پارت هشتم
برای آنکه فررندمان رفتار درستی بروز دهد، باید احساس درست پیدا کند.
سوال اینجاست
چگونه فرزندم احساس درستی پیدا خواهد کرد؟
ما به عنوان پدر و مادر در مورد این مسئله چگونه میتوانیم بهترین عملکرد را داشته باشیم؟
کافی است احساس کودکمان را بپذیریم و تایید کنیم
کودک: این غذا رو دوست ندارم، حالم ازش به هم‌میخوره
مادر: درست حرف بزن، نعمت خداست

مادر : بیا این کلاه و کاپشن رو بپوش.بیرون سرده
کودک: من از گرما دارم میمیرم
مادر در حال پوشاندن کلاه و کاپشن به کودک: نه نه نه ..اصلا حرفشم نزن سرما میخوری
کودک : دلم نمیخواد مامان اگه تنم کنی درش میارم
مادر: همین که گفتم

کودک : مامان نریم خونه خاله.علی رضا منو اذیت میکنه، دوسش ندارم
مادر: شما که همدیگه رو خیلی دوست داشتین.میدونم این حرفارو از ته دلت نمیگی.حالا بریم یکم بازی کنی این حرفا یادت میره
کودک با ناله : نه یادم نمیره

کودک: حالم از مدرسه به هم میخوره
مادر : این چه حرفیه مدرسه خیلی خوبه آدمو با سواد میکنه

دقت کردید...ما همیشه به کودکمان القا میکنیم که اشتباه احساس میکنند و باید مثل ما احساس کنند.ما بارها به کودک خود گوشزد میکنیم که احساسش غلط است و باید به شیوه ما احساس کند
اما چه چیزی باعث میشود در عمل نتوانیم احساس کودکمان را تایید کنیم؟

تصویر
۴ پاسخ

عالییییی
حالا این طور مواقع چیکار کنیم ؟

لطفا اگه کتاب دیگه ای خوندی که مفید بوده معرفی کن

پارت هفت کو

وای🤐🤐

سوال های مرتبط

مامان ارسلان مامان ارسلان ۱۲ ماهگی
پارت نهم
چه چیزی باعث میشود در عمل نتوانیم احساس کودکمان را تایید کنیم؟
ما میترسیم احساس کودکمان را تایید کنیم.چون نگرانیم آن ها با تایید احساسشان پررو شوند و اوضاع بدتر شود.از این رو طبق ساده ترین راهی که به ذهنمان می رسد عمل میکنیم.روشی که دائما از کودکی تا همین حالا با ما برخورد شده است.اغلب ما با این روش ها بزرگ شده ایم.
مطمئنا هیج عجیب نیست که در همدلی و تایید احساس فرزندانمان مهارت نداشته باشیم و ناخواسته و بارها و بارها آن ها را به رگبار انکار و سرکوب و کنترل ببندیم.ما انتخاب میکنیم فرزندمان، طبق خواسته ما عمل کند.این راه حل، ساده و همچنین کم دردسرتر است.
متاسفانه ما غافلیم که این تصمیم ما چه نتایجی در پی خواهد داشت
ما غافلیم که با انتخاب روش کنترل از بیرون فرزندمان، چه فرصت مهمی را برای رشد مغز او از دست می دهیم.
ما میتوانیم با استفاده از رویدادهای ساده روزانه و تبدیل آن ها به فرصتی برای رشد کنترل گر درونی فرزندمان را فعال کنیم و با تحمل سختی کوتاه مدت، آسوده خاطری خود و فرزندمان را در دراز مدت تضمین کنیم.
برای رسیدن به این هدف باید صادقانه پذیرای احساسات فرزندانمان باشیم و آن ها را تایید کنیم.
چگونه؟
برای تایبد احساس فرزندمان باید با او هم دل شویم.
در دل فرزندم چه میگذرد؟
همدلی یعنی درک کردن آنچه دیگری در دل دارد و همدلی با کودکان به زبان ساده یعنی در هر ارتباطی با فرزندمان دو پیام را منتقل کنیم
درکت میکنم
درکنارت هستم
همدلی یک مهارت است پس اگر بلد نیستیم همدلی کنیم( که اغلب بلد نیستیم) جای نگرانی نیست چون با تمرین کافی میتوانیم.
همدلی یکی از موضوعاتی است که به شدت روی آن توهم دانش وجود دارد.یعنی اغلب افراد با اینکه بلد نیستند همدلی کنند، فکر میکنند بلدند.
مامان پسرگلم مامان پسرگلم ۱۵ ماهگی
نقش" احترام" در نهادینه کردن شادی برای کودک

