سلام سلام مامانای عزیز
یه چیز کوچیک بگم
این روزا تو گهواره می بینم که خیلی ها میان میگن من بچه م تنبیه کردم مثلا عصبی بودم یا ظرف می شستم اومده نق میزنه بغلم کن ( سرش داد زدم ، با پاهام هولش دادم ، فشارش دادم و ....) بعد جالبه خیلی از مادرهای گهواره در صحنه حاضر مثلا میان دلداری میدن بابا ما هم انسانیم رباط که نیستیم 😏
خدایی خودت رو انسان می دونی 🤔
چطوری در برابر بچه ای که زورش بهت نمیرسه نمی تونی خشمت رو‌ کنترل کنی خودت رو آدم‌ حساب میکنی ؟
من خودم خیلی آستانه تحملم کمه گواه حرفم فقط اطرافیانم هستن ...
جوری که باردار بودم همش میگفتم خدایا بهم یه صبری بده که یوقت خدای نکرده تحملم کم بشه به بچه م آسیب بزنم ، نویان از اون بچه هاس که تمام آیتم های رشد تکاملی و پسرفت و .... رو باهم داشته 🤣
دو روزه از خواب با گریه پامیشه تا خود شب فقط بی قراری میکنه منم هی گلاب و هل و زعفرون و دمنوش ارامبخش میخورم 😆می دونم دندونش داره در میاد و بلد نیست دردش رو بگه الهی بمیرم براش 😭
خدا شاهده همسرم از این همه صبر من در تعجبه 😆
بعضی وقتا عصبی میشم خسته میشم با همسرمم هم بحث میکنم ولی روی پسرم خالی نمی کنم فقط میرم تو اتاق اگر خشم داشته باشم یه دونه به خودم میزنم یکم هم گریه میکنم و میگم نویان جز من کسی رو نداره ....
مادر گرامی الان میگیری هی بچه ت رو میزنی فردا بزرگ بشه تو رو میزنه یادت باشه بچه های الان حرمت نمی شناسن ...

تصویر
۱۳ پاسخ

سحر حرفت خیلی درسته .بچه زورش ب ما نمیرسه نمیتونه عصبی بودن مارو‌درک کنه
ولی باید خودمونو‌ کنترل کنیم
ماشالا بچهای الانم هرچی بیشتر باهاشون راه میای بیشتر سوارت میشن

الهی بگردم برای اون بچه ها
واای یعنی من روزی سه بار لباس پسرم عوض می کنم غذا خوردنی جیغ میزنه میگه خودم بخورم اگه بدونی سر و صورت و لباسش چیکار می کنه یا ظرف شستنی یه موقعی جیغ می کشه ظرفمو ول می کنم یا کارهامو ول می کنم بغلش میکنم ببینم خواسته اش چیه آخه این چه حرفیه میزنن میگن ما رباط نیستیم حوصله نداشتین نمی آوردین خوب

دقیقا حرفت درسته عالی گفتی
واقعا بچه ها چ گناهی کردن که باید بسوزن😔

من انقد عاشقشم هی گازش میگیرم یدونه ام یواش میزنم تو گوشش😃😃😃 میچلونمش اینم کتکه یعنی🥲

خدا منو بکشه الان سرش داد زدم خوابید دارم دق میکنم تو این یک سال و سه ماه پیش نیومده عصبی بشم یا از دستش ناراحت بشم
خدا نگذره از مادرشوهرم ناهار اونجا بودم انقدر رفت تو مخم اومدیم خونه بردیا میخواست زنگو بزنه یکم گذاشتم بازی کرد دستم خسته شد اوردمش تو
بعد قهر ک میکنه خودشو به عقب میندازه
خودشو پرت کرد عقب سرش خورد به در منم حرصم گرفت داد زدم چرا لج‌میکنی چرا خودتو پرت میکنی خستم کردی😭الان دارم دق میکنم
ن برا اینکه داد زدم اولین بار بود و ایشالا اخرین بار
برا این ناراحتم که عادتم نشه دعوا کردنش😭میگن همه چی دفعه اولش سخته خالا که یبار دعواش کردم نکنه تکرارش کنم
خیلی دارم دیوونه میشم از خودم متنفر شدم ک‌بخاطر یه ادم بیخود دهن مفت سر بچم داد زدم
خدا لعنتش کنه این زنیکه رو

من داد میزنم ولی بچه م عادت داره ب بلندی صدام اصلا محل نمیده مثلا میگم نکننننن ولی زدن نه ،،،،خیلی حرصم بگیره میزنم ب پوشکش اونم خودش اصلا متوجه نمیشه😂 گناه دارن همین صدامم دارم ترک میکنم ک با صدای بلند حرف نزنم قبلنا افسرده گی شدید داشتم چندین بار خیلی بد دعواش کردم ولی ب لطف خدا زود درمان شدم و هزار بار پشیمونم از کارم انشاءالله هیچ وقت تکرارش نکنم

حرفت کاملا درسته من خیلی دیوونم تمام تلاشم میکنم سرش داد نزنم دستم روش بلند نشه همیشه میگم خدایا قبل از اینکه دستم روش بلند بشه دستم بشکنه ولی بخدا رد دادم گاهی انقدر عصبیم می‌کنه یه لحظه اتفاق میفته انقدر پشیمون میشم بوسش میکنم ازش معذرت خواهی میکنم بازم دلم آروم نمیشه🥹😭😭

حق کامل!
منم اصلا عصبانی میشم می‌شنوم کسی بچه‌ش زده. یا چی...
اون بچه از دست تو به خودت گناه میاره. ببین همه کس و مارش تویی. بفهم. نمیفهمن

چقدر خوب نوشتی

فکر نکنم کسی بچه یک ساله بزنه آخه

جمله ی اخرت دوست داشتم 🤌🏻

دقیقا باید خدا وحضرت زینب بهم صبر بده
من بعد زایمانم خیلی عصبی شدم

والا آیهان دعوا میکنم الان میاد منو میزنه 😂

سوال های مرتبط

مامان نویان مامان نویان ۱۵ ماهگی
پارسال نویان بخاطر سلولیت (عفونت بافت پوست) واکسن دو ماهگی ب.ستری شد.
خیلی حالم بد بود
هنوزم یادآوریش حالم رو بد میکنه...
خیلی چیز پیچیده ای نبود
ولی هر دوست و آشنایی که زنگ میزد می پرسید چی شده ؟
براش کمپرس گرم و سرد گذاشتی ؟
دستمال آلوده نبوده ؟
انگاری چنگ میزدن به قلبم .
این پرسیدن های مدام اذیتم می‌کرد تا جایی که همسرم گفت جواب تلفن شون رو دیگه نده ...
توضیح دادنش برای منی که تا چهارماهگی نویان تو هپروت بودم سخت بود ، اصلا می دونی آدم انتظار یه چیزایی رو نداره درست می افته وسط زندگی...
توضیح دادن یه سری مسائل تو حال ناخوشایند خیلی سخته..
اما تو همه اون روزا یه دوستی دارم که فقط زنگ میزد حال نویان رو می پرسید و دلداری میداد
با گریه میگفتم فاطمه نکنه من خطایی کردم اینجوری شده خندید گفت نه بابا عوارض واکسنه خودتو اذیت نکن چقدر وجودش برام دلگرم کننده بود ، اصلا زنگ میزد لبم باز می‌شد به خنده ...
اگر دوستی بیماره
خودش ، بچه ش یا عزیزش از این دلگرم کننده ها باشیم ....
اخ می چسبه ....
مامان نویان مامان نویان ۱۵ ماهگی
مامان دیار مامان دیار ۱۵ ماهگی
مامانها خیلی عصبی و ناراحتم
دیار رو برده بودم دمِ کافه مون بعد زن همسایه زیاد میاد اونجا هر دفعه هم من رو میبینه هی میگه ما بچه هامون یک ساله میشن همه چیز میدیم بخورن
بیسکویت میدیم و شکلات و این چیزها.
زن خوبی و جونی هست ها نه که بگم سنش بالاس و مثلا متوجه تین چیزها نیست
ولی حرصم میگیره هی همین حرفا رو بهم میزنه
حالا همون موقعه هم خواهرشوهرم رسی و دیار رو برد مغازه براش بیسکویت خرید و منم گفتم دستت درد نکنه ولی من زیاد از این چیزها به دیار نمیدم

اونم هم گفت تو کافری که به دیار نمیدی تو چطور دلت میاد و از این حرفا

دیگه دوتاشون شروع کردن که تو چقدر حساسی و چقدر دیار رو اذیت میکنی که نمیذاری بخوره و این چیزها

بعد عمه اش گفت خودم برای پسرم شیرنارگیل میخرم قایمکی میدم بخوره حالا که تو نمیذاری
دیگه اینقدر حرصم گرفت که دوتاشون هی دارن بهم حرف میزنن منم با خنده گفتم اصلا شما چکار بچه من دارین این چیزا رو سر بچه های خودتون پیاده کنید

بعد خواهرشوهرم گفت بچه توووو ، نه بچه ما ، بچه ما، بچه ما


منم گفتم بچه مامانشه ،پسرِ مامانشه

الان هم ناراحتم از حرفاشون که هی هر کی میرسه میخواد یه دخالتی کنه یا هی یه چیزی بده بچه بخوره