میدادم تا اینکه ماماگفت عالیه سرش دارم میبینم و به ماما بیمارستان گفت دکتر خبرکنن که بیاد منم فقط به خاطر این که از درد راحت بشم تا دکتر بیاد فقط زور میزدم که بچه بیاد و راحت شم ساعت پنج و چهل دقیقه دکتر اومد وقتی منو دید گفت عالیه دیگه زور نزن ،
منم نفس عمیق می‌کشیدم تند تند تا دکتر یکم برش داد از پرینه و سربچه اومد بیرون و منو انگار از آسمون انداختن زمین راحت راحت راحت شدم انگار نه انگار که من بودم درد می‌کشیدم
خدا بعد اون همه درد یه منبع از آرامشش گذاشت داخل بغلم کن به تحمل کردن همه اون دردا ارزش داشت حتی بیشتر 😍
ان شاالله که همه مامانا راحت زایمان کنن و بچه هامون بغل بگیرن
مامان حانیه و علی مامان حانیه و علی ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

سلام مامانا. من ۶/۵/۴زایمان کردم.
۳۹هفته و ۶روز و چون دردای خودم شروع نشد روز قبلش دکتر معاینه تحریکی کرد. یکم درد داشتم ولی هر چی به شب نزدیک میشد دردا کم میشد.
دیگه صبح ساعت نه و نیم بستری شدم و با آمپول فشار دردا شروع شد.
من زایمان دوم بود اولی هفت ساعت درد کشیدم تا بدنیا اومد ولی سر پسرم نه و نیم که سرم رو وصل کردن یواش یواش دردا شروع شد. ولی تقریبا همون ساعت اول کیسه آبم پاره شد. روند دردا خیلی خوب بود و چندتا آمپول زدن که متفاوت از زایمان اولم بود. خلاثه در کمال تعجب نزدیک دوازده دیدم احساس دفع دارم و ماما گفت که بچه داره میاد و دکترم رو صدا کرد.

برام جالب بود چون دردا نسبت به زایمان اولم بهتر بود و تا لحظه زایمان تایم بدون درد هم داشتم ولی زایمان اولم دیگه اون آخرا همش درد بود.
خلاصه روند دردا ها خوب و قابل تحمل بود و سعی کردم ورزش هم انجام بدم. ولی خوب چون سر بچه یکم بزرگ بود اون لحظه تولد خیلی سختم شد و خدا روشکر بچه سالم بدنیا اومد.
ان شاالله همگی به سلامتی زایمان کنید.
مامان نفس🐣🩷 مامان نفس🐣🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (پارت۲)
❌❌❌❌❌
ماما میومد معاینه میکرد که ببینه دهانه رحمم چقد باز شده که از درد میمردم فقط داد میزدم که معاینه نکنه ولی چون میخاستن اپیدورال بزنن باید معاینه میکرد که تا دهانه رحمم به یه حدی برسه تا اپیدورال کنن امپول ریه هم زدن و یه امپول ضد درد خیلی خفیف ،هر بار معاینه میشدم کیسه ابم با شدت می‌ریخت ،برام گاز انتونکس هم اوردن زیاد تاثیری نداشت و دردمو اصلا اروم نمیکرد و فقط اخساس گیجی و منگی بهم دست میداد و سرم سبک میشد و گیج میرفت ،چون ناهار هم نخورده بودم همسرم برام خرما و ابمیوه اورد که خیلی خوب بود فشارمو بالا میاورد اون لحظه درد کشیدن
بعد از استفاده از گاز دوباره معاینه شدم که دهانه رحمم رسید به ۷سانت که برام اپیدورال زدن ،درد اپیدورال قابل تحمل بود و دردش شاید از استرس بود ولی اونقدر متوجه نشدم و بعدش بی حس شدم از کمر به پایین و دردم خیلی کم شد و ولی بدنم خارش پیدا کرد بخصوص شکمم که ماما گفت احتمال زیاد به مواد اپیدورال حساسیت دارم
مامان 🩷ال آی🩷 مامان 🩷ال آی🩷 ۴ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴
خلاصه رفتیم که بریم رو تخت زایمان و من که دراز کشیدم دکتر بخش هم اومد و بهم گفتن که هر وقت حس زور داشتم زور بدم و تنفس هم انجام بدم
و من بعد از سه تا زور محکم دیگه داشتم میمردم که برش پرینه انجام دادن برام و بعد برش هم یدونه زور محکم دادم و دخترم بدنیا اومد و گذاشتنش رو شکمم همینکه بچه در اومد کل دردای من رفت و دیگه هیچ دردی نداشتم بعد از اونم جفت رو در آوردن که اونم اصلا درد نداشت بعد از بریدن بندناف دخترمو گذاشتن رو سینه ام همون لحظه شروع کرد شیر خوردن بعد اونم بردن لباساشو بپوشون و بخیه منم شروع شد کل پروسه بخیه هم نیم ساعت اینا کشید زیاد هم درد نداشت یه سوزش ریزی داشت کل زایمان من چهارساعت طول کشید ساعت ده صبح آمپول تزریق شد ساعت یک و نیم رفتم رو تخت زایمان و ساعت دو ظهر دخترم بدنیا اومد و زندگی من سرشار از عشق شد اون لحظه که آدم بچه اشو میبینه کل درداش یادش میره