بعضی از والدین ممکن است کودک خود را دوست داشته باشند ولی به او احترام نگذارند. نکته مهمی که والدین باید به آن دقت کنند این است که دوست داشتن کودک کافی نیست، بلکه لازم است شما برای او احترام قائل باشید تا احساس امنیت و شادی را به وی هدیه کنید. احترام مانند دوست داشتن، هم از طریق بیان و هم از طریق عمل نشان داده میشود.

شما می‌توانید با گوش دادن فعال به حرفهای کودک، برقراری تماس چشمی، توجه به گفته‌ های کودک بدون آنکه برای اتمام سخنانش بی‌ صبری نشان دهید، کمک کردن به کودک در یافتن کلمات مناسب برای توضیح دادن و به زبان آوردن هیجاناتش و قطع نکردن حرفهای او، احترامتان را به وی نشان دهید.

شما همچنین می‌توانید با تشویق کاری که او انجام می‌دهد احترام خود را نسبت به او نشان دهید و شادش کنید، حتی اگر این کار کامل و بی‌نقص نباشد. در این‌ صورت او فرصت می‌یابد تا عقاید خود را بدون ترس از تمسخر و استهزا نمودن بیان کند. احترام به کودک اضطراب و تنش او را کاهش خواهد داد و منجر به خلق امنیت و شادی درونی در وی خواهد شد.
مامان ارسلان مامان ارسلان ۱۲ ماهگی
پارت سوم
وقتی ما با فرزندان خود درباره احساساتشان صحبت میکنیم و احساسات آن ها را به رسمیت میشناسیم یا هنگام صحبت کردن آن ها، با دقت کامل به آن ها گوش میدهیم، فرزندانی با هوش هیجانی بالا که میتوانند احساسات خود و دیگران را درک کنند، تربیت میکنیم.
وقتی فرزند ما با ترسی مواجه میشود ، نوع برخورد ما میتواند آن ترس را به تجربه ای گذرا تبدیل کند یا آن را به نوعی اضطراب ماندگار
ما میتوانیم با رفتار خود تجربه ی غذا خوردن را به یک فرایند شیرین و لذت بخش تبدیل کنیم یا با رفتارهای غلط خود و ایجاد تجربه هایی خاص، مغز او را شکل داده و از کودک خود یک بدغذای حرفه ای بسازیم.

