امروز من دو ساعت رفتم استخر و قرار شد اين دو ساعت پدر و پسر با هم باشن. به محض بيرون اومدن از استخر با همسرم تماس گرفتم جواب نداد و تا برسم خونه ٤٠ دقيقه طول كشيد بازم هر چى زنگ زدم جواب نداد. اومدم خونه ديدم يه شيرينى نصفه گاز زده رو اوپنه، كفشاى باراد همه سر جاشونه و همه چيز شبيه اينه كه اينا با عجله رفتن بيرون. خلاصه يهو همه فكراى منفى با هم اومدن سراغم 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
با مادرشوهرم تماس گرفتم ببينم شايد اونا خبرى داشته باشن ولى چنان برخورد عجيبى كردن كه نگرانى خودم يادم رفت. كلى منو سوال پيچ كردن كه تو كجا بودى و اين وسط متلك هايى شامل اينكه اونا كه تنها نميان اينجا ما كه خبرى نداريم و…. آخر هم با حالت قهر گفتن ما رو نگران كردى 😐😐😐
بماند كه همسرم زنگ زد و گفت تو پارك داشته بازى ميكرده با باراد و متوجه تماسا نشده و بارادم گير داده ميخواد با دمپايى بره و من اصلا حواسم به دمپاييا نبود. ولى مطمئن شدم در هر فشارى در هر استرسى بيشتر بايد خودم رو كنترل كنم و روى كسى حساب نكنم.
اين چندمين باره توى نگرانى باهاشون تماس گرفتم يا كمكى خواستم ولى به جاى كمك يا شنيدنم تازه بازخواستم كردن . بعضى از آدم ها هيچ وقت نميتونن امن باشن .
من هميشه همه جا ازشون تعريف ميكنم و براشون ارزش قائلم ولى هر بار يه اتفاق كوچيك ميفته با بعضى جمله ها و طعنه ها پرت ميشم به واقعيت.

تصویر
۱۳ پاسخ

بگم زات مادرشوهرهه کسی اعتراض نمیکنه😅برای مادرشوهراقابل درک نیس ک پسرشون بچه نگخ داره مادر بره دو ساعت برای خودش

از همسایه ات انتظار داشته باش ولی از خانواده شوهر نه ..😕

مامان باراد یادمه یکبار تاپیکی بود یه تعریف از مادرشوهر و خانوادش کرده بودید همه گفتن وای چه خوشبختی و فلان
یادمه شما نوشته بودید نمیگم آدمهای بدی هستند
ولی یه اهلاقهایی هم دارند که من گذشت میکنم پیچیدس
الان میفهمم چه مدل اخلاقهایی
اگر تو شهر خودتون با خانواده یکجا بودید
که حتی یکی درصد هم اهمیت نداشت این رفتار ها
ولی چون می‌دونم شهر همسرتون غریب هستید و چون خودم تجربش کردم از نظر احساسی اینکه چقدر تنهام خیلی سنگینه
ولی چاره نیست زندگی همینه
نمیشه توقع داشت از خانواده شوهر اصلا...

من خدایش مادر شوهرم اینجور نیست حالا نمیدونم چون دختر نداره اینجوره یا کلا اینطوره

عزیزم همه مادرشوهر ها همینن
کاملا درکت میکنم
من وقتی تهران بودیم مادرشوهرمم با ما بود و سعی داشت بفهمونه که مردا چون بیرون کار میکنن پس بقیه کارها اعم از بچه داری و حتی خرید هم باید با خانوم باشه...
و الانم که خداروشکر دورم ازش ولی خدا نکنه زنگ بزنم احوالپرسی کنم تا چند تا تیکه آبدار نصیبم نکنه ول کن نیست

ایییییی خدا نکشتتون چقد بد اصفهانیا رو گفتید خوب بود نمی‌گرفتنتون....عروس از غریبه آوردن آخرش همینه

عزیزم تابوده همین بوده ولی ما آدم بشونیستیم بازم باهاشون رفت امدمیکنیم خودمون کوچیک

مخاطب خودم بودم گلم به دل نگیری

وقتی تو نگرانیها و مشکلاتت نیستن توی خوشیهات هم دعوتشون نکن

و تویی که هزاران بار به خودت گفتی اونا باید نفر آخری باشن که تو موقعیت های حساس باهاشون ارتباط میگیری

همشون همینن

وای من بچمو یه ساعت فرستادم با باباش بره باغ همسرم زنگ زده اخرین باری باشه که با من میفرستی ها جایی تو ماشین نمیشینه اعصاب منو خورد کرده
منتظرم بیاد خونه ب ر ی ن م بهش
ولی مادرشوهرم عاشق اینه بچمه بدم نگه دارن من خودم نرم قشنگ بکشن بچمو سمت خودشون 😂😂😂

وای دقیقا انگار خانواده شوهر منو توصیف کردی ولی من بازم هیچ بدی ازشون جایی نمیگم ولی اونا برعکس انقده پشت سر من حرف زدن دید اطرافیانشونو نسبت به من تغییر دادن

خجالت نمیکشی میری تفریح شوهرت بچت ول میکنی تازه نمیذاری هم تنها برن خونه مادرشوهر😂😂😂

سوال های مرتبط

مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
بعضی وقتها نقش کودک رو برای بچه‌هاتون بازی کنید 👶🏻👧🏻
این بازیه شخصیتها باعث میشه خیلی از ریشه‌های لج کردن یا بهونه‌هاشون مشخص شه
خیلی تلاش میکنند تو نقش بزرگترا برن با اینکه کوچیکن
یه سرگرمی خوب براشونه
مثلا خرابکاریهاشون که شروع میشه یهو شما صدای بچه در بیاریدو جای اون نقش آفرینی کنید، بزار من هنه اسباب بازیاتو خراب کنم
من میخوام این ماشینتو پرت کنم بشکنه😅😅😅
اون موقع اونه که میاد تو قالب مادر یا پدر و راهنماییتون میکنه
و با حرفهای کوچولوش سریع قانع بشیدو ازش کمک بگیرید یا کاریکه فکر میکنید درسته هست رو بهش تویه اون موقعیت آموزش بدین
مثلا ما تازگیها عصبانی یا ناراحت که هستیم یا اگر ضربه زدنی تو کار باشه
من میشم پسر کوچولوی عصبانی که سریع میدوه و بالشت ضربه گیر میخواد( دو سه تا ضربه بهش میزنیم و تموم میشه ماجرا)

دیشب وسایل خورش لوبیا سفید آماده کردم برای ناهار بعد از چند روز اسفناج خوردن و سوپ پختن و عدسی داشتن🤤
که همسرم تماس گرفت و گفت امروز غذا میخرم👀👀 همسرم با غذای بیرون خیلی حال نمیکنه😅
منم پذیرای کارهای جدید😉
الانم با راد نشستیمو داره برام کتابهاشو که حفظه میخونه 😍😍😍