مامان آریا مامان آریا ۳ ماهگی
مامان هلن مامان هلن ۱۷ ماهگی
سلام مامانای شب زنده دار میگم من به کتاب پزشکی دارم بعد درلاره تغذیه بچه ها توش مطالعه کردم و خیلی کمکم کرد هلن که دو وعده در روز به زور میخور به زور معجزه اسایی تعداد وعده هاش و حجم وعده هاش زیاد شده و به جای شیر فروان روزی سه الا چهار دفعه هر سری ۱۵۰ یا ۱۲۰ تا شیر میخوره که اونم‌خودم میدم یعنی اگه ندم اصلا بهانه نمیگیره که جیجی میخوام قبلا یکسره میگفت ماما جیجی بده الان یکبار در روز شاید بگه ولی خودم همون سه الا ۴ بار بهش میدم یعنی جوریه که بخوام از شیر بگیرمش میتونم به راحتی الان بگیرم ولی دلم‌ نمیاد ناگفته نماند که وزنشم احساس میکنم شکر خدا گوش شیطون کر بیشتر شده وقتی بغلش میکنم حالا با این تفاسیر شوهرم میگه الان از شیر بگیرش من خودم دلم میسوزه میگم ظلمه در حقش ازین طرفم میگم خوب خودش یاد نمیکنه چیکار کنم مثلا امروز دوتا شیشه ۱۵۰ تایی خورده الانم تو‌خواب دادم دهنش نگرفت شما جای من بودین چیکار میکردین الان میگرفتین؟ توی این کتاب پزشکیم هم نوشته که بچه تا دوسالگی باید شیر بخوره در حد همون سه بار در روز ولی امروز که خودش شیرشو دو دفعه خورد عذاب وجدان دارم
گلی گلی قصد بارداری
مامان mmmmm مامان mmmmm ۳ سالگی
سلام مادرا کیا بیدارن؟
بیاید دردودل
😔😔
کیا خیانت دیدن و باهاش سازگار شدن
من نزدیک ب ۱سال‌و‌نیمه متوجه خیانت شوهرم شدم
هربار میگفتم می‌گفت دیک نمیشه و فقط حرفش تا دوروز معتبر دوباره باهاش حرف میزد و فلان ...
من دلیل اینکه ک پسرم و زندگیمو ینی شوهرمو خیلی دوست دارم ی بار برای دوروز رفتم خونه مادرم تحمل نتونستم بکنم گفتم میمونم پای زندگیم من ۱۶سالمع بود ازدواج کردم الان که۲۱سالمع
گفتم زندگیمو نمی‌دم کسی بیاد اقاییش کنه دل شوند خنک شه کلا خودمو منصرف کردم از جدایی همسرم همه نوع رسیدکیش عالیه ب خونه و همه چی اما این کارش آزارم میده میگه من شماها رو دوست دارم و فلان اونا ازهوسه و بلاخره ی حرفی اما من دیگ عادت کردم دوباره مواجه شدم بایکی دیگس حتی مکالمه هاشونم گوش میدم اما امان ازی قطره اشک انکار دیک اشکی ندارم ک بریزه خلاصه طور بگم انگار سنگ شدم میبینم اما کاری نمیکنم انگاری برام فرقی ندارع میگم بزار هر غلطی میخاد بکنه ولی دلم نمیخاد جداشم بخاطر پسرم و شرایط های دیگ
خیلی دلم میخاس با شماها صحبت کنم
مامان امیررضا مامان امیررضا هفته سی‌ونهم بارداری