امروز از ۳:۱۵ دقیقه سحر بیدار بودم
پاشدم ۱۱صفحه کتاب خوندم
عملکرد یه شرکتو پریروز ارزیابی کرده بودم امروز صبح براشون سر ساعتی که باید ارسالش میکردم فرستادم
مقاله‌ای که باید تموم شه رو هنوز تموم نکردم چون تو قسمت‌ آزمایش‌هاش گیرم، همکارم بدستم نرسونده، و استاد راهنما هم گیره سه‌پیچ…
ساعت ۵ صبحه دلم میخواست پاشم برم بدو‌ام، اما دیشب به همسرم نگفته بودم و ممکن بود بیدار که میشه نگران شه، پس یکم تو آشپزخونه برای ۱۵ دقیقه یوگا کردم بدنم مثل لولای در قدیمی‌ها شده و صدا میده🫠🫠🫠
دلم میخواد برای ورزشم یه روتین جددی رو انجام بدم و یه ورزش حرفه‌ای‌تر( اما باشگاههاییکه مربیهای حرفه‌ای دارن از خونمون دورن و حتما باید با ماشین برم که اصلا حوصله رانندگی رو ندارم و تو مسیر بودن رو)
ماشین لباسشویی رو روشن کردم
لباسهای همسرمو اتو کردم
لباسهای راد رو هم اتو کردمو آماده کردم
همسرم بیدار شد
و الان دیگه ساعت ۶ بود به همسرم گفتم میرم پیاده‌روی
ساعت ۸:۳۰ نوبت آرایشگاهم بود
زدم بیرون
۸:۲۰ دقیقه دمه آرایشگاه بودم
قبل من دو تا لاین رنگ داشتن نیومده بودن و بعد از من اومدن
و این شد که من کارم به موقع انجام شدو ساعت ۹:۳۰ خونه بودم
دوست داشتم این اکتیو بودن و به موقع انجام شدن رو
برگشتم خونه، یه جارو کشیدم، یه گردگیری سطحی
لباسهارو پهن کردم
و مواد تاس کباب رو ریختم تو تابه و درشو گذاشتم
تا اومدم قهوه آسیاب کنم همسرم و راد اومدن، گفت که راد گفته دلش پیش من بودن رو میخواد
خلاصه براش شیر ریختم تو لیوانش
موز گذاشتم تو بشقابشو
بردم تو اتاقش
و تا ساعت ۱۱با هم صحبت کردیم متوجه تغییرم نشد
بهترممکنه جایی بگه😅😅😅😅

تصویر
۲۳ پاسخ

اینم از این زاویه

تصویر

خسته نباشی گلمم
موهاتم مبارکههه قشنگ خانم

مرضیه جون واقعا بهت بعموان یه رن ومادر افتخار میکنم🌹که هم خانده داری میکنی هم بخودت میرسی وهم به راد .و هم شاغلی

عزيزم ميشه مدل مو هاتو بگي؟

مبارکت باشه عزیزم .هزینه کوتاهی مو چقدر شد؟

میشه عکس قبل از موهاتون بذارین؟

عزیزم شغلتون چیه البته اگر دوس داشتین جواب بدین
من که بعد دخترم نشد برم سرکار دیگه😒

عالی عزیزم👏
خیلی قشنگ شده.مبارکت باشه
منم دوست دارم زود بیدارشدنو
ولی راستش جون نمیمونه برام اینه ک بیهوشم کلا
راستی مگه نگفتین موی فر

به به مبارکه خیلی خوشگله،خسته نباشی با این همه کار

مبارکه خیلی قشنگ شدین ،من که اصلا اعتماد به نفس موی کوتاه ندارم آخرین بار قبل تولد پسر اولم این مدل کوتاه زدم
راستی در مورد شیور صورت تو تاپیکم هست میتونید کمکم کنید

خداقوت عزززیزم 💖

به به به مبارک باشه عزیزم خیلی زیبا و قشنگ

مبارک خوشگل خانوم😍😍❤️

چه عالی👏👏 موهاتون هم قشنگ شده مبارکه

مرضیه جون مش موهاتو چجوری انجام میدی؟ یادمون بده لطفا 😀❤️

چقدر لذت و انرژی مثبت میگیرم از تاپینگات
سالم و برقرار و موفق باشی عزیزم
مدل موهات و رنگش هم خیلی خوشکله😍
مبارکت باشه عزیزم

