من دیگه چطور خوابم ببره؟؟
مارو زمین میخوابیم بچه هام دو طرفم میخوابن . در اتاقمونم وقتی بخوای ببندی وباز کنی صدای بلندی میده و از خواب میپرونه آدمو . تا ساعت یک هم بیدار بودم دختر سه سالم پیشم بود پتو کشیدم روش . یکم پیش پسرم گریه کرد شیر دادم و تو خوابو بیداری بودم خونه هم تارییییک ،یهو در اتاق باصدای محکم باز شد ، نگاه مردم شوهرم تو رختخوابش بود،فک کردم پدرشوهره که درو باز کرد یهو از تاریکی که دخترم اومد سمتم .... من مث سگ ترسیدماااا . شوهرمم همون لحظه گفت می درو باز کردد ؟ اگه نگفته بود من فک میکردم خودم خواب میبینم .
به دخترم گفتم کجا بودی میگه من اینجام پیش خواب بودم گفتم خو تازه از بیرون اومدی ؟میکه نمیدونم . این از تاریکی میترسه تنهاچکارمیکرد ای خدا . الانم گذاشتم به لینکه تو خواب راه میره،ولی کی بعداز رفتنش در رو کامل بسته ؟دارم دیوونه میشم .همون لحظه بلند شدم لامپو روشن کردم تو حال نگاه کردم، صدای خروپف مادرشوهر میومد یعنی بیدار نبوده . الان کی صبح بشه من ازشون بپرسم که اومده پیششون یانه

ببخشید کیبوردم ایموجی نداره

۴ پاسخ

من صدا تو بالکنم بیاد قبل از شوهرم من پامیشم نگا میکنم ببینم صدا چیه😂
حالا باز خوبه در اتاقه نترس صلوات بفرست بخواب گلم

