بغضی شدم...همه رو منم تجربه کردم و چقدرررر سخت گذشت،۱۵ ساعت درد کشیدم😔
پارت ۴
#زایمان طبیعی
ساعت ۳ شب دقیق ساعت ۳ شب بچم ب دنیا امد. رو ب ساعت بودم بچه ک ب دنیا .اومد 🥺❤️🩹شکمم زودی اومد پایین بچه رو گذاشت رو سینم نگهش داشتم 🥺🥺خیلی حس قشنگی بود خیلی. فداش بشم
بهد بچه برداشتن از روم گفتم چرا گریه نمیکنه بچم گفت بچه بیحالع بچه سیاه شده بوده دیگ پشتش زدن ک ب حال آمد 😓💔 دیگ از خودم بدم اومد. خودمو فحش میدادم. بهد ۵ دقه خداروشکر ب گریه شد
دیگ خلاصه . جفت بچه رو در اوردن. جفت بچه هم ب اندازه خود بجه درد داشت انگار ده کیلو آجر ازت میکشن بیرون .
ولی در کل بچم ک ب دنیا اومد. دیگ هیچ دردی حس نکردم. مرحم دردام شد
اسمشم گذاشت جانا 💗
البته ک من صداش میکنم جان من🫀
الان جان من ۶۸ روزشه 🥲
من باباش عاشق دخترمونیم
♥️
بماند ب یادگار 🍃🌷
فقد میخام بگم خانم افسانه شهرکی (ماما)
هرجا ک هستی خدا بهتون سلامتی خوشبختی بده. و ب آرزوی دلتون برسید. شما بهترینی دمتون گرم ک کمکم کردین کاش میشد ببینم شمارو بغل میکردم بس ک خوب دلسوز بودین اگ بهد خدا شما نبودی ممکن نبود چی میشد تهش🥺💔
فداتشم 🫀🫂
احسنت به این همه جرات و شجاعت، عزیزم ان شالله همیشه شاد و سلامت بالا سر دخترتون باشین ❤️❤️ من که جرات همچین کاری رو نداشتم با وجودی که بدون درد ۲ سانت باز بودم 🤦خلاصه جریمه را دادم سزارین کردم دختر منم دو روز دیگه میره تو سه ماه😍😍😍
پارت ۳
#زایمان طبیعی
اومد معاینه کرد. گفت ۵ سانت باز شدی اینا
دیگ خلاصه بهم میگفت زور بزن میزدم خبری نبود
میگفت برو رو تخت حالت سجده زور بزن رفتم بی فایده بود. انقد درد داشتم. ک وحشتناک حالم بد بود
میگفت بیا پایین از تخت. حالت دسشویی بشین زور بزن. نشستم زور میزدم هیچی ب هیچی
خلاصه. از درد سوزن فشار رو تخت گریه داد بیدا د. صدای من فقد تو زایشگاه بود ک جیغ داد میزدم😓💔 دیگ میگفتم بیا نجاتم بده نمیتونم. خلاصه. اومد سوند داخل واژنم کرد. ک بلکه باز بشم بهد ی رب دیدم سوند با فشار داره میاد. بیرون میگفتم بیا ک در آمد باز داد بی داد. ماما خسته شده بودن ازم
خلاصه. سه نفر اومدن بالا سرم گفتن زور بزن هی زور میزدم خبری نبود. هی زور میزدم خبری نبود فقد میتونم بگم مرگو از چشام میدیدم ت همون حین شوهرمم فحش میدادم میگفتم تقصیر توعه 😂😂ماما ها میخندیدن فقد
خلاصه میگفتن زور بزن ک بچه داره نیاد هرچی زور میزدم بی فایده دیگ زدم سه جای واژنمو پاره کرد با قیچی😓😓
ماما منو میگفت فائزه زور بزن. دارم موهای بچه رو میبینم زور بزن هیچی ب هیچی. میگفت. زور بزن ک داری بچع رو میکشی 💔💔 من زور میزدم هیچی. داشتم از حال میرفتم بهم اکسیژن زدن. صداشون. نمیشنیدم تصویرشان مات میدیدم 🥺 میگف زور بزن بچع داره از بین میره. بازم منو پاره کردن. ی زور زدم بچه ب دنیا. اومد
پارت ۲
#زایمان طبیعی
. ب ماما میگفتم بیا اینو در بیار میخام برم دسشویی نمیتونم خودمو نگه دارم گفت. بشین سرجات دسشویی نداری. 😂 این مال سوزن فشاره. آخه سوزن فشار رو تو سرم ریختن نم نم میریخت تو همون ساعت. من مرگو از چشام میدیدم گریه میکردم میگفتم غلط کردم من نمیتونم تحمل ندارم. مادرم. خاهرم زن داداشم پشت در منو میدیدن گریه میکردن. دیگ شوهرم گفت. خانومم تحمل دردو نداره. بیا سزارین کن. اما ماما اجازه نداد 😓😓 خلاصه خیلی درد داشتم اما مامای من خیلی آدم گلی بود دمش گرم خدایی دستمو. بزور میگرفت منو کشون کشون میبرد تو سالن باهم بدو بدو میکردیم. من از شوت درد آمپول فشار. ب پاش افتادم گفتم توروخدا کمکم کن نمیتونم نوکریتو میکنم. منو نجات بده من تحمل دردو ندارم😓💔 دیگ خلاصه من کمر خمیده بدود بدو میکردم 😓 دیگ شد ساعت ۱
معاینه ام کرد گفت سه سانت بازی
و باز بدو بدو میکردیم. سر سینهام هامو ماساژ میدادم. ک زودتر زایمان کنم اما سینه هام درد میکرد
خیلی بد بود خیلی😓😓
دیگ. ساعت ۲ دیدم. یاخدا ماما با چکمه رو پوش ماسک آمد تو اتاق 😢😢
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.