چه قشنگه وسط روز خابت نمی‌بره راستی موهاتم مبارکه

ماشاالله بهت چه مامان اکتیوی صبح زود بیدار شدن و برنامه داشتن خیلی خوب ولی سخته🥴
در ضمن موهاتم خیلی قشنگ شده بهت میاد🥰🥰

زیبا
خانم
کدبانو
تلاشگر
و... آفرین بهت موهاتم عالی محشره

موهاتم قشنگ شده مبارک باشه

مبارکه
دمت گرم که انقدر قشنگ روتین میسازی برا خودت. حقیقتا لذت میبرم

و مدل موهات ک عاشقشم
منم بعد سال ها تو دو سالگی پسرم رفتم این مدلی کوتاه کردم و یهو تو عروسی دخترداییم همه شوکه شدن از کوتاهی موهام تا این حد و گفتن چقدر بهت میاد
خودمم بینهایت باهاش عشق کردم و تا چند ماه پیش همین مدل بود
امسال مجدد تصمیم گرفتم بلند بشه باز

چقدر قشنگ و منظم واقعا آفرین خیلی دوست دارم مثل شما باشم

افرین عزیزم به برنامه ریزیتون
میشه بدونم رنگ موهاتون چیه؟؟

چه باکلاس🤣 این همه کارا کردی

سوال های مرتبط

مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
قبل از اینکه مشکلمو اینجا به اشتراک بزارم
خیلی کلافه بودم، همه کارهامو با بی‌دقتی بالایی انجام میدادم که خرابکاری میشد
اما بعدش
پا شدم یک‌رنگ ۶.۳ با اکسیدان ۶ درصد مخلوط کردمو شروع کردم به ریشه گیری موهام
برای رنگ مورد نظرم باید ۳۰ دقیقه روی موهام باشه نه بیشتر
در حینش پیامهای پر از مهر شمارو میخوندم و هر لحظه‌اش قلبم پر از امید میشد
و برای وجود آدمهایی مثل شما خدارو صدهزار مرتبه شکر میکردم❤️❤️
و میگفتم خدایا همونطور که به من آرامش میدن چندبرابرشو بهشون برگردون❤️❤️❤️
موهامو شستم یه قهوه‌ای روشن خیلی خوشگل شد
و با موهای حوله پیچ رفتم برای راد شام بپزم لوبیا پلو✌🏼
راد اومد تو آشپزخونه بوسش کردم گفت سرت درد میکنه گفتم نه مامان موهامو باید سشوار بکشم
دستمو گرفت گفت بیا تو اتاق من استراحت کن، من برات نقاشی میکشم
غهمسرم اومد
یجورایی هم دلخور بود از اتفاقی که افتاده هم روشو نداشت راجبش حرف بزنه
ماشین‌لباسشویی رو روشن کردمو لباسهای روشن ‌و تیره از هم جدا شدن
نم موهام کم بود و سشوارش سریع تموم شد
قبل شام راد
خونه رو طی کشیدم تویه آبش یکم سرکه ریختم که لک روی سرامیک نمونه
بعد غذای راد رو دادمو، مسواک زدیم، رفتیم تو تخت، یک قصه پندآموز از کوچولویی‌های خودم گفتم نیم ساعت زمان برد تا بخوابه
اتاقشو مرتب کردمو گذاشتمش تویه تختش😍
یک پادکست داستانی گوش داد

https://youtu.be/eCh-3uMjBVU?si=4oIKJ5OhWtDl9KQv

لحن گوینده و مخصوصا نویسنده‌هایی مثل احمد محمود و … رو خیلی خوشم میاد
در حین گوش دادن پیامهای شمارو هم میخوندمو تصمیمم به بی‌محلیه بیشتر، قویتر شد.
دست و پاهامو کرم زدمو آروم خزیدم زیره پتو
یادم افتاد بیامو ازتون قدر‌دانی کنم
براتون بهترین‌هارو آرزو دارم🙏🏼🙏🏼🙏🏼❤️❤️❤️
مامان قندلی❤️ مامان قندلی❤️ ۳ سالگی
منم بار اولمه دارم زندگی میکنم، پس فدای سرم اگه جایی خراب کردم…🤷‍♀️
والاااااا…😂