نصف شبی منم ترسیدم🥲

خب پاشو نگا کن همه رو چک کن ببین خوابن

من تو بچگی راه میرفتم ...
خیلی وحشتناکه دیکه باید حواسم بیشتر باشه

سوال های مرتبط

مامان 🧸مامان فندق 🧸 مامان 🧸مامان فندق 🧸 ۲ سالگی
امروز رفتم خونه مامانم، یهو دیدم دخترم نیست نامزد داداشم ب زور برده بودیش حمام ،اونقدر گریه کرد ک نفسش رفت ، ب زور ارومش کردم موقع ناهار شد پسرم لگد میزد گوشی بده گفتم باهام نیست. و ب زور دخترم خواب کردم پسرم چیپس میخورد تو گوش دخترم تو خواب دیدم عه همه بهم میگم بدبخت از دست بچه‌اش آرامش نداره. ده دقیقه دخترم خواب کردم وای بدخپاب شده بود ...از اون طرفم دیدم یکی هی آیفون میزنع. دیدم پسرم بوده آیفون میزده فرار میکرد .... و باز دیدم عه صدا همشون در اومد. منم ساعت سه اومدم خونه ناهار شوهرم دادم گفت من میرم با پسرم تو اتاق میخابیم گفتم بسلامت🤫✨ من موندم دخترم همش گریه بردمش حمام. آوردم عصرونه دادمش باز گریه بردمش کوچه. پسرم بیدار شد گریه نق شروع شد اونم با زور آروم مردم بلند شدم تی کشیدم جارو ملافه شستن ظرف. شام پختن .... دیدم دخترم پسرم همو کشتن .....🥴شام زهرمارم شد. دیدم که پسرم دسته تی زده تو سر دخترم .... ب زور الان نشوندمشون پای فیلم .....که خدایا کمکم کن باز پانیک لعنتی بهم دست داد اینم از امروز من. 🫶🫶
مامان نویان مامان نویان ۱ سالگی
سلام مامانا🤚 امروز یکی از تلخ ترین و پر استرس ترین روزهای مادر بودنم بود😢
نویان خیلی شیطون شده همش میره بالای مبلا بعدم میره رو دسته هاشون ..من همیشه حواسم هست که نیفته امروز نفهمیدم کی رفت نشست رو دستهای مبل یهو از پشت افتاد روی سنگ🥺وای الان که میگم حالم خراب میشه صدای سرش حتی اومد..من بچه سریع برداشتم بچم بدجور گریه میکرد و ترسیده بودم خودمم با نویان گریه میکردم و ترس تمام جونم و گرفته بود یه ربعی طول کشید تا آروم شد نشوندمش جلوی تلویزیون بود دیدم ساکت شده بچه تو شک بود تایم خوابشم بود دیدم بچم دراز کشید چشماش رمق نداشت در صورتی که مواقع عادی حتما من باید میخوابوندمش به کسر ثانیه خوابش برد و من بیدارش کردم صورتشو شستم گریه میکردم میگفتم فقط تو رو خدا نخواب بیدار بمون بچم داشت تو بغلم بی حال میشد میخواست بخوابه که با هزار سختی بیدار نگهش داشتم باهاش توپ بازی کردم جارو برقی کشیدم خونه رو که سرگرم شه و بیاد دنبالن بردمش حموم هوشیار بود و دیگه اون حال و نداشت که نزدیک ساعت ۳ و نیم شیر خواست بهش دادم و خودش خوابش برد و یکساعت بعدش با صدای تلفن ببدار شد و باز رو پام خوابوندمش نزدیک ۳ ساعت خوابید در صورتی که همیشه ۱ ساعت و نیم میخوابید اما خب چکش میکردم همش.......۷ بیدار شد یکم چرخید و بعد شامشو دادم کلی بازی کرد و شیطونی تا ۱۲،شب دوبار شیر خورد دو بار شام ....بعدم خوابوندم روپام ...
هنوز استرس دارم کسی نبود پیشم شوهرمم پدرش بیمارستان بود پیش باباش بود و من تنهایی مردم زیر بار این حجم از اضطراب...خوابم نبرده تا الان از این اتفاق....به نظرتون بخیر گذشته؟تو رو خدا یک لحظه هم از بچه هاتون چشم برندارین که اتفاق اصلا خبر نمیکنه
مامان اَبرا جون☁️ مامان اَبرا جون☁️ ۱ سالگی
شب چهارم از شیر گرفتن دخترم
دیشب داشتم از درد سینه میمردم وقتی دخترم رو خوابوندم نصف شب دیدم بیدار شد دخترم و خودم از خدا خواسته تو خواب بهش شیر دادم و اونم که دید سینه هسته خوشحال دیگه مداوم از خواب بیدار میشد شیر میخورد دیشب ۴بار از خواب بیدار شد شیر خورد دیگه سر صبح ساعتا ۶بیدار شد کاملا هوشیار بود گفتم میمی اخی شده نیسته دیدم نه دارع گریه میکنه دیگه بهش شیر دادم و خوابید ساعتا ۹بیدار شد و گفت ممه دیگه منم از ساعتا ۶ تا الان بهش شیر ندادم و همش بهش شیر پاستوریزه و غذا دادم
دییگه با یک ماما مشورت کردم گفت قرص سفالکسین ۵۰۰بخور و روی سینت برگ کلم بزار و دیشب هم همون قرص کابرگولین رو خوردم
تا الان منی که پر شیر بودم در حد مناسب به شیر اومدن و هنوز به درد گرفتن نرسیدن یکی از سینه هام یکم پر شیر تره و فعلا اون یکم ورم کرده ولی درد نداره
امید وارم امشب گریه نکنه و شیر نخواد وگرنه نمیدونم چه خاکی تو سرم بریزم اگه گریش شدید بشه بهش سینه بدم؟
مامان ایرمان🧸 مامان ایرمان🧸 ۲ سالگی
واقعا یه روزایی یه لحظه هایی تو پروسه ی سروکله زدن با بچه حس میکنم الان یکی پاشو گزاشته رو مغزم در این حد متلاشی میشم🤕
دیشب تا صب چندین بار بیدار شدم که یا شیر میخواست یا پستونکش درومده بود بعدم پنج صبح تو خواب گریه کرد و دوباره خوابید
گفتم خب دیگه الان میتونم بخوابم
تا اینکه دقیق ساعت هفت دوباره پاشد و همون لحظه دستمو گرفت که پاشو بریم
نه چشمام درست میدید نه مغزم کار میکرد که الان کجام
همزمان گریه هم میکرد که زودتر پاشم بغلش کنم
و تا الان که ساعت یازدهه نمیخوابید
هرررچی تلاش کردم نخوابید باابنکه خستش بود
شیر دادم اب دادم قصه خوندم غذا دادم ده هزاربار لالایی مورد علاقشو پلی کردم و نخوابید
یهو تو بغلم بود سرشو اورد عقب محکم زد تو بینیم
و واااقعا اون لحظه تیر خلاصی بود حس کردم الان منفجر میشم دیگه
فقط با صدای بلند گفتم ماماااااان😩
چشامو محکم بستمو تند تند اشکام اومد از درد و حرص
پاشدم از اتاق رفتم بیرون که فقط عصبانی نشم سرش
و جالبه که دقیقا هر ماه هجدهم که میشه یعنی وقتی یک ماه بزرگتر میشه همزمان هم تنظیماتش بهم میریزه!
الان بلخره خوابید خداروشکر
فقط میگم خدایا منو هر روز صبور تر کن خیییلی این روزا فرسایش روانیم زیاده شده😓