یادمان باشد هر آنچه بر ما و فرزند ما میگذرد، رشد و تحول مغز هر دوی ما را تحت تاثیر عمیق قرار میدهد
ما میخواهیم کاملا آگاهانه، اتفافات روزمره ی فرزندانمان را به فرصتی برای رشد و شکل دهی مغزشان تبدیل کنیم.
با شکل دهی صحیح ،مغز فرزندمان درست کار میکند و این یعنی خوب تصمیم می گیرد، با مشکلات مواجه میشود و به دنبال راه حل مناسب می گردد.در ارتباط با خودش و دیگران به شیوه صحیحی برخورد میکند و این دقیقا همان کاری است که ما به عنوان پدر و مادر وظیفه داریم انجام دهیم.
یعنی کمک کنیم مغز فرزندمان به طور کملا هماهنگ کار کند.
مامان ارسلان مامان ارسلان ۱۲ ماهگی
پارت یازده
مادر در سناریوی دوم کودک را قضاوت نمیکند و برچسب ( چه قدر غر میزنی) به او نمیزند.
تبدیل واکنش مغز خزنده به رفتار آگاهانه نیاز به تمرین بسیار دارد.
از طرفی در واکنش های ما، مغز خزنده فرماندهی امور را در دست دارد و به هر نحوی دوست دارد برنده بازی باشد اما در رفتارهای آگاهانه ما به دنبال برد_ برد هستیم و بیشتر به این می اندیشیم که آیا گفتار یا طرز رفتار من، رابطه ام را با فرزندم محکم تر میکند یا به آن آسیب میزند؟
۱_ مکث و توجه به موسیقی درون
برای داشتن رفتارب آگاهانه،قبل از هر واکنشی نسبت به رفتار فرزند خود، لازم است لحظه ای مکث کنیم و به موسیقی درون خود توجه کنیم.
ببینیم آنچه میشنویم آرام بخش و دل نشین است یا وحشتناک و دلهره آور؟
اگر به هر دلیلی ناراحت، نگران یا عصبانی هستیم، موسیقی درونمان وحشتناک و دلهره آور است و اگر آرام هستیم موسیقی درونمان دل نشین
فرض کنید فرزند ۳ ساله شما حرف زشتی زده
اگر موسیقی درون دل نشین باشد و حال دلتان خوب باشد،آگاهانه عمل خواهید کرد و خود را به نشنیدن میزنید اما اگر حال حال دلتان خوب نباشد از کوره در خواهید رفت و به سرزنش یا تنبیه می پردازید
یک هفته تلویزیون ممنون
امروز عصر پارک بی پارک
امشب رستوران بی رستوران
یک رویداد مشترک اما دو برخورد متفاوت
وقتی موسیقی درون نازیباست بخش متفکر مغز ما تعطیل است و نمیتوانیم آگاهانه عمل کنیم و طبق عادات قدیمی فرزندمان را سرزنش یا تحقیر کرده و گدهی قوانین سفت و سختی اعمال خواهیم کرد
با موسیقی وحشتناک درون، چگونه میتوانیم با احساس کودک خود ارتباط برقرار کنیم و بدانیم نیاز او چیست؟ و میخواهد چه چیزی به ما بگوید؟
تنها راه تربیت فرزندان موفق آگاهانه عمل کردن است
مامان ارسلان مامان ارسلان ۱۲ ماهگی
پارت شانزده
تجربه شخصی ( نویسنده):
پسر ۶ ساله ی من در بعضی روزها ساعت ناهار در مدرسه بود اما ناهار خود را نمیخورد و به خانه می آورد.
بدون هیچ قضاوتی موضوع را با او مطرح کردم
او گفت بعضی دوستام از رستوران براشون غذا میاد.چلوکباب، پیتزا..اصلا این غذایی که برام میذارین دوست ندارم
میتوانستم طبق عادت قدیمی،سخنرانی کرده و به توضیح درباره مفید بودن غذای خانگی و مضرات غذای رستورانی بپردازم
یا او را سرزنش کرده و بگویم اگه ناهارت را نخوری خبری از بستنی نیست
اما با این کار، خود را با مغز خزنده فرزندم درگیر و او را به دفاع از خود وادار میکردم.از همه مهم تر فرصت رشد را از مغز فرزندم گرفته و مانع رشد کنترل گر درونی او میشدم.
من : خیلی سخته که با ذوق و شوق بیای پای میزناهار اما بوی کباب دوستت هر غذایی را بی مزه میکنه.شاید ما هم بتونیم گاهی از رستوران غذا سفارش بدیم
به وضوح رضایت را در چشم فرزندم دیدم.
تصمیم گرفتم غذاهای جذابی مثل پیتزا و جوجه که در برنامه غذایی پنجشنبه و جمعه بودند با غذاهایی مثل عدس پلو و خورشت قیمه که در روز های وسط هفته مصرف میکردیم، جابه جا کنم.ماهی یک بار هم از رستوران برایش غذا سفارش دهم
با توجه و تمرکز به دلیل ماجرا، نه تنها موفق شدم از چسباندن برچسب بدغذایی به فرزندم پرهیز کنم، بلکه راه حل عاقلانه پیدا کنم.و از همه مهم تر این پیام را به فرزندم منتقل کردم که درکت میکنم و درکنارت هستم.تو میتوانی به من اعتماد کنی