در انتظار در انتظار قصد بارداری
ادمه ای پارت ۲۱
خواب دیدم از در خونه میام داخل و تو حال یه نفر به پنکه سقفی اویزونه میرم جلو میبینم خودم به پنکه سقفی اویزونم .
نمیدونم چی شود که بیدار شود داشتم سکته میکردم

جا مانده ها
یادم رفت بنویسم براتون یه هفته عروسی کرده بودیم شوهرم گفت میخوام برم تو حیاط بخوابم گفتم من هم میام گفت نمیخواد بیای من تنها تو خونه میترسیدم که بخوابم اون تو حیاط خوابید من تا صبح بالا سرش نشستم میدونست که نششتم هوا هم خیلی سرد بود نگفت بیا پیشم زیر پتو من هم از ترس نشستم تا سرما خوردم دو سه روز بعدش کلیه هام عفونت کردن شوهرم هم عفونت داشت عفونت ادراری گرفتم در حدی که کنترل ادرار نداشتم تب و لرز گرفته بودم اخر هفته شوهرم داشت میگفت میخوام برم عروسی یکی از دوست هاش شب که خوابیدم خوابیدیم تو همون تب و لرز خواب دیدم شوهرم مرده کفن پیچ میخوان بزارن تو قبر نگاهش که کردم کتف راستش زخمه پاشودم بهش گفتم تو را به خدا فررا نرو عروسی نرو جایی هیچ جا نرو فرداش پاشود و گفت که زنم این خواب رو دیدی رفت و تصادف کرد و همون کتف راستش زخم شود
یک ماه بعدش هم یه شب رفتیم خونه ای دختر برادرش نشسته بودیم که داشتن حرف جن و از این چیز اها میزدن من میترسم خیلی اون شب شوهرم هوس کرد بره بالا پشت بوم بخوابه من گفتم میترسم مجبورم کرد که برام رخت خواب بیار تو هم برو خونه تنها بخواب
سحر سحر قصد بارداری