اگه بخوام از زایمان طبیعی بگم من خیلی راضی ام که رفتم طبیعی و همون روز یه ساعت بعد زایمان من سرپا بودم و چون موقعیت زندگیم یجوری شد مجبور شدم خودم پاشم کارامو انجام بدم برام خیلی خوب شد اینم از تجربه من🥲❤️
مامان همتا مامان همتا ۲ ماهگی
(پارت آخر تجربه زایمان طبیعی)
در آخر بگم که تنفس درست واقعا به کار میاد خانمهایی که می‌خوایم طبیعی زایمان کنین
دوم اگه به حرف ماما گوش کنین خیلی زود کوچولوتون و بغل میکنین اما هرچقدر بخواین کار خودتون و بکنین و گوش نکنین به حرفشون طول می‌کشه
سوم اینکه اگه شرایطتون مثل من نبود بنظرم دردا رو خونه بکشین خیلی بهتره چون فضای بیمارستان کلا به آدم استرس وارد می‌کنه
چهارم اینکه درداتون که بیشتر شد اگه ماما همراه نداشتین از تخت بیاین پایین و خودتون ورزش کنین چون رو تخت خیلی دیر تر میگذره روندش کند تر پیش می‌ره
پنجم اینکه قبول کنین که در زایمان طبیعی قراره خیلی در بکشین اگه با این موضوع کنار بیاین خیلی راحت تر میشه واستون من خودم من خودم تصورم خیلی فرا تر از این دردا بود خدایی
در حین اون انقباض ها هم بلند با خودتون صحبت کنین که من میتونم طبیعی زایمان برای خودتون انرژی مثبت بفرستین به بعدش فک کنین که کوچولوتون و میزارن رو شکمتون صحیح و سالم از افکار منفی واقعا جلو گیری چون فقط خودتونین که اذیت میشین
من واقعا راضی بودم از اینکه طبیعی و انتخاب کردم هرچقدرم برگردم عقب انتخابم همینه شاید باورتون نشه وقتی که دخترم مامانم آورد تا شیرش بدم با خودم گفتم دومی رو هم حتما میارم (می‌دونم خیلی پوست کلفتم 😂😂😂)
این از تجربه من امیدوارم بدردتوت بخوره
مامان آقا کارن مامان آقا کارن ۱ ماهگی
پارت ۴ زایمان
اینم بگم من به دکترام گفتم که لطفا کیسه ابمو پاره نکنید من میترسم اونا هم قبول کردن میگم چون من به حرفشون گوش میدادم خیلی مهربون بودن خدایی ، بعد کیسه آبم خودش پاره شد که هی بازم گفتم خدارو شکر کلا من همش شکر گذاری میکردم بعد مجدد معاینه شدم که گفتم همون دوسانتو نیم سه سانتی ولی دوسانت بودم بخاطر اینکه بهم روحیه بدن میگفتن سه سانت🤣 خلاصه ساعت شد ۲ که اخرین نفر از اتاقمون هم زایمان کرد اتاقای بغلی هم کلا دونفر مونده بودن که ساعت پنج کامل همه زایمان شدن و رفتن بخش و من موندم تنها
دکتر دیگه خسته شده بود از من اومد چک کرد دید همون دو سانتو نیم موندم ، دردای زایمان طبیعیمم خیلی زیاد شده بود و دیگه انگار بچه میخواست بیاد بیرون اما دهانه رحمم بسته بود
خلاصه ساعت شد هفت هشت که دیگه بازم چک کردن دیدن همون دوسانتو نیم موندم و گفتن که دوتا nst میگیریم و فشارتو چک میکنیم اگه نرمال بود ادامش فردا اگه نه تعیین تکلیف میشی ( منظورشون سزارین )
که همین حرفو که زد انگار بچه تو شکمم ارور داد 🤣 اکسیژنش کم شد منم فشارم رفت بالا
که سریع بردنم سزارین
برای منس که واقعا شرایت طبیعی اوردن نداشتم مثل معجزه بود و تو داخل اتاق عمل خیلی خوشحال بودم که بلاخره منم بچم میاد بغلم و میرم خونه
واقعا خسته شده بودم
و خداروشکر اینجوری پیش رفت و راضی بودم
، اینم اضافه کنم که خیلی از هم اتاقیام تو سه چهار ساعت بدون اینکه خیلی درد بکشن فول میشدن و زایمان میکردن و وقتی رفتم بخش دیدمشون و همه راضی بودن
من خیلی تلاش و پافشاری کردم که طبیعی بیارم اما بدنم نتونست ،ولی از سزارینم خیلی راضی بودم
انشالله هرکی هم که نینی داره زایمان راحت داشته باشه ❤️🌸