رفتم بخش
خودم فکر میکردم جا به جا کردنم رو تخت باید اذیت کننده باشه ولی واقعا اصلا هیچی نفهمیدم از درد شمام نگران اون نباشید
اوردنم رو تخت اتاقم
پرستارا اومدنم گفتن که اصلا متکا نزارم زیر سرم و اینکه سرمو تکون ندم
وگرنه سر درد می‌گیرم
واقعیت منم اصلا رعایت نکردم
ولی به شدت بهتون پیشنهاد میکنم که رعایت کنین شما الان میگم چرا
بعدش دیگه مراقبتهای بعد عمل و سرم وچک قند خون و پمپ درد و از این کارا
ساعت ۱۱ اومدم تو بخش بهم گفتن که ساعت ۶ سوندمو برمیدارن و باید راه برم
در آوردن سوند که اصلا درد نداشت
ساعت ۵ گفتن میتونم مایعات بخورم که شکمم کار کنه
یکمی راه رفتم اولین بار سختم بود بخاطر بخیه هام و شکمم ولی از پسش بر میایین همه. نگران نباشین

فردا شد و شکم منو بچم کار کرد و مرخص شدیم
در مورد بیمارستان بگم که نیکان غرب عالیه بنظر من البته که خیلی هزینه هاش بالاست ولی تک تک پرستارا عین همراه خودت برات زحمت میکشند واقعا
در حدی که میبینن خسته شده همراه بچرو میبرن خودشون میچرخونن و آروم شده میاوردنش بچه رو میشستن خودشون بعد دستشویی کردن
واقعا کادرشون عالی بود
در مورد چرخوندن سر فقط بگم که واقعا نکنین ایکارو چون الان که دو روز از عملم میگذره هنوز نمیتونم از سر درد و گردن درد راه برم و واقعا دردیه که بنظرم قابل تحمل نیست و اینقدر زیاد که با قرص مسکن و اینا آروم نمیشه
حالا اگر سوال دارین بپرسین همرو جواب میدم

۱۳ پاسخ

عزیزم اتاق وی ای پی کارای بچه رو خودشون میکنن؟ مثلا تعویض پوشکش و شیرخشک دادن و ‌...؟ یا با همراه هست؟

به سلامتی عزیزم انشالله تو و نینی جفتتون سلامت باشید❤️❤️

قدمش مبارک باشه عزیزم اول اینکه تا چند ساعت سرو تکون ندیم همون ۱۱ که اوردن تو بخش تا ۶ نباید تکون میدادی ؟ موقع شیر دادن اذیت نبودی
و اینکه ساک مامی رو از کجا و چه قیمت گرفتی ؟ و تو بیمارستان چیا دادن ؟ و چیا برده بودی

گزاشتن سوند چی درد نداشت

کاش منم پمپ درد میگرفتم. و یه توصیه از منه با تجربه اونایی که سزارین دارن شب قبل یه دمنوش گرم باد شکن بخورن. حتتتما

عزیزم مبارکه انشالله خوش قدم باشه
میگم فشار شکم رو متوجه شدی یا تو بی حسی فشار دادن ؟

عزیزم میشه بگین هزینه تون چقدر شد؟

مبارکه عزیزم ، چند هفته و چند روز سزارین شدین؟؟

نسکافه بخور عالیه سریع خوب میشی سردرد

عزیزم مبارکه
سوالم اینک میگن بعدعمل شکموفشارمیدن راسته من خیلی میترسم ازاون

مبارک باشه عزیزم
وای امان از درد سر و گردن
وقتی میگرفت از زندگی و ادما سیر میشدم 😭

منم نیکان غرب بودم خیلی راضی بودم❤❤

خداروشکر که بسلامتی زایمان کردی عزیزم. فقط اینکه چقدر نباید سر رو تکون داد؟ تا وقتی که برای اولین بار ادم میخواد راه بره یا فقط چند ساعت بعد عمل؟

سوال های مرتبط

مامان دوقلوها ❤️❤️
❤️❤️ مامان دوقلوها ❤️❤️ ❤️❤️ ۷ ماهگی
پارت سوم

وقتی اومدم از ریکاوری چندین بار ماساژ رحم شدم و قبلش تا زمانی که بیحس بودم اصلا اون فشار نمیفهمیدم ،
ولیییییی بعد اینکه بیحسی رفت اینقدر درد میگرفت که جیغ میزدم ، واقعا نفسم میموند از درد .چقدر وحستناک بود ،
بلاخره بیحسی رفت سوند و سرم هارو قطع کردن گفتن پاشو راه برو ، خیلی بد بود نمیشد بلند شد با هر ضرب و ضوربی بودبلند شدم ، احساس کردم روده هام یهو ریخت کف شکمم و درد شدیدی داشت و راه رفتن واقعا سهل بود ولی قدمهامو برداشتم ، چون حین بی حسی سرمو زیاد تکون دادم فرداش درد کل بدنمو گرفته بود، درمورد پمپ درد بگم :::که به من گفتن بیمارستان داره ولی زمانی که زایمان کردم به هرکی گفتم گفتن نداریم بعد از کلی شکایت گفتن باید قبل عمل هماهنگ میکردین درنهایت جواب درستی ندادن متاسفانه ، و اخرش ساعت ۳ مرخص شدمو با نی نی ها اومدم خونه ، و چالش های بعد عمل که بلندشدن و نشستن که همش با درده .

اینا تجربیات من بود و میدونم مادرشدن بی درد و گرفتاری و استرس نیست ،
ولی از جایی که من طبیعی هم تجربه کردم واقعا طبیعی تو زایمان بیشتر پیشنهاد میدم ،
جمله اخر انشالله هر مدل زایمان کنین بعد کلی سختی فقط سالمو سلامت باشین هم خودتون هم بچتون .
مامان گلماگلی😍 مامان گلماگلی😍 ۱ ماهگی
تجربه زایمان

تو ۳۸ هفته و ۵ روز رفتم بیمارستان نیکان اقدسیه دقیقا طبق تایمی که دکترم داده بود کارای بستری انجام شد ساعت ۴ صبح رفتیم ۶ هم رفتم اتاق عمل
اول اینکه اتاقش کوچیک بود چون صبح زودم بود حالت دلگیر داشت قبلش سوند وصل کردن که درد نداشت اصلا ولی بعدش حالت دلپیچه داشتم و چون اولین بار بود میذاشتن حس خوبی نداشتم موقع تخلیه ادرار
تو اتاقم اول امپول زدن که اونم درد نداشت یه سوزن خیلی کوتاه بعد پاهام گرم و سنگین شد من بخاطر کمردردم نمیتونستم تو بارداری رو‌ کمر بخوابم بخاطر همین یکم سختم بود اولش بعد از سر شدن کامل حالت نفس تنگی داشتم فقط تا وسطای عمل که اصلا متوجه نشده بودم عمل شروع شده صدا ساکشن رو شنیدم فهمیدم
بچم چون بریچ بود با دست بالای شکمو فشار دادن که اونو حسشو‌ متوجه میشدم وگرنه درد نداشت و با اون چرخش دست نفس تنگیم بیشتر شد و اخرای عمل لرز شدید گرفته بودم حتی بعد از ریکاوری هم به شدت میلرزیدم که بخاطر دارو بی حسی بود
من پمپ درد نگرفتم که البته بعدش به سدت پشیمون شدم دردش قابل تحمل بود ولی اگه بگیرید خیلی بهتره تا ساعت ۵ هیچی نخوردم بعد اب کمپوت گلابی خوردم راه رفتم که راه رفتنه خیلیم بد نبود ولی چون پا هنوز کامل حس نداره و درد زیاده یکم اذیت کنندس ولی اولین غذایی که خوردم واقعاااااا لذت بخش بود بعد از ۲۱ ساعت ناشتا بودن
در کل تجربه خوبی بود ولی من بعدش بخاطر گره بخیه و سوزش و دردش خیلی اذیت شدم و شاید اگر‌ برمیگشتم عقب اگر بچه بریچ نبود انتخابم‌طبیعی میتونست باشه
مامان حنا مامان حنا ۱ ماهگی
#تجربه زایمان ۴
دیگه کم کم حس پاهام داشت برمیگشت ولی لرزکرده بودم اومدن پتو انداختن رومن خانم ها دیگه که زایمان کرده بودن کنارم بودن بچهاشونم کنارشون بود جز من از پرستارا پرسیدم بچه من کجاست گفتن بردن بخش نوزادان گفتم مشکلی داره گفتن نه تو بری بخش اونم میاریم دیگه ساعت ۲:۴۵من اومدن ببرن بخش دیگه دخترمم آوردن راستی پمپ درد هم برام گذاشتن
یک ساعت اولی که آوردن تو بخش دردی حس نمی‌کردم بعدش اومدن شکمم فشار دادن وااااااای که چقدر درد داشت مردم از درد گریه شدم ولی اصلا نمی‌تونستم تکون بخورم نینی هم آوردن که سیر بهش بدم ولی من دریغ از یک قطره شیر نداشتم هرچی پرستارا و اطرافیان تلاش کردن تا ۸شب هیچی نیومد ۸دکتر نوزادان اومد گفت برید شیر خشک نان یا اپتامیل بگیرید بدید بچه بخوره
خودمم دیگه از همون گفتن کم کم شروع کنم به مایعات خوردن اول هم یا انرژی زا بخورم یا اسپرسو
درد هام خیلی زیاد بود با وجود پمپ درد بهم هم گفتن خودشون پمپ جوری تنظیم کردن که کم کم وارد بدنم میشه و کلیدش نزنم که تا فردا برام بمونه منم قبول کردم ساعت۱۲شب هم اومدن سوند کشیدن که خیلی درد داشت یادم میاد مو به تنم نمی‌مونه بعدشم گفتن کم کم باید بشینی و بعدش بیایی از تخت پایین دیگه پرستارو شوهرم و مامانم بودن با کمک سه تاشون به هزار بدبختی و گریه و درد زیاااااااد اومد پایین ‌ولی خیییلی درد داشت که میگفتم دیگه غلط بکنم بخوام زایمان کنم چند قدمی راه رفتم برگشتم رو تخت خوابیدم ولی چون مایعات می‌خوردم و سرم بهم وصل بود دستشوییم می‌گرفت راهی هم نداشتم باید دوباره اون درد زیاااااااد تحمل میکردم و از تخت میومدم پایین
مامان فداش بشم منه آراد مامان فداش بشم منه آراد ۲ ماهگی
ادامه تجربه زايمان🤍
داخل بخش كه رفتم يه مقدار طول كشيد كه پسرمو لباس تنش كنن و بيارن بعد پرستار اومد منو چك كرد و شياف برام گذاشتن و پوشك گذاشتن برام گفتن تا ١٢ ساعت نميتونم چيزي بخورم و از جام بلند بشم،
بعد از اون بازم به پسرم شير دادم و تا ساعت ٥ بعد ازظهر هنوز شير داشتم ولي بعد از اون خيلي كم شد و پسرم دائم گريه ميكرد و نميدونستيم چشه( فرداش فهميديم كه گرسنه ميمونه) ساعت ١٠ شد كه بهم گفتن بايد بلند شم راه برم و اول يه آب سيب خوردم و بعد يه كم نسكافه بعدش با كمك پرستار بلند شدم، اولش يه مقدار سخت بود پايين اومدن از تخت ولي شياف دردو خيلي كم كرده بود حدود ٥ دقيقه كمك كردن بهم كه راه برم بعد از اون بهم گفتن هر نيم ساعت يه بار سعي كن بلند شي راه بري كه خودت راحت تر باشي، بهم يه شربتي دادن كه براي كار كردن شكم بود، من همون شب براي پسرم ترنجبين و شيرخشت دم كردم در حد ٥ ميل كمتر دادم بهش خورد، همون نصف شبم شكمش شروع كرد به كار كردن و دستشويي كرد، فردا صبحش دكتر اومد بخيه هامو چك كرد و گفت ١٠ روز ديگه بيا بكشمش و كارامونو كردن و ساعت ٢ اينا بود كه مرخص شديم…
اين تجربه من بود با اينكه يه عالمه درد كشيدم قبل از زايمانم ولي واقعا سزارين در حدي نبود كه من نتونم باهاش كنار بيام، برام يه غول بزرگ شده بود ولي اصلا اينطوري نبود، من واقعا راضيم از اينكه سزازين شدم، حتي من فردا عملم بعد از مرخص شدنم شياف گذاشتم و٣ طبقه از پله هاي خونمون اومدم بالا و اصلا اونجوري اذيت نشدم و تا ١٠ روز بعد عملمم هر موقع مهمون ميومد و يا خيلي درد داشتم شياف ميذاشتم و راحت بلند ميشدم،
اميدوارم همه مامانا به سلامت زايمان كنن 😍 و با آرامش ني ني هاشونو بغل بگيرن🫶🏻🤍
مامان جوجه🌼 مامان جوجه🌼 روزهای ابتدایی تولد
مامان یاسین مامان یاسین ۱ ماهگی
مامان Hanis👼🏻🍭🍼 مامان Hanis👼🏻🍭🍼 ۱ ماهگی
ادامه تجربه زایمانم🥰
نیم ساعت تو ریکاوری بودم‌که لرز خیلی شدیدی داشتم و گفتن طبیعیه بخاطر بیحسیه که زدن بهت
بعد اومدن منو بردن و گفتن باید بری تو بخش دم در اتاق عمل یه خانومی بود محکم شکممو ماساژ داد یکم درد داشت ولی نه اونقدری که ازش غول ساخته بودن ،درو باز کردن و شوهرمو دیدم انگار یه جون به جونام اضافه شد🥺
اومد پیشونیمو بوسید و از رو تخت جابجام کردن و بردنم تو بخش
گفتن باید بچه رو شیر بدی ولی من چون سینه ام پهن بود بچم سینه نگرفت و بهش شیر خشک دادیم
کم کم دردام شروع شد و پرستارا برام شیاف میذاشتن کمتر میشد ولی قابل تحمل بود
گفتن تا ۸ ساعت نباید هیچی بخوری و من حدودا ساعتای ۱۰ بود بهم اجازه دادن چای و خرما بخورم،بعد اومدن سوند رو درآوردن که اصلا درد نداشت و گفتن ساعت ۱ باید خودت پاشی راه بری
ساعت ۱ شد و من دستشویی داشتم با کمک مادرم و پرستار بلند شدم از تخت درد که‌داشت خیلی همینکه پاشدم سرپا خون زد بیرون که زد رو دمپاییم ریخت تو اتاق و سرم گیج میرفت حالم میخواست بد شه خونریزی شدید داشتم و پرستار گفت اگه اینجوری باشی مرخصت نمیکنیم زنگ زدن به دکترم و دکترم گفت آمپول بزنید براش تا خونریزیش کمتر بشه و واقعا کمتر هم شد
و فرداش صبح ساعت ۱۰ مرخصم کردن و گفتن تو خونه هر ۶ ساعت شیاف بزار تا دردت کمتر بشه و واقعا جواب بود🥰
اینم از تجربه من شاید به درد کسی بخوره❤🌹
مامان تربچه مامان تربچه ۶ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۶:
همون موقع لباسای تمیز تنم کردن کلا تمیزم کردن یکم سخت بود چون باید خودمو راست میکردم ولی حس خوبی داشت که تمیز شدم
بقیه دردش هم قابل تحمل بود
یه فشار دبگه تو اتاق دادن که نسبتا ارومتر بود و پرستاره باهام راه میومد دعوام نمیکرد و با مهربونی اروم شکمو ماساژ داد
راستی من دلم پمپ درد میخواست ولی اجازه ندادن گفتن بچه بیحال میشه نمیزنیم
دیگه با شیاف دردمو کنترل کردم
در حدی نبود بخوام از پرستارا مسکن بگیرم با شیاف تحملش میکردم
تا شب که موقع راه رفتن شد
اونم سخت نبود 👌🏻
قبلش سوند و کندن که اصلا متوجه نشدم
کلا اولین قدمارو که میخوای برداری سخته ولی قابل تحمله در حدی نیست که جیغت در بیاد ازش نترسین منکه دلم میخواست زودتر راه برم چون بعدش سبک تر شدم
بیشتر تکون میخوردم
تا صبحش سه بار برای سرویس بلند شدم راه میرفتم
فرداش هم که کلا سرپا بودم اصلا نمیخوابیدم
اینکه میگن سزارین افتاده میشی دروغه
کاملا خوب میشی درد داری با احتیاط راه میری یکم سخته ولی اینطور نیستی کلا نتونی
دیروز هم که روز سوم بود از ساعت ۳ رفتم دکتر تااااااا ۹ درگیر بودم همش راه رفتم و پله بالا پایین کردم
اخر شب خیلی درد داشتم شیاف گذاشتم ولی خب میگم اصلا افتاده نشدم
نگران نباشین از پس خودتون و کاراتون بر میاین👌🏻
مامان کیان مامان کیان ۷ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمانم خانوما از شب قبل رفتم زایشگاه همه چیمو ازم گرفتن بهم لباس دادن گفتن برو بخاب رو تخت تا صبح دیوونه شدم تا صبح اصلا ساعت نمیگذشت صبح ساعتای ششو نیم هفت اومدن بهم سوند وصل کردن یه کوچولو درد داره ولی سریع تموم میشه یکم بعدش فقط حس میکنی همش جیشت میخای بریزه بعدش منو گذاشتن رو تخت بردن تو راهرو اتاق عمل دکتر بیهوشی و دکتر خودم اومدن پیشم ترسیده بودم از فضا گفتم میشه فقط منو بیهوش کنین که گفتن چشم همونجا به دکتر بیهوشی ام گفتم پمپ درد میخام بعد کمتر از ده ثانیه از هوش رفتم وقتی بهوش اومدم که تو ریکاوری بودم همش میگفتم بچم خوبه هی میگفتن خوبه نگران نباش بعد هی میگفتم تروخدا شکم منو فشار ندین هی هرکی میومد فشار میداد منم تو اون حالت گیجی دستاشونو میگرفتم نمیزاشتم خیلی درد داشت اخر رفتن یکیو اوردن زور داشت تا ته فشار داد فریاد زدم از درد بعدم که بردنم تو بخش بعدازظهرشم راه رفتم اولین راه رفتنم خوب بود البته من پمپ درد داشتم بنظرم سخترینش همون شکم فشار دادنست دکترمم پریسا نجفی بود که عالی بود واقعا خیلی راضی بودم ازش یجوری بخیه زده که هیچی معلوم نیست اصلا
مامان فندق 💙 مامان فندق 💙 روزهای ابتدایی تولد
# تجربه سزارین... _ قسمت دوم

من فیبروم هم داشتم که دکترم اونارو هم واسم برداشت و بعد واسم بخیه زدن و سرکلاژم باز کردن عمل تمام شد منو بردن تو ریکاوری ۱۰_۱۵ دقیقه هم اونجا موندم و دادنم بخش و تا ۱۲ ساعت بعد عمل هیچی نباید میخوردم. در مورد درد بعد عمل هم باید بگم که دکترم نزاشت پمپ درد بگیرم گفت کاملا چیز بیخودیه من خودم با دارو و آمپول درداتو کنترل میکنم (در این مورد واقعا خدا ازش راضی باشه که هزینه الکی نذاشت بکنم ) ، خودم هم بعد عمل هر ۴_۵ ساعت ۲ تا شیاف دیکلوفناک میزاشتم همین هم باعث شد دردی نداشتم، در مورد اولین راه رفتن هم قبل اینکه از جام بلند بشم با آب داغ و آبمیوه و خرما خودم تقویت کردم که وقتی پاشدم افت قند نداشته باشم،  اونقدرا هم که میگفتن سخت نبود یه درد ریزی داشت که اونم واسه موقعی بود که میخواستی از جات بلند بشی بقیش کاملا قابل تحمل بود در حدی که من میگفتم دردی ندارم. آروم آروم از جاتون بلند بشید حتی شده ۵ دقیقه طول بکشه هیچ عجله ای نکنید، و در مورد خونریزی باید بگم که تا ۳ روز اول یکم خونریزی داشتم بعد اون نوار بهداشتی اصلا کثیف نمیشه فقط خیلی خیلی ببخشید موقع ادرار گاهی خونریزی جزئی دارم.