اما از این روزامون بخوام بگم:

این ساعت از روز که میشه باید چشمام رو با چوب کبریت باز نگه دارم😴🫩

برای همین متوسل میشم به یه شات قهوه☕️

چالش این روزامون اینه که پسر کوچولومون صبحها از ساعت ۹/۳۰ تا ۱۲ میره مهد🍭

وقتی برمیگردیم یه ناهار میخوریم و من واقعا دلم میخواد بخوابم چون از صبح دارم میدوم 🏃🏻‍♀️ تا همین ساعت🙃

اما اگه بخوام بخوابم پسرمم میخوابه شب دیگه زود نمیخوابه و این اصلا خوب نیست🫠

اما وقتی ظهرا نمیخوابه من طرفای ۸ شامش رو میدم و نهایت تا ۹- ۹/۵ میخوابه و هم یکم مغز خودم استراحت میکنه و هم به کارای مورد علاقه م مثل فیلم دیدن، کتاب خوندن و گاهی هم تمیز کردن خونه میگذره…☺️

و از همه مهمتره خودمو همسرم راحت بدون اینکه حواسمون باشه یه موش کوچولو حواسش به حرفای ما هست حرف میزنیم و برنامه ریزی میکنیم و…😌

شما این روزا چه چالش هایی دارید؟!🤔
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
سلام خوشگل مشگلا
این تیکه کلام یکی از پسرهای دانشگاهمون بود وقتی میخواست به دوست‌های دخترش تویه اون محیط عرض ادب کنه😂😂😂
یادش بخیر ، من دوران دانشجویی خیلی خوبی رو پشت سر گذاشتم😍😍
راستش الان که بیدارم، دارم کوکی آماده میکنم، کوکی واتیلی، کاکائویی و نسکافه‌ای 🫣🫣فردا مهمون دارم
موقعیکه میریم برای خوردن ناهار کوکی‌هارو میزارم تو فر
که بعد از ناهار بوش دیوونمون کنه😂😂😂(خودآزاری دارم)
سوپ شیر رو آماده کردم مثل مهمونی قبل و قارچ و شیر و خامه رو بهش نزدم تا فردا
فلفل دلمه‌ای شکمپر هم در حاله پخته تا یک ساعت دیگه که آبش قوام گرفت میچینم تو ظرف سروش و میزارمش تو یخچال تا فردا ظهر که برای ۱۰ دقیقه بره تو مکرو داغ شه
فردا صبح یه جاروی اساسی میکنم
و یک گردگیری جزعی
بعد برنج رو خیس میکنم و خورش مرغ رو میزارم بار
ساعت ۱۱ آب برنج رو میزارم …
خلاصه که جاتون خالی❤️❤️❤️
⭕️(((((یک تجربه شخصی از قرص‌های آرامبخش دوره پی‌ام اس
استفاده نکنید چون بعد از اتمام دارو به طرز وحشتناکی فشارهای پریودی میاد سراغتون )))))⭕️
من یکی دو هفته بهم ریخته که میشم بعدش برای خودم تفریح مهمونی جور میکنم که علاوه بر دردها و فشارهای پریودی
بدن درد و بیحالی بیاد سراغم😂😂😂
از پریروز خونه رو تمیز کردم اما هر روز دارم گردگیری و لکه گیری میکنم
استاد اعظم راد کوچولو جای پا و دستهاش همه جا هست❤️❤️❤️
امیدوارم فردا بهم خوش بگذره، نیاز به یک جمع دوست داشتنی پر از خنده دارم
✌🏼✌🏼✌🏼
شما چه برنامه‌ای چیدید برای آخر هفته‌اتون؟!؟!؟!؟!
مامان قندلی❤️ مامان قندلی❤️ ۳ سالگی
بیا تو این منجلاب زندگی یه لیوان چایی برات بریزم تصدقت...☕️

چند روزی بود زندگی روال شده و بود پسرم بدون دغدغه و غر زدن هر روز میرفت مهد تا اینکه امروز صبح گفت نمیرم😮‍💨

امروز عکاسی داشتن لباس آماده کرده بودم من خیلی ذوق داشتم اما وقتی پسرم گفت نمیرم واقعا خورد تو ذوقم🥲

هر چی بهش توضیح دادم و داستان گفتم فایده نداشت که نداشت بعد نوبت باباش شد اونم کلی حرف زد و … اما بازم پسرم قبول نکرد😬

