پارت ۳
بیهوشی خیلی سبکی بهم زده بودن چون یه جایی دیگه حس میکردم دارم هوشیار میشم
صدایی نمیشنیدم چیزی نمیدیدم ولی انگار مغزم روشن شده بود و متوجه بودم سر عمل هستم و حس میکردم انگار توی دلمو دارن سوهان میکشن...!
نمیدونم چیشد ولی این حس خیلی گذرا بود و زود دوباره انگار همین یذره هوشیاریه هم پرید
وقتی چشم باز کردم تو ریکاوری بودم و خیلیییی‌تار میدیدم
دکترم اومد بالای سرم و فقط میپرسیدم سالمه؟ میگفت اره
یکم گذشت برام پمپ درد اوردن...بچمو اوردن ازسینم بهش شیر دادن ولی من نمیتونستم ببینمش انقدر تار میدیدم و بعد از یه تایمی که نمیدونم چقدر بود منو بردن بخش
همه ی سختی ها مال قبل عمل بود
با پمپ درد و شیاف همه چیز قابل تحمل بود
دل بزرگی میخواد فقط اون حجم از خون رو ببینی شب اول زایمان
پلاکتم انقدر کم شده بود که به ۶۲ رسیده بود و قیافم زرد زرد شده بود
راه رفتن هم با وجود پمپ درد اصلا سخت نبود
ولی همه چیز گذشت و من روز تولدم دوباره متولد شدم اما در غالب دختر و نه در غالب همسر بلکه زنی از جنس مادر.....
امیدوارم همه بسلامتی زایمان کنن و هرکسی که در ارزوی مادر شدن هست دامنش سبز بشه و صاحب قشنگ ترین هدیه خدا بشه❤️
و در آخر کسایی که زایمانشون نزدیکه اصلا نترسید هیچ چیز انقدر سخت و دردناک نیست که بگید از پسش بر نمیایید
با وجود شیاف و پمپ درد اصلا قرار نیست درد بکشید❤️

۳ پاسخ

مبارکه عزیزم 😍😘

تبریک عزیزم سلامت باشین جفتتون. پلاکت ت خیلی پایین بوده خیلی جرات کردی ک رفتی سزازین چون سز خونریزی خیلی زیاد میشه. کم خونی هم ربط ب پلاکت دارع؟

چشمت روشن گلم قدمش پرخیروبرکت باشه برات

سوال های مرتبط

مامان نینی 🩵 مامان نینی 🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۹
دیگه سرمو با یه روسری محکم بستم و خوابیدم وقتی بیدار شدم نزدیکای شب بود ی سردردم به جای اینکه بهتر بشه بدتر شده بود طوری بودش که فقط تو حالت خوابیده دردش آروم بود ولی وقتی از جام پا می‌شدم انقدر سرم درد می‌کرد که اصلاً قابل تحمل نبود حتی نمی‌تونستم بشینم بچه رو شیر بدم دوباره پا شدیم رفتیم بیمارستان و اونجا دوباره منو حسابی معاینه کردن و گفتن هیچ مشکلی نداری ولی بهم یه سرم تزریق کردم که توش به نظرم بتامتازون بود سرم که تموم شد سردرد منم آروم شد دکتر بیهوشی که سر زایمان بالا سرم بود اومد و همون بین که دکتر بیهوشی که سر زایمان بالا سرم بود اومد و همون بین که مثلاً اومده بود برای معاینه ازم پرسید پمپ درد داشتی گفتم نه چون حالم خوب نبود گفت تو که موقع زایمان حالت خوب بود گفتم که منظورتون توی اتاق عمله گفتش بله در حالی که من فکر می‌کردم باید از قبل می‌گفتم گفت نه تو اتاق عمل اگر بهم می‌گفتی برات می‌ذاشتم خلاصه اینجوری شد پمپ درد هم نذاشتم
قبل از مرخص شدن از بیمارستان که دکتر اومده بود معاینم کنه بهم گفت موقع عمل متوجه شده لگنم از بالا تنگ بوده و از پایین اندازش خوب بوده برای همین موقع زایمان متوجه نشده بوده و فقط می‌دیده بچه به دنیا نمیاد به خطر همینم بچه توی کانال زایمان گیر کرده بود و سرش کشیده و خربزه‌ای شده بود ولی من هنوز هم ترجیحم روی زایمان طبیعیه چون بعد از زایمان سزارین با وجود اینکه حدود یک ماه گذشته هنوزم که هنوزه بخیه‌هام درد می‌کنه و اون سردرد بعد از زایمان رو مونده
پایان
مامان امیرعباس مامان امیرعباس ۳ ماهگی
قبل سز اصلا غذاهای نفخ دار نخورید که فرداش از درد بخیه مث من اذیتید شب قبلش غذای بیمارستان کباب بود و من نمیدونستم و خوردم ولی بخیه هامو نفخ این غذا به حدی فشار داد که اشکم در میومد
کلا برا بیمارستانتون چهار زیره یا هرچیزی که میدونید راحت و زود نفخ شکمتونو خالی میکنه بردارید

پمپ درد خوب بود ولی من چون تو درد کم طاقتم بیشتر استفاده ش میکردم و برا همین چشام سنگین بود و گاهی به سختی میتونستم چشامو باز نگه دارم

برا اولین راه رفتن من چند بار پمپ درد زدم که بی دردشم ولی بازم خیلی سخت بود ولی تونستم
تا وقتی بخیه هامو کشیدم به پهلو شدن و بلند شدن برام مرگ بود

منو چهار بار ماساژ رحمی دادن
یبار بعد عمل
یبار تو ریکاوری
یبار وقتی تازه آوردن تو بخش
یبار فردا عمل که میخواستم ترخیص بشم
دوبار آخر خیلی درد داشت در حدی که جیغ زدم

من بخیمو9 روز کشیدم اصلا درد نداشت حتی یه ذره

داروهایی که دکترم داده بود برا من دوروز دیر رسید یعنی اول منشی ثبت نکرد بعد داروخانه اشتباه کردو....
من تو اون دو روز ده برابر زایمان طبیعی درد کشیدم یعنی وحشتناک بود اصلا نمیتونستم به پهلو بشم از درد استخوان های بدنم و کمرو جای بخیه که نگم راه رفتن مرگ بود برام در حدی که میخواستم بلندشم نمیدونستم چطوری به پهلو بشم که بتونم بلندشم و سرویس بهداشتی برم
ولی در کل شکر خدا مشکل خاصی نبود بیشترش از بی تجربه ای خودم بود
مامان فسقلی مامان فسقلی ۵ ماهگی
تجربه زایمان من پارت اخر
و بله یهو گفتن رحم شل شد و خونریزی سه تا امپول پشت سرهم از شونم زدن و سه تا قرص زیر زبانی که با اون تهوع بهم دادن پسرم رو سینم بود گفتم بردارید برداشتن
کلی شکمم قفسه سینمو فشار میدادن و من جیغ میزدم تا جایی که میدونم عمل نیم ساعت نمیشه عمل من دو ساعت شد و دکترم رفت من از رو دیوار میدیدم یه اقا داره ادامه میده عملو و اینکه خیلی بد عذاب میکشیدم حالم خوب نبود دکترم که میخاست بره گفت پمپ درد براش یادتون نره الان وصل کنید و همونجا اتاق عمل پمپ درد رو برام زدن عمل تموم شد و منو جا به جا کردن و بردن ریکاوری من از شروع عمل خیلی شدید حس سرما داشتم بعد عملم در حد یخ زدن بودم و جیغ میزدم پتو میخام تا رسیدم ریکاوری دوتا پتو کشیدن و دوتا بخاری روم که گرم بشم و یه امپول زدن برام حس کردم خیلی خوابم میاد یه خانم کنارم بود گفت درد داری گفتم خیلی و چون عملم طول کشیده بود من تو ریکاوری بی حسیم رفته بود و دردام شرو شده بود اون گفت من هیچ حسی ندارم نه درد نه چیز دیگ بچشم رو سینش شیر میداد به من گفتن توام میخای بیاریم گفتم نه من خوب نیستم خودشون همونجا نگه داشتن جیگرمنو و من خابیدم و یه ساعت بعد دادن بخش و دردام کم شده بود و حالم خوب بود با پمپ و مسکن و شیافی که پشت سر هم میزاشتن خیلی اوکی بودم عصر اومدن گفتن میتونم مایعات رو شرو کنم که تلف میشدم از تشنگی پشت سرم هم نسکافه و اب خوردم پاشدم راه رفتم راه رفتنم خیلی راحت بود با کمک همسر راحت پاشدم اصلا درد زیادی نکشیدم کلا درد سزارین در حد یه پریودی گذشت برام خداروشکر از انتخابم راضیم و صدبار برگردم عقب سزارین میشم🤌🏻🙂
مامان رقیه سادات مامان رقیه سادات ۵ ماهگی
قسمت ۸
.۱۱ونیم بیحس شدم همون لحظه که سوزنو زد به کمرم بیحس شدم و اصلا هم سوزنش درد نداشت خوابوندنم رو تخت یه چی زدن جلو صورتم و شروع کردن ۱۱ ونیم که شروع شد ۱۱و ۴۰ دقیقه صدای گریه دخترم اومد و من با ارامش ترین بودم از اون لحظه به بعد و هیچ دردی نداشتم ولی هی از حال میرفتم حین عمل که دکتر بیهوشی میگفت چی زدن به این تو زایشگاه که این هی از حال میره ولی اون لحظات انقدرررر اروم بودم بعد اون همه درد شدید که دلم میخواست بخوابم دکترم گفت بخواب .ولی نمیتونستم اب دهنمو قورت بدم اصلا حس نمیکردم گلومو .۱۲ اومدم ریکاوری بهم پمپ درد و اینا وصل کردن که خیلییییی خوب بود پمپ درد و پیشنهاد میکنم حتما درخواست بدید دردتون رو فوق العاده کم میکنه .دیگه اونجا گفتن باید بتونی پاهاتو تکون بدی تا ببریمت بخش دخترمم فقط تو اتاق عمل چند ثانیه دیدمش .شکمم رو یه بار تو ریکاوری فشار دادن که هیچ حسی نداشتم تا ساعت ۱ونیم دیگه حس پاهام برگشته بود و یکم درد داشتم که هی برام مسکن زد ۱ونیم اومد ببرنم بخش دوباره شکممو فشار داد که یکم درد داشت ولی بهم گفت شکمتو تا میتونی بده تو مثل وقتی میخوای بگی شکم ندارم تا کمتر دردت بیاد که واقعا کار ساز بود .۱ونیم دیگه رفتم بخش وتا حدود ۷ صبح ۳ بار دیگه شکممو فشار دادن که دردش خیلی قابل تحمل بود .پمپ درد و شیاف نمیزاشت درد داشته باشم.
مامان فسقلی مامان فسقلی ۵ ماهگی
نظر من در مورد بیمارستان ولیعصر تبریز
فوق العاده بود خیلی راضی بودم درسته هزینه ها بالاست و کادر خیلی مهربونی داره هم به مریض هم همراه ارزش میدن
خودشون همه کارارو میکردن از شیاف بگیرید تا پوشک که من تا پاشدم راه برم از اون به بعد خودم پوشک گذاشتم ولی شیاف نمیتونستم شیاف خودشم اب رو اتیشه تا دردم میخاست بیاد زود شیاف میزدن و امپول و پمپ دردم ک بود خیلی خوب میشدم سرحال بودم
پمپ درد حتما داشته باشید با پمپ زایمان براتون در حد پریودی درد خواهد داشت
از سزارین خیلی راضیم خیلی به هیچ عنوان به طبیعی فکر نکردم و نمیکنم هرکی میگه بعد عمل تا بخیه برداری خیلی درد میکشی اشتباهه یعنی برای من اونجور نشد شمارو نمیدونم من راحت از فردای عمل پاشدم درد فقط در حد پریودی داشتم بخیه هامم جذبی بود در کل بدن با بدنم فرق داره ولی هرجور باشه نمیتونه دردش به طبیعی برسه فک کنم من فوبیای معاینه و زایمان طبیعی داشتم
همین امیدوارم براتون مفید باشه و خونده باشه اوناییم که حامله ان از روزای خوبتون به شدت لذت ببرید بارداری خیلی دوران شیرینیه هرچقدرم که بچه داری سخته ولی با دیدن زیبایی پسرم همش یادم میره
بای👋🏻
👋🏻
مامان ܩߊ‌ܣـ🌙ـܠࡅ࡙ن🩷 مامان ܩߊ‌ܣـ🌙ـܠࡅ࡙ن🩷 ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت آخر:
من هم درد طبیعی رو کشیدم هم سزارین با درد راهی اتاق عمل شده بودم و دیگه داشت غیر قابل تحمل میشد دردام آروم ناله میکردم و گفتن بشین رو تخت تا دکتر بیهوشی بیاد آمپول بی‌حسی رو بزنه تو کمرت خدایی کادر اتاق عمل بینظیر بودن از اخلاق و روحیه ای که بهم میدادن خیلی خوب بودن خیلی🥲
گفتن چیزی نیس فقط خودت رو شل کن سرت رو بده پایین که اصلا متوجه نشدم و آمپول رو که زدن بدنم داغ شد و دیگه دردام رفت پاهام سنگین شده بود دکتر رسید و سریع آماده شد و تیغ کشید دردش حس نکردم ولی کشیدنش روی پوستم متوجه شدم ناخودآگاه گفتم آخ که ترسیدن گفتن مگه درد متوجه میشی گفتم ن فقط حس کردم که یه حالت گیجی داشتم فک کردم هنوز دارن شکمم پاره میکنن که میبینم زایمانم تموم شد و بچمو برده بودن زایشگاه و تحویل خانواده ام دادن و من اصلا متوجه نشدم 😐
بعد از عمل و هم تو ریکاوری ماساژ رحمی دادن که ۲مرتبه اش حس نکردم چون بی حس بودم هنوز
و اینکه ۸ ساعت گذشته بود من هیچ دردی نداشتم هنوز و منتظر دردای غیر قابل تحمل بودم که خداروشکر درد زیادی نداشتم راحت بودم ولی برا احتیاط ۲تا شیاف زدم که بی تاثیر نبودن با شیاف ها دیگه خیلی راحت پا میشدم به بچم شیر میدادم وقتی ۱۲ ساعت شده بود
برا راه رفتن هم خیلی راحت پا شدم قدم زدم
همه چی برام خوب و راحت گذشت و خیلی خوشحال بودم که سزارین شدم فقط اینکه سرمو تکون داده بودم و همین شد بلای جونم تا یه هفته درگیرش بودم و مایعات خیلی مصرف میکردم و کاپو می‌خوردم بعد یه هفته خوب شدم خداروشکر
در کل برا من میدونم آدم زایمان طبیعی نبودم که خداروشکر میکنم سزارین شدم ایشالا زایمان های بعدیم هم همینطور راحت و آسون باشه برام...🙏🏻🌱
مامان ماهوین 🌙 مامان ماهوین 🌙 ۳ ماهگی
تجربه سزارین پارت نهم:
و چیز دیگه که خیلی اذیتم کرد آمپولای انوکسا بود،خیلییی میسوخت و من با هربار زدن گریه میکردم و البته بگم بخاطر افسردگی بود که اشکم دم مشکم شده بود😓
و چیز دیگه که واقعااااا سخت بود و اونم گریمو در میاورد نفخ بود، دکتر میگفت طبیعیه و چون شکم باز شده هوا داخلش رفته
هروقت نفخ میگرفتم انگار شکمم داشت باز میشد و حتما باید اونلحظه روی توالت فرنگی میشستم تا خارج بشه،غیر این اصلا چیزی خوبم نمیکرد
و‌ چیز دیگه که اذیت کننده بود بخاطر استفاده زیاد از شیاف اسهال شده بودم و هم بخاطر شیاف روده ام تحریک شده بود و مقعدم هم حساس شده بود و زخم شده بود و با هربار دستشویی میمردم😫
پیشنهاد میکنم تا جایی که دردتون قابل تحمله شیاف نذارید و وقتی دیدین اسهال شدین دیگه ابمیوه و غذاهای ابکی نخورید تا رودتون حالت عادی برگرده
برای نفخ هم از عرق نعنا کمک میگرفتم ولی خب زیاد تاثیر نداشت تا اینکه اسهالم برطرف شد و نفخمم کم شد
۷ روز هم از عملم گذشت و بخیه هام رو کشیدم و اصلا درد نداشت و حس کشش از رو شکمم برداشته شد
مامان رایان مامان رایان ۶ ماهگی