رشته چهارم🌱🌱
خوابم برد!
نمیدونم کی، ولی خوابیدم
خواب پدرم رو دیدم
قبل مریضیش! من بیست ساله بودم، پدرم شادو سرحال بود مادرم هم!
خواب دیدم از دانشگاه اومدم خونه!
پدرو مادرم سفره انداخته بودن
پدرم گفت،اخرش اومدی؟ دیر کردی بابا!
من چه شاد بودم!
پدرم گفت پونزده سال منتظرت بودیم! دیر کردی بابا!
رشته دوم🌱
من کی نشستم یه دل سیر موز خوردم؟ کی جلومو گرفته بود؟ خود احمقم! من احمق با ایفای نقش زن صرفه جو! زن کد بانو! زن بساز!
اصلا لجم در اومد یه موز دیگه خوردم!
موزا تموم شده بود
بچه ها نگام میکردن، دوتا لیوان شیر ریختم، قرص خوابمو نصف کردم تو هر دوتا ریختم! هم زدم و دادم بخورن!
گفتم موزاتونو بخورین برین بخوابین
مثل دوتا موش ترسیده بودن!
رفتن خوابیدن! و چه زود خوابشون برد
شالمو باز کردم؛ یه قرص برداشتم بخورم!
ولی پرتش کردم نمیدونم یه جایی تو هال افتاد
از وقتی پدرم مرد بیشتر شبها قرص میخوردم!
به خاطر تو به خاطر بچه ها و به خاطر مادرت که واسه اینکه زیاد به پدرم سر نزنم خودشو دائم به مریضی میزد، نتونستم مراقب پدرم باشم،
مادرم ناتوان شده بود و من کمکش نکردم!
خواستم عروس نمونه باشم مادر نمونه باشم همسر نمونه باشم؛ دختر خوبی برای پدرم نبودم!
حالا این عذاب وجدان از صدقه سر تو و خاندانت نمیزاره شبا راحت بخوابم!
همش قیافه ناراحت پدرم رو میبینم تو اوج مریضی!
قرص که میخورم خواب نمیبینم!
رشته سوم🌱🌱
امشب نه! امشب باید بیدار باشم
چراغها رو خاموش کردم،رفتم توی اتاق،کاش امشب نیای
لاله زنگ زد، گفت ناهید چطوری خوبی؟ کجایی؟ گفتم خونه؛ گفت اومده؟ گفتم نه
گفتم به سهراب نگفتی که!؟ گفت نه؛چی کار میکنی گفتم میخوام بخوابم ؛ گفت چی کار می خوای بکنی
گفتم نمیدونم... و سکوت
سوالاش تموم شده بود و حالا نمی دونست چی بگه
گفتم خدافظ!
سهراب شوهرش دوستته، دوست ندارم بهت خبر بده گرچه شک دارم به لاله که بهت نگفته باشه
پتو بالشتو انداختم تو هال؛ عادت داری تو هال بخوابی!
من تو اتاق میخوابم! چه خوبه که کنار هم نمیخوابیم من مجبور نیستم امشب تحملت کنم!
به اینه نگاه میکنم، به زن مو بلوند روبرو! بدون ارایش رنگم پریده؛ یه رژ قرمز میزنم رنگ خون!
دوباره زیبا میشم!
به ناخن هام نگاه میکنم
من باید با این دست ها چه کنم؟باید ظرف بشورم؟باید پیاز خورد کنم؟باید کف دستشویی رو با حوله خشک کنم؟باید به پای مادرت کرم بمالم؟
با هزار بدبختی خودم رو کنترل میکنم
زندگی من کجا رفت؟جوونی من کجا رفت؟میشینم لبه تخت!
به تو فکر میکنم به اون زن فکر میکنم!
شما مثل همون تروریستهای هستین که بمب انداختن وسط پاریس و مردم بیخبر رو تیکه تیکه کردن!
امثال شما همون قدر بی رحمن!
اونا بدن ها را هزار پاره میکنند و شما دلها رو!
و هر دو دزد شادی هستید! دزد امید و دزد زندگی
بله درسته! یکی بمب انداخته وسط زندگی من! وسط خوش خیالی من!
یکی به قلب من شلیک کرد!
شما هر دو ماشه را کشیدید!
بچه هاش چندساله بودن؟؟
.........
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.