گاهی اوقات از این همه چالش کلافه و سردرگم میشم😰

ولی سعی کردم آروم باشم و صبحانه م رو خوردم گفتم اشکال نداره فریلنسری همینه دیگه اگه انتخابت این بوده که تو خونه کار کنی پس نمیتونی قانونمند کار کنی برای همین یه کوچولو روی سایت کار کردم و خاموشش کردم چون پسرم نمیذاشت تمرکز کنم🙂

الانم کلا برنامه ای که برای امروز چیده بودم ریخت بهم دار به برنامه جدید با حضور افتخاری پسرم میچینم🤓

تصمیم فعلا به این شد که با هم بریم خرید و بعدم ناهار درست کنیم👩🏻‍🦰👦🏻

بقیه روز هم خدا بزرگه👀

ولی یه خشم از روزگار دارم😄م
مامان باراد مامان باراد ۳ سالگی
امروز من دو ساعت رفتم استخر و قرار شد اين دو ساعت پدر و پسر با هم باشن. به محض بيرون اومدن از استخر با همسرم تماس گرفتم جواب نداد و تا برسم خونه ٤٠ دقيقه طول كشيد بازم هر چى زنگ زدم جواب نداد. اومدم خونه ديدم يه شيرينى نصفه گاز زده رو اوپنه، كفشاى باراد همه سر جاشونه و همه چيز شبيه اينه كه اينا با عجله رفتن بيرون. خلاصه يهو همه فكراى منفى با هم اومدن سراغم 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
با مادرشوهرم تماس گرفتم ببينم شايد اونا خبرى داشته باشن ولى چنان برخورد عجيبى كردن كه نگرانى خودم يادم رفت. كلى منو سوال پيچ كردن كه تو كجا بودى و اين وسط متلك هايى شامل اينكه اونا كه تنها نميان اينجا ما كه خبرى نداريم و…. آخر هم با حالت قهر گفتن ما رو نگران كردى 😐😐😐
بماند كه همسرم زنگ زد و گفت تو پارك داشته بازى ميكرده با باراد و متوجه تماسا نشده و بارادم گير داده ميخواد با دمپايى بره و من اصلا حواسم به دمپاييا نبود. ولى مطمئن شدم در هر فشارى در هر استرسى بيشتر بايد خودم رو كنترل كنم و روى كسى حساب نكنم.
اين چندمين باره توى نگرانى باهاشون تماس گرفتم يا كمكى خواستم ولى به جاى كمك يا شنيدنم تازه بازخواستم كردن . بعضى از آدم ها هيچ وقت نميتونن امن باشن .
من هميشه همه جا ازشون تعريف ميكنم و براشون ارزش قائلم ولى هر بار يه اتفاق كوچيك ميفته با بعضى جمله ها و طعنه ها پرت ميشم به واقعيت.
مامان آرسام مامان آرسام ۳ سالگی
سلام مامانا پسرمو سه ساعت گذاشته بودم پیش کسی برای انجام یکاری اونم داخل گوشیش ماشین بازی دانلود کرده بود داده بود پسرم بازی کرده بود ازون به بعد پسرم همش میگفت مهسا برام داخل گوشیش ماشین تصادف گذاشته توم بزار منم ب اصرار پسرم بازار دانلود کردم چندتا بازی دانلود کردم نمیدونستم پسرم اینقدر وابسته به گوشی و بازی میشه یعنی توی این یک هفته دهتاا بازی دانلود کرده صبح که چشمش رو باز میکرد گوشی بده بازی تا شب. منم الان با مامانم صحبت میکردم پسرم لج گرفت گوشی بده بازی کنم بازی کنم نذاشت با مامانم صحبت کنم منم بهش گفتم همه بازیارو پاک کردم نیم ساعت بغلم گریه کرد خوابش برد واقعا نمیدونم باید چیکار کنم بنظر تون همه رو پاک کنم از فردا عادتشو ترک بدم؟؟؟همش یک هفته بعد هم نمیشه ولی خیلی وابسته شده بود به بازی اصلا دوست ندارم نصف روز مهد می‌ره نصف روز هم خودش تنهایی یا با من یا روزی یکی دوساعت برنامه کودک میگذروند ولی چند روزه سرش همش تو گوشی بود