مامان لیانا💕 مامان لیانا💕 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین من ۲ 🤱

نمیدونم چرا اصلااااا استرس نداشتم ،شاید چون یهویی شد یا اینکه تاثیر سوره عصر بود که از روز قبل زیاد خونده بود.... سوند وصل کردن اصلا اصلا درد نداشت ، سرم زدن و رفتیم اتاق عمل ، من خیلی انرژی داشتم با همه با لبخند و خنده سلام علیک کردم و تعریف کردیم .... نشستم رو تخت ، بی حسی رو زدن که اونم اصلا به عیچ وجه درد نداشت ، بعد از چند ثانیه پاهام شروع کرد به داغ شدن، کم کم بی حسی بیشتر شد ، پرده رو کشیدن و مجدد شیو کردن چون قبل اتاق عمل یه خانومی شیو کرد شکممو اما باز مو مونده بود ... من با یه خانومی سره این مسئاه ک هنوز حس دارم و بی حس نشدم حرف میزدم ،ایشونم سوزن اروم میزد به بازوم بعد میزد به کنار سینه ام که فرقش رو متوجه بشم و باهام شوخی میکرد که یهو صدای دخترم اومد🥺🥺🥺🥺 درصورتیکه فکر میکردم هنوز شروع نکردن....بقیه کارارو انجام دادن و ماساژ شکمی رو فهمبدم انجام دادن اما بی حس بودم درد نداشت
پمپ درد هم گرفتم خییییییلی عالی بود ، شیافم کلا ۲ تا گذاشتم ، اونم زمانی ک بی حسی داشت از بین میرفت دوتا باهم پرستار گذاشت ، شب هم تا صبح کلی راه رفتم تو بیمارستان که خیلی برام خوب بود
بلند شدن برای بار اول سخت بود اما نه در حدی که میگفتن 🙂
مامان آرتا جان❤️🧡💚 مامان آرتا جان❤️🧡💚 ۵ سالگی