بهتر بود میگفتی هرکی مریضه نیاد بچه گناه داره نه اینکه دیگه نیاین زشته میشه عزیزم
خوب کردی گفتی دمت گرم
کسیم چیزی کفت بگو به خاطر بیشعوری شما نوزاد من ی هفته بستری بود به شوهرتم همینو بگو
ی ورت باشه بابا نفهما وای چقدر حرصی شدم ازشون
عزیزم اینکه خیلی سره بچت اذیت شدی کاملا حق با خودته
ولی اینکه زنگ زدی گفتی نیان یکم جالب نبود ، دهن خانواده شوهر و هیچ وقت باز نکن ،
ولی در مورده رفتارت با شوهرت بچه گونه رفتار کردی
زیاد با شوهرت بحث نکن که ناخواسته بی احترامی پیش بیاد ولی از موضعت هم پایین نیا
بگو که بچه گناه داره که به خاطر خودخواهی ما بزرگترا گرفتار دکتر وبیمارستان سرم و... این چیزا باشه
از در همدلی و نیاز وارد شو
بگو فعلا بچه ضعیفه و نیاز به تقویت داره
لازم هم شد برای مهمون هایی که درک و فهم ندارن برو تو اتاق درم قفل کن 😐
بگو دارم بچه رو میخوابونم یا بهونه ای چیزی بیار
من بهت حق میدم
اوناهم باید تورو درک کنن
وای منم افسردگی خیلی بدی گرفتم دیروز دخترم خیلی اذیت کرد اصلا نمیخوابید....
دلم برای بیرون رفتن تنگ شده
منم واقعا برای این قضیه استرس دارم مخصوصا که عید میشه و مامانم اینا همش عید دیدنی میان خونشون🥲هنوز به دنیا نیومده دلم نمیخواد کسی بغلش کنه معلوم نیس ناقل بیماری باشن یانه
وای عزیزم اتفاقا تو فکرت بودم گفتم چرا نیستی
انشاالله خدا سلامتی به پسرت بده مواظبش باش
اشکال نداره این ویروس تموم شه بعدا از دلشون در میاری
پسرت اکه شیر داری بدوش بزارش پیش مادرت برو زود براش لباس بخر بیا
منم ترسیدم ببرم دو ساعته رفتم آمدم
خوب کردی ادامه بده و نذار بیان منکه عرضه ندارم بگم نیاین لااقل تو که گفتی پای حرفت وایسا به شوهرتم اعتنا نکن ولش کن
فاطمه واکنش جاریت که مقصر اصلی بود چی بود؟
عزیزم درسته خسته ایی بچت مریض شده ولی تاکی میتونی مانع اومدنشون بشی درسته نگران بچتی ولی این چیزی نیس ک ازدوریات گرفته باشه بچه های ابن دوره به دنیامیان مشکل دارن وخداروشکرقابل حل شده ولی خب بابدکسی باشه کمکت کنه ک بیشترازایناازپانیفتی اوناهم دوست دارن ک ناراحت شدن وگرنه اگ براشون مهم نبودی حرفت مهم نبود ومیومدن ومیرفتن بهتربن کاراینه فردازنگ بزن ازدل همشون دربیار یا سرفرصت شرایطشوداشتی یه شامی درس کن همه رودعوت کن کسی ازت کینه به دل نگیرن چون فردا نیازشون داری ومیخای کنارت باشن دوم اینکه بخاطراین مسعله باشوهرت اختلاف پیدانکنی
از دست اين برو بياهاي بي خودي خسته شديم ديگه منم مثل شما حساسم مداااااام بچه م رو ميبوسن و ميچلونن جالبه من هر چي ميگم نكنن و حساسم بدتر ميكنن خصوصا مادر شوهرم
چيكار ميشه كرد عزيزم 🤷🏼♀️
خدا بهشون عقل و شعور و درك بده فقط
هیچکس مادر رو درک نمیکنه
منم کلافه شدم از وقتی زایمان کردم پدرشوهرم هرشب میاد خونمون
منم در طول روز خسته میشم شب نیاز به استراحت دارم که راحت باشم بشینم پاشم بخورم هرجور بخام بگردم ....
کلافه شدم خسته شدم از دستشون
اگر خودشون درک داشتن رعایت حالمون میکردن
منم کم مونده کم کم بهشون یفهمونم که خسته شدم از دستشون
اینکه گفتی بنظر من ی خواسته طبیعی
اما اینکه میخوای بچه را ببری بازار بنظر من خوب نیست
من خودم با همسرم این چندوقت خیلی بیرون رفتیم اما ماهورا گذاشتم پیش مامانم چون بیرون این سن براش مناسب نمیدونستم
حتی برای عیدم گفتم زنگمیزنم تبریک میگم که هم نرم هم کسی نیاد
بچه کوچیک سخته واقعا
عزیزم اینکه اون ها درکی نکردن که مدام اومدن خونه شما حق با شماست
اما ای کاش محترمانه تر میگفتی یا به همسرت میگفتی که اونا بگن.. حالا کاریه که شده..
به نظرم اگه شرایط پسرت بهتر شده هوا هم کم کم داره بهتر میشه برای اینکه حال و هوای خودت هم تغییر کنه برو خونه هاشون باهاشون صحبت کن و دلیل رفتارت رو بگو اگه دیدی نیازه عذرخواهی کن..
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.