۶ پاسخ

صبح ساعت ۷ ونیم رسیدم اول لباسا رو دادن بم گفتن همرات پایین باشه گوشیت هم بده به پذیرش یا بده به همرات بعد عمل صداش کنیم…خاهرم رفت پایین من ده دقیقه نشستم رو تخت بعد صدام زدن گفتن بیا بریم بالا دکترت اومده من و یکی دیگه باهم رفتیم بالا…دکترمو دیدم انگار بم دنیا رو دادن خیلی بم ارامش میده منو برد اتاق عمل…اصلن انقد زود میگذره هیچی نمیفهمه آدم…ذوق و شوق و استرس و باهم داره😁 انقد میگفتم از اتاق عمل میترسم خودم با دوپا پریدم رو تخت بعدش قانعم کردن برا بیحسی گفتم ابدا….دکترم گف بزارید هر جور خودش دوستداره دکتر هم گرم صحبت بود باهم به دستم سرم زدن سوند رو وصل کردن بتادین و مواد شوینده زدن پرده رو کشیدن تا ماسک رو گذاشت رو صورتم خاب رفتم بعد از سه ساعت به هوش اومدم هیچ دردی نداشتم آروم تخت به تخت شدم و بردنم تو بخش بخودم نیومده بودم همه از خوشگلی دخترم فقط حرف میزدن …دیگه چیزی یادم نمیاد ولی نکات ترس رو هم براتون این پایین مینویسم

گرسنگی داره شدید 😂 سعی کنید روز قبل خیلی غذا بخورید البته شام سبک۱۲ به بعد آب هم نباید خورد😕

سوند وصل کردن..اصلن درد نداشت جوری که من خاستم بعد بیهوشی برام بزنن اصلن هییییچ بود واقعا…یه سوزش داره اونم طبیعیه چون یه شی خارجی بهت وصل شده و اولش حس میکنی میخای ادرار کنی…😁

فشار دادن شکم…من چون بیهوش بودم تو همون بیهوشی فشار دادن ولی بعدش تو بخش هر چند ساعت سه چهار بار فشار دادن اونم یذره عین نیش زنبور…😑

راه رفتن اصلن وحشتناک نبود طوری که میگفتن…دختر سخت هست ولی اصلن وحشتناک نیست…من طوری بودم که هر دقیقه خودم میگفتم پس کی پاشم راه برم میگفتن زوده هنوز🤣


دیگه بگم که از اتاق عمل هم اصلن نترسید چون اصلن هواستون بهش نیست انقد که آدم هواسش پرت میشه به ذوق و شوق و امید و استرس و…🙂
هر سوالی داشتید بپرسید…

بسلامتی عزیزم قدم نو رسیده مبارک بقیشم بگوووو منم خیللی استرس دارم هلاک شدم از ترسش🥸🥴

خدا خیرت بده که برامون مینویسی😍قدم کوچولوت مبارک❤️لطفا اسم بیمارستان و دکترت هم بگو

به سلامتی عزیزم مبارک باشه قدم نو رسیده
بگو ما هم از تجربه هات استفاده کنیم

عزیزم روبیـ/کا گـ/روه مامانا زدیم اگه میای آی/ـدی بده یا به آیدیـم پیـ/ام بده bili_crazy1

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۲ ماهگی
#تجربه_سزارین_یک
چون تو این مدت کلی تجربه زایمان خوندم داخل گهواره و بهم کمک کرد میخوام تجربه سزارینم رو بگم شاید برا کسی مفید باشه
#پارت یک سزارین
من ماه های آخر بارداری کلی گشتم تایه دکتر پیدا کردم که سزارین اختیاری انجام بده برام و یه بیمارستان خوب و قیمت معقول چون دکتر خودم راضی به سز نمیشد 
خلاصه که دکترم  رو پیدا کردم و چند هفته آخر رو رفتم پیشش
قرار بر این شد ۳۸ هفته و ۵ روز سزارین بشم و یه تاریح رو با همسرم انتخاب کنم ما ۱۹ آذر رو انتخاب کرده بودیم  و اون موقع ۳۵ هفته و ۵ روز بودم
یه مراقب رفتم بهداشت تو این بین که گفتن شکمت زیاد اومده پایین و تقریبا تا هفته های آینده زایمان میکنی و چون زایمان من طبیعی بود کلی ترسیدم که نکنه قبل سز اختیاری درد طبیعی بیاد سراغم و به همین خاطر هفته بعدش یه نوبت دیگه پیش دکتر گرفتم و رفتم بهش گفتم
گفت اگه شکمت اومده پایین نشونه نزدیگ شدن به زایمانه پس ۳۸ هفته و ۵ روز خیلی دیره خواست معاینه لگنی انجام بده که من نزاشتم چون حس میکردم با معاینه دهانه رحمم بزودی باز میشع خلاصه که تاریخ سز رو گذاشتیم ۳۸ هفته و یک روز۱۵ آذر
ادامه تو تاپیک بعدی
مامان نیل آی مامان نیل آی ۱۲ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمانم😍
اول از همه باید بگم خدا روشکر برای این لحظه 🤲🧿
پارت اول :
من بعد از کلی حرص و جوش و استرس که قرار بود برم فامیلی... بخاطر بسته شدن فامیلی رفتم بیمارستان پارس چون دکترم فقط این دوتا بیمارستان میرفت. خیلی از خانم دکتر راضی بودم عملم خیلی راحت بود .
برای روز ۳ اسفند نامه داشتم و روز قبلش ۲ اسفند برای تشکیل پرونده بهمون زنگ زدن و من از ۹ صبح تا ۲بعدظهر با همسرم بیمارستان بودیم...
منم راستش ی کوچولو استرس داشتم از طرفیم خوشحال بودم قراره جوجه تو دلمو ببینم 😍 خیلی تو ذهنم تصورش میکردم .. خلاصه شب قبل عمل خواهرم اومدم پیشم باشه تا من استرس نداشته باشم... منم فقط یک ساعت و نیم خوابیدم.... و ۶ صبح حرکت کردیم به سمت بیمارستان.
وقتی رسیدیم اول ی آقایی اومد دستبند مشخصات رو زد به دستم و گفت برم داخل بخش و به همسر و خواهر و مادرشوهرم اجازه ندادن بیان داخل اونجا بود که ی لحظه بغضم گرفت ولی خیلی جلو خودمو نگه داشتم.
ادامه تایپیک بعد
مامان جوجه تپلی مامان جوجه تپلی ۱۰ ماهگی
مامان یارا مامان یارا ۱ ماهگی
سلام خانوما منم می‌خوام تجربه مو از زایمان بگم #پارت ۱
خوب من 36 هفته و 2 روز بودم که دکترم بخاطر مسمومیت بارداری ختم بارداری داد دکترم گفت ساعت 8 بیا بیمارستان تا ببینیم کی زایمان می‌کنی منم کنم وایی نه من میترسم و فلان گفت پس هزینه بده تا اختیاری سزارین کنیم بیمارستان منم دولتی بود فقط چون دکترم اونجا بود رفتم اونجا
منم چون هیچ کاری نکرده بودم و کلی استرس داشتم گفتم الان نمیرم و ساعت 6 صبح گفت برو پس فقط نذار کسی معاینه کنه خودشم تو برکه بستریم نوشته بود
منم برگشتم خونه و با همسرم رفتیم کادو زایمان گرفتیم😁🤪 رفتم حموم ولی اون شب با همسرم تا صبح حرف زدیم اصلا خوابمون نبرد از استرس از هیجان
صبح رفتم و وای نگم که فضای بیمارستان چقد سنگین بود تو زایشگاه گوشیمو ازم گرفتن که اینجا قانونش اینه منم مامانم پیشم نبود باید هی بهش زنگ میزدم استرس داشتم باید با همسرم صحبت میکردم چقد حالم بد بود اونجا واقعا استرس بدی داشتم بعد دیگه هی فشار میگرفتن و ان اس تیم تا دوساعت خوب بود بعد یهو ضربان بچم رفت 😭 خدا می‌دونه چقد گریه کردم هم استرس اتاق عمل داشتم و این مسئله اضافه شد چقد اشک ریختم واقعا برای کسی ایشالله پیش نیاد 😭😭
مامان دایان 👼🏼💙 مامان دایان 👼🏼💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان من ( سزارین ) پارت دوم
ولی متاسفانه دکتر های شیفت با این که اورژانسی بودم به خاطر پول هیچ کدوم به گردن نگرفتن و ما بر گشتیم خونه که یکشنبه یه روز قبل عمل دکترم گفته بود مطب باش که دوباره چک کنم اگه بچه بریچ باشه عمل میکنم سفالیک شده باشه برو طبیعی من اصلا عمل نمیکنم 😐 که رفتم مطب ازم پرسید مشکل خاصی نداری ؟ گفتم چرا چند روزه که انقباض های منظم دارم که یادش افتاد بله ... گفت برو بیام معاینات کنم که بازم تو مطب معاینه شدم که شده بودم یه سانت و نیم و کلی غر زد که چرا اون روز تورو بستری نکردن و این همه اذیتت کردن گفت نامه میدم اورژانسی برو بیمارستان که همین امشب عملت کنم و بازم اورژانسی فرستاد بیمارستان که از ساعت شش عصر بیمارستان بودم تا دوازده شب که همش معاینه کردن و نوار قلب برداشتن که من بعد از کلی معاینه به خونریزی افتادم و بازم به خاطر این که رایگان میشد همه چی هیچ کدوم از دکترا گردن نگرفتن که بستری کنن منم خیلی میترسیدم که چون به خونریزی افتاده بودم شب بر میگردم خونه خدایی نکرده یه اتفاقی بیوفته چون تا بیمارستان یه ساعت راه